eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برخیز که ماه انجمن پیدا شد سیمای امام مُمتَحَن پیدا شد در ماه خدا تجلی حُسن ازل در صورت و سیرت حَسَن پیدا شد. .
ای علوی ذات خدایی صفات صدرنشین همه ی کائنات پاک ترین گوهر نسل بشر از همه خوبان جهان خوب تر جدِّ تو پیغمبر نوع بشر جن و ملک بر قدمش سوده سر باب تو سرسلسله ی اولیاست چشم پر از نور خدا مرتضی است مادر تو دخت پیمبر بود آیه ای از سوره ی کوثر بود در رمضان ماه نشاط و سرور ماه دعا ماه خدا ماه نور نورفشان شد ز دو سو آسمان از دو طرف تافت دو خورشیدِ جان وحی خدا از افق سرمدی نور حسن از افق احمدی مشک و گلابی به هم آمیختند در قدح اهل ولا ریختند ای رمضان از تو شرف یافته نور تو بر چهره ی او تافته بعد پدر شاخص عترت تویی وارث میراث نبوت تویی صبر هم از صبر تو بی تاب شد کوزه شد و زهر شد و آب شد بعد شهادت نکشید از تو دست تیر شد و بر تنِ پاکت نشست تا ابد ای سرور والا مقام بر تو و بر دین (محمد) سلام کلک (ریاضی) که گهر ریز شد زان نظر مرحمت آمیز شد. .
طلیعه ی خورشید مراشبیه عبایت تکان بده آقا مرابه زیرِکسایت مکان بده آقا کمی زچهره ماهت نقاب بر افکن دوباره برتن این مرده جان بده آقا به دست فیض کریمت طلیعه ی خورشید گدای پشت درم, آب ونان بده آقا به دانه هرموژه ات تیرِ زهد برقلب است زِ ابروانِ هِلالت کمان بده آقا توراقسم به نفسهای آخرِ قاسم برای خوب شدن یک زمان بده آقا به جان فاطمه محجوب میشوم آخر زخادمان تو محسوب میشوم آخر چه مزه ای بدهد ازجگر حسن گفتن زِ مغرب رمضان تا سحر حسن گفتن خدابه حق حسن, یاحسن به حق خدا شدم عبیدتو با اینقدر حسن گفتن تمام روزی نوکر به دست ارباب است که آب ونان من است بیشتر حسن گفتن ز بعدذکرِ حسین یاحسین ،میچسبد قسم به حضرت زهرا دگر حسن گفتن ببرتونام حسن را که عاقبت بینی نجات بخش صراط است هرحسن گفتن تنورعشق حسین ، از دم حسن گرم است که اشک روضه وسوز،ازغم حسن گرم است دوگوشواره حسن را چه گوشه گیرش کرد و گوشه پاره حسن را چه زود پیرش کرد
های ولادت امام حسن(ع) ••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ آمده نور دل و جان رسول عزیز حیدر گل ناز بتول در شب میلاد حسن ای خدا از کرمت توبه ی ما کن قبول ••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ ••• گل به گلستان ولا وا شده جهان ز نور او هویدا شده خانه ی حیدر شده غرق سُرور فاطمه مادر ,, علی بابا شده ••• ┄┅═══✼🌹✼═══┅┄ ••• آمده در نیمه ی ماه خدا کریم اهل بیت گل مرتضی أرض و سما همه به شور و شعف ز یُمن پر فیض ِ رُخِ مجتبی
دلی که در غم و شادی همیشه با حسن است مسیر قبله ی او هست هر کجا حسن است حدیث " قصه ی ناگفته " را که می دانی به دردهای دل خسته ، آشنا حسن است به سفره داری او غبطه می خورد حاتم که در قبیله ی ایثار ، کدخدا حسن است کسی که فرصت خواهش نمی دهد به گدا و بیشتر ز گمانش کند عطا حسن است سراغ مروه و سعی صفا چه می گیری ؟ بیا مدینه ! ببین مروه و صفا حسن است تویی که طعنه به صلح حسن زدی ، خاموش که شرح و ترجمه ی متن کربلا حسن است به نقش صورت او حُسن را تمام کشید نمونه ی هنر کامل خدا حسن است کبرترانه دلم پر کشید سوی بقیع نفس نفس نفسم غرق ذکر " یا حسن " است عزیز فاطمه هست و بهار باغ رسول چه فرق می کند این که حسین یا حسن است ﮐﻤﯿﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
پیاله را نفسِ شربتِ طهور شکست نماز آینه‌ها را هبوط نور شکست سکوت نیمه‌ی شب را طنین شور شکست در ازدحام، پَر و بال‌های حور شکست تمام عرشِ برین محو چهره‌ی ماه است لب ملائکه مشغول اَحسَنُ الله... است تبسمش همه‌ی شهر را غزل‌خوان کرد کویر خالی از احساس را، گلستان کرد و آسمان خدا را ستاره باران کرد طراوت رمضان را دَمَش دوچندان کرد ستاره‌ای بدرخشید و بی نقاب آمد دُرُست نیمه‌ی این ماه، آفتاب آمد به روحِ آیه‌ی تطهیرِ خویش، تن بخشید به پیکر غزل خویش پیرهن بخشید به حُسن عاطفه‌ی خویش، ذوالمِنَن بخشید خدا به حیدر کرار خود حسن بخشید به آفتاب بگوئید آمده قمرش هزار جان گرامی فدای گُل‌پسرش شراب عشق به قربان ساغرش رفته هزار رود به دریای اطهرش رفته فرشته وقت تماشاش شهپرش رفته نگاه بنده‌نوازش به مادرش رفته دل مرا بخدا بُرده خوی مادری‌اش چقدر فاطمه‌وار است ذرّه پروری‌اش به نام نامی شاه کرم، به نامِ حسن قیام کرده کرامت به احترام حسن شده‌ست مرغ کرم‌خانه جلد بام حسن هزار حاتم طایی بُوَد غلامِ حسن گدا، یتیم و گرسنه به برکتش سیرند جذامیان مدینه به پاش می‌میرند شکستگیِ پر و بال را شفا دادن مِس وجودی عُشّاق را جلا دادن به سائلان و گدایانِ خود بها داد به دست باکرم خود به سگ غذا دادن تمام این همه یک شمّه از کرامت اوست نمی ز قطره‌ی دریای پُر سخاوت اوست حسن دلاور آلِ نبیِ دادار است میان لشکر حیدر امیر و سردار است اگر که تیغ کِشد،کار دشمنان زار است دُرُست مثل پدرجانِ خود جگردار است یلی که بوسه زده جبرئیل دستش را شترسوار جمل خورده ضرب شصتش را چِقَدر زحمت بی حد کشید و همت کرد هزار بنده‌ی گمراه را هدایت کرد برای دین خداوند استقامت کرد بنای مکتب اسلام را مرمت کرد چه رنج‌های فراوان به پای عشقش دید سه بار مال خودش را برای دین بخشید درخت خشک غمم، کوهساری از دردم شبیه فصل زمستان گرفته و سردم عزا گرفته‌ی این روزگار نامردم برای حِلم حسن آه می‌کشم هر دَم کسی که ماهی دریا به پاش گریه نمود برای غربت بی انتهاش گریه نمود هنوز چشم ترم شورِ عشق کم دارد چِقَدر سینه‌ی تنگم هوای غم دارد غمی که ریشه‌ی دیرینه در دلم دارد "امامزاده‌ی آبادی ام حرم دارد" ولی برادر زینب نه مرقدی دارد نه زائری، نه ضریحی، نه گنبدی دارد قسم به باد که زنگار را ز شیشه زدود قسم به آبی دریا، قسم به چشمه و رود قسم به بال و پر یا کریمِ خاک آلود به کوری همه‌ی آن حرامیان سعود بقیع، مرکز دیدار شیعه‌ها گردد قسم به فاطمه، "صحنِ حسن" بنا گردد ✍
هر کسی وقت گرفتاری سراغش را گرفت روزی سالانه‌ی دیگِ اجاقش را گرفت رو به رو شد هرکسی با حُسنِ زیبای حَسَن او وفاقش داد و از قلبش نفاقش را گرفت دست خالی هر‌ کسی آمد به دیدار کریم دستِ پُر برگشت و عمری ارتزاقش را گرفت نوکری، در بین روضه گفت: آقا کربلا! بعد هیئت رفت ویزای عراقش را گرفت خواب دیدم فرش‌های دست‌باف اصفهان در حرم سرتاسر صحن و رواقش را گرفت شاعری می‌خواست مدحش را بگوید ناگهان غم به جان او نشست و اشتیاقش را گرفت ✍
محیط رحمت بیا که ماه خدا رحمتی دگر دارد شکوه دیگری وعزتی دگر دارد بیا به پای دل خود مدینه کزشادی به هرکه می نگری عشرتی دگر دارد بگو به ماه ننازد به روی زیبایش که ماه روی حسن طلعتی دگر دارد زبس که دیدن او برنبی دل انگیز است برای دیدن او رغبتی دگر دارد مه خداست اگر چه مه دعا ونماز دعا به مهر حسن لذتی دگر دارد به آسمان سرافراز دین علی سوگند که سرو قامت او رفعتی دگر دارد به شأن او چه بگویم که ایزد متعال زخلقتش به بشر منتی دگر دارد گه ولادت او کی زآستانش دل به جز زیارت او حاجتی دگر دارد به روز حشر چواعمال ما بسنجد دوست ولا ومهر حسن قیمتی دگر دارد به بال عشق «وفایی» به شوق قبر حسن بیا بقیع که او غربتی دگر دارد
دومین نخل ولا آسمان امشب زمین را تا تماشا می کند ماه را درخانه ی زهراتماشا می کند خانه ی زهرای اطهر را زبس نورانی است جبرئیل از عالم بالا تماشا می کند دومین نخل ولا را رحمت اللعالمین درکنار نخله ی طوبا تماشا می کند گلشن روی حسن دارد تماشا وعلی بررخ این یاس بی همتا تماشا می کند گاه می بوسد رخش را گاه با شوق وسرور فاطمه رخسار ماهش راتماشا می کند تا که دردامان زهرا هست گوئی مرتضی گوهری را در دل دریا تماشا می کند لب به خنده واکند این غنچه ی زیبا جمال تا ورا صدیقه ی کبری تماشا می کند مصطفی گاهی لبش را برلب او می نهد گاه نور چهره ی او را تماشا می کند هرکجا امشب برای مجتبی جشنی بود سوی آن بزم وفا زهراتماشا می کند گلشن عصمت تجلی بخش طور عشق بود جانب طور وفا موسی تماشا می کند این مسیحا دم هرآن گه لعل لب را واکند با ارادت سوی او عیسی تماشا می کند آفرین گوید به اخلاص کریم اهل بیت چون که اورا خالق یکتا تماشا می کند دیدنی شد او زبس درصحنه ی جنگ جمل جبرئیل اورا درآن غوغا تماشا می کند آن که گردد پیرو این رهبر ایمان وعشق جای خود درجنّت اعلا تماشا می کند با ارادت هرکه آید درگلستان بقیع گلشن فردوس را یک جا تماشا می کند ای «وفایی» غم مخور در روز میران عمل مجتبی با لطف خود مارا تماشا می کند
میلادیه امام حسن مجتبی علیه السلام افتخار آل یاسین درماه رحمت جلوه ی توحید آمد نومیدی از دل رفته و امید آمد ماه فلک نقره فشانی کرد از شوق درنیمه ی ماه خدا، خورشید آمد خورشید بر دستان مولا دیدنی بود ازاین کرامت شوق زهرا دیدنی بود این گلشن توحید چشم انداز دارد چون باغ جنت جلوه ای ممتاز دارد ازعرش اعلا تا همین باغ بهشتی جبریل چون پروانه ای پرواز دارد کروبیان در آسمان آئینه بستند یک گل به یاد مجتبی برسینه بستند آمد به دنیا و سپس یا ربنا گفت با لهجه ی شیرین خود نام خدا گفت او برخدای خود گواهی داد و دیدند او اشهدش را زبتدا تا انتها گفت آری امام است و زخود اعجاز دارد برکل خلقت افتخار وناز دارد وقتی علی با فاطمه در گفتگو بود وقتی پیمبر غرق در انوار او بود جبریل از سوی خداوند جلی گفت نام حسن زیبنده ی این ماه روبود آری حسن او راخدا وندمبین گفت باید براین حُسن آفرین،صدآفرین گفت گفتم حسن،عشق تو در دل شعله ور شد گفتم حسن، حُسن پیمبر جلوه گر شد گفتم حسن، دل میل سایل بودنش کرد گفتم حسن، دل تا مدینه رهسپر شد توجلوه ای از رحمت رب رحیمی من سائلم اما تو مولای کریمی در راه دین امر تو قانون است مولا دل برشما شیدا ومفتون است مولا صلحت زمینه ساز عاشورای عشق است اسلام برصلح تو مدیون است مولا فرمان تو جلوه گر از آیات نور است این صلح ،سازش نیست ،تدبیر امور است پیوسته در حُسن عمل تو جلوه کردی صدبار در جنگ جمل تو جلوه کردی در کربلا گرچه نبودی ،قاسمت بود در بانگ احلی من عسل تو جلوه کردی گل های باغت را که خیراندیش کردی دوشیر را نایب مناب خویش کردی برلوح هستی خط زرینی به عالم احیاگر این مکتب ودینی به عالم کلک «وفایی» با خط زر می نویسد تو افتخار آل یاسینی به عالم نیکو شده با مدحت تو حالم امشب مُهری بزن بر نامه ی اعمالم امشب
به نام خدای کرم‌ها؛حسن نوشته به روی دل ما حسن چنان عشق را کرده معنا حسن که مائیم مجنون و لیلا حسن نداریم معشوقی اِلّا حسن به وقت سحر،سوختن دیده شد در آن شعله ها بال من دیده شد چه ذکر خوشی در دهن دیده شد در این "یاخدا"، "یاحسن" دیده شد رسیدیم با ربّنا تا حسن شعف با دل شیعه راه آمده چه نوری ز عرش اِلٰه آمده سحرگاهِ شامِ سیاه آمده شب نیمه‌ی ماه،ماه آمده به خورشید گویند حالا:حسن چنین ذاتِ حق‌گُستری دیده ای جمالی به این محشری دیده ای؟! همانند او دلبری دیده ای؟! پسر این‌قَدَر مادری دیده ای! خلاصه کنم..،جانِ زهرا؛حسن سخا اصل رفتار این طایفه است گداپس‌زدن عارِ این طایفه است فقیر محل یار این طایفه است نمک‌پروری کار این طایفه است همه سفره‌دارند امّا حسن...! همان دم که جود از خیالش گذشت کرامت ز حد کمالش گذشت تهی‌دست‌بودن مجالش گذشت سه بار از تمامیِّ مالش گذشت به بازی گرفته کرم را،حسن قدم‌های آغازی اش را نگاه پر و بال پروازی اش را نگاه دلِ از خدا راضی اش را نگاه بیا دست و دلبازی اش را نگاه گدا را نشانده است بالا حسن چنان چهره اش هیمنه جمع کرد که تکبیر از مأذنه جمع کرد دمِ تیغِ او طنطنه جمع کرد جمل را خودش یکتنه جمع کرد عجب ضربه‌شصتی زد آنجا حسن دو خط مدح در وصف دریا بگو کمی از مرامش به دنیا بگو رفیق جذامی شدن را بگو غذا دادنش را به سگ ها بگو به وللهِ آقاست،آقا..،حسن شبی جنگِ عاشق‌کُشی در گرفت دل ما تمایل به دلبر گرفت گدا دید این خانه را..،پر گرفت چُنان خصلتش را برادر گرفت؛ علی اکبرش شد سراپا حسن منم سائل مجتبای علی فدای همه بچه های علی نجف؛آرزوی گدای علی رسیدی به ایوان‌طلای علی بگو یا حسین و بگو یا حسن ▪️ به تو دِین خود را ادا می کنیم میان بقیع‌ات چه‌ها می کنیم شب‌ات را شبِ کربلا می کنیم ضریحی برایت بنا می کنیم به زیبایی مشهد ما؛حسن ✍
🌺فرخنده میلادِ باسعادتِ کریم اهلبیت علیهم السلام حضرت امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مبارک باد🌺 هدیه به پیشگاهِ علیه السلام جشن برپا شده در عرش معلی امشب غرق شور است و شعف سید بطحا امشب هدیه ای داده خداوند به زهرا امشب بنویسید که حیدر شده بابا امشب آمد از ره پسر ارشد مولا امشب شعفی در دل سُکّانِ سَماوات بپاست آمده آنکه تجلیِ کراماتِ خداست معدن رحمت و جود و کرم و لطف و سخاست به لب حضرت جبریل چنین شور و نواست اهل عالم کرم از او شده معنا امشب این حسن کیست که عالم همه دیوانه اوست (این چه شمعی است که دلها همه پروانه اوست) همه جا صحبت از الطاف کریمانه اوست فاش گویم به هرآنکس که درِ خانه اوست که بساطِ کرمش هست مهیا امشب به فدایش همه زندگی و جان و تنم به جز از وصفِ کرامات حسن دم نزنم (روزها ذکر من این است و همه شب سخنم) که غلامی ز غلامانِ امامِ حسنم کاش پرونده من را کند امضا امشب اهلِ عالم همگی ریزه خورِ خوانِ حسن ملکِ وحی بود قُمری بستانِ حسن هست ذکرِ لبِ عشاق و محبانِ حسن (تا ابد هرچه کریم است به قربانِ حسن) حُسنِ بی حد و عدد آمده دنیا امشب امشب از یار عقیق یمنی میخوام عشق ، مانند اُوِیسِ قَرَنی میخواهم نَفْسِ دور از فِتَنِ اَهرِمَنی میخواهم سائلم ، لطف و عطای حسنی میخواهم گوید ای کاش که آمین دعا را امشب سروده : (یونس)