eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 هر گوشه صدای ربنا می آید آواز خوش خدا خدا می آید از شوق امام عسکری مست شده خورشید ز سمت سامرا می آید 🌹🍃🌹🍃🌹 بر پیکر عاشقانه ها جان آمد حادی عشر از تبار خوبان آمد خُلقش حسن و خِلقت او احسن بود با نام حسن شکوه ایمان آمد 🌹🍃🌹🍃🌹 جمعی به تولای شما دلشادند عمری ست که بر جمالتان جان دادند از یمن حدیث اربعینت مولا در راه فرج پیاده راه افتادند (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 باران کرامت خدا می بارد نور از نفس فرشته ها می بارد صد دسته گل محمّدی باز امشب بر صحن و سرای سامرا می بارد 🌹🍃🌹🍃🌹 تو آینه ی خدا نمایی آقا سوم پسر از نسل رضایی آقا می خوانمتان کریم زیرا که شما دوم حسن آل عبایی آقا 🌹🍃🌹🍃🌹 این درد که مانده بی دوا را چه کنم؟ این سینه تحبس الدعا را چه کنم؟ این ها به کنار، یک نفر می گوید؟ این دوری راه سامرا را چه کنم؟ (( )) 🌷💐🌷💐🌷💐 گه میلاد دوّمین حسن است شیعه ی او بُرون ز هر محن است نور چشم محمّد است و علی عسکری است و نور ذوالمنن است 🌹🍃🌹🍃🌹 مجمع اهل ولا پر شور شد سامرا سینا و کوه طور شد در جهان آمد امام عسکری از قدوم او جهان پر نور شد 🌹🍃🌹🍃🌹 باز حق از راه جود و مرحمت بر بشر لطف فراوان کرده است مَقدم مولی امام عسکری سامرا را نورباران کرده است (( )) 🌷💐🌷💐🌷💐 ره باز کنید، دلبری آمده است بر شیعه امام دیگری آمده است در مطلع هشتم ربیع الثانی میلاد امام عسکری آمده است 🌹🍃🌹🍃🌹 ما دیده به راه دلبری مه روئیم با باده ناب دیده را می شوئیم در این شب پر شکوه با هر صلوات تبریک به صاحب الزمان میگوئیم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ره باز کنید، دلبری آمده است بر شیعه امام دیگری آمده است در مطلع هشتم ربیع الثانی میلاد امام عسکری آمده است (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 خواهی که اگر شوی تو عالی درجات یا این که شوی شامل لطف و برکات با عشق علی شاه ولایت بفرست بر گل پسرحضرت هادی صلوات (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 میل سفر در سر چرا دارم دوباره شوق زیارتنامه را دارم دوباره صحنی پر از خلوت شده فکر و خیالم انگار میل سامرا دارم دوباره 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 این اشک های روی گونه نازنین اند وقتی سر خان کریمان می نشین اند یک قطره بردم باز دریا پس گرفتم در مکتب شیعه حسن ها اینچنین اند 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 این که فقیری، را به ما ها هدیه دادی می ریزد اشک شوق مان غیر ارادی قنداقه ی نور تو را خیل فرشته آورده اند از عرش بر دستان هادی 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 حاجاتمان را دست پاک تو سپردیم ما دست خالی از حریم تو نبردیم یک خواهش اما مانده بین سامرایت ای کاش فرزندت بیاید تا نمردیم 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 آقا بمیرم من برایت! باز دشمن؟ این غربت صحن تو بد تا کرد با من وقتی صدای تیر و شلیک است آن جا بعدش صدای بال کفتر هاست حتما (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 ابن نقی و وصی احمد آمد ارکان علوم و سر سرمد آمد از لطف خدا هشت ربیع الثانی زیبا گل گلزار محمد آمد 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 خورشید به بر ستاره دارد امشب افروخته ماه پاره دارد امشب حسن است امام عسکری پا تا سر زهرا حسن دوباره دارد امشب 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 خورشید سپهر رهبری پیدا شد احیا گر فقه جعفری پیدا شد تبریک به مهدی که به عالم امشب رخسار امام عسکری پیدا شد (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 آیینه ی حسن ایزدی آمده است گنجینه ی علم احمدی آمده است یک غنچه ز گلزار امام هادی با عطر گل محمدی آمده است 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 از مقدم تو شاد دل ما همه است از حسن جمالت همه جا زمزمه است فرزند دهم امامی و در جنت خشنود ز یمن مقدمت فاطمه است 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ای اهل ولا بدر تمام آمده است آئینه ی نور ذوالکرام آمده است امشب حسن عسکری از گلشن وحی با جلوه ی یازده امام آمده است (( )) 🌷💐🌷💐🌷💐 در حُسنِ تو ، مبهوتِ خداوند توایم دلداده ی آن نگاه و لبخند توایم با هر صلوات و ذکر "عجل فرجه" ما منتظر ظهور فرزند توایم (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 با جلوه ی عشق و دلبری آمده است پوشیده لباس سروری آمده است حُسن حَسن و هیبت حیدر با اوست یعنی که امام عسکری آمده است (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 دلبر به سراغ دلبری می آید خواجه پی بنده پروری می آید بر سینه نهید دست خود وز سر شوق خیزید به پا که عسکری می آید (()) 🌷💐🌷💐🌷💐 خورشید سپهرِ رهبری پیدا شد احیاگر فقه جعفری پیدا شد تبریک به مهدی که به عالم امشب رخسار امام عسکری پیدا شد 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 جهان به کام غلام امام عسکری اَست که شاه می شود آن که غلام عسکری اَست برای بار دهم مرتضی نما آمد نمای عرش مزین به نام عسکری اَست 🌹🍃🌹🍃🌹🍃 باران کرامت خدا می بارد نور از نفس فرشته ها می بارد صد دسته گل محمدی باز امشب بر صحن و سرای سامرا می با
با برادر زیارت آمده بود دست در دست مادر و پدرش وقت ناب اذان، غروبِ حرم مثل باغ بهشت در نظرش ناگهان با صدای غُرّش تیر ریخت آرامش دعا بر هم باغی از لاله و شقایق شد سنگ‌فرش رواق‌های حرم نالۀ یا حسین و یا زهرا و صدایی که در فضا پیچید پسرم آرتین خداحافظ بغض در بین لحظه‌ها پیچید مادر افتاده در کنار پدر آرشام آن‌طرف سراپا خون نقش بسته به سنگ‌فرش حرم جمله‌ای که نوشته شد با خون: به کدامین گناه کشته شدند؟ پانزده تا کبوتر مظلوم در حضور غریب شاهچراغ تازه شد داغ بی‌سر مظلوم شیعه در طول قرن‌ها بسیار داغ ها دیده ، شعله‌ور شده است چه پسرها که دیده داغ پدر چه پدرها که بی پسر شده است نسل سلمان، ابوذر و عمار از تبار شهادت و دردیم بارها از میان شعلۀ قهر مثل ققنوس سر بر آوردیم شاعر:
جلوه هفت فلك از اثر فاطمه است گوهر زهد و حيا تاج سر فاطمه است هركجا بگذرى از ملك فنا تا ملكوت سخن فاطمه است و خبر فاطمه است سایه ی چادر او بر سر ما گسترده است هرچه داريم ز فيض نظر فاطمه است كوثر عشق على خير كثير است ببين زمزم، آئينه‏ اى از، چشم تر فاطمه است كهنه پيراهنِ در شام زفاف او را بس جامه ی بخشش و تقوى به بر فاطمه است مسجد شهر مدينه به تماشا بنشست كه جهان بسته به آه جگر فاطمه است قامت چرخ فلك پيش بزرگيش خم است گرچه از بار ستم ، خم كمر فاطمه است گرچه درياى صبورى است ولى غصه و آه مونس زندگى مختصر فاطمه است خون پهلوش به ديوار و در خانه نوشت مرگ در راه ولايت هنر فاطمه است پيشمرگ على خانه نشين شد هرچند پشت در محسن پرپر سپر فاطمه است آنشب از طرز نگاهش دل مولا فهميد لحظه ی سخت وداع و سفر فاطمه است آتش درد نه تنها دل در را سوزاند سينه ی اهل ولا شعله ور فاطمه است گرچه از كوچه بر او خاطره خوبى نيست كوچه كوچه دل ما رهگذر فاطمه است شاعر:
فصل بهار و عید طرب آمد پایان عمر رنج و تعب آمد وقتی هلال ماه رجب آمد نور خدا به سینه ی شب آمد خیر کثیر حاصل این ماه است دریای فیض در دل این ماه است مستی کنید شب شب یلدایی است هفت آسمان به جلوه تماشایی است سرشار از حقیقت زیبایی است شهر مدینه باغ شکوفایی است باغی که می برد دل جنت را دارد از او بهشت ، طراوت را پیک سعادت این خبر آورده باغ ولا شکوفه درآورده خورشید مژده ی سحر آورده امشب عروس دین پسر آورده در پای او ز عرش خدا گل ریخت روی سر زمین ز تفضل ریخت بر خاتم شهود نگین آمد کهف الامان روح الامین آمد روح صفا به جسم زمین آمد حق‌الیقین به باور دین آمد علم الیقین به وقت سخن باشد تلفیقی از حسین و حسن باشد حُسن حَسَن ز صورت او پیدا توحید در عبادت او پیدا ایثار در کرامت او پیدا علم است در حقیقت او پیدا آینه کمال خدا رویش عطر بهشت می وزد از بویش او باقر العلوم پیامبر شد فیض زلال چشمه ی کوثر شد در علم و حلم ، حیدر دیگر شد زهرا حسن حسین مکرر شد حکمت نمی ز وسعت علم او صبر خدا تجلی حلم او ایام جهل رو به زوال آمد سرچشمه ی علوم ، زلال آمد در معرفت تمام و کمال آمد سر تا قدم شکوه و جلال آمد آمد که مقتدای زمین باشد بعد از پدر امام مبین باشد
هر قطره دریا می‌شود وقتی بیایی صحرا شکوفا می‌شود وقتی بیایی آئینه در آئینه در آئینه لبخند دنیا چه زیبا می‌شود وقتی بیایی چیزی شبیه آن‌چه در باور نگنجد مانند رویا می‌شود وقتی بیایی رمز تمام قفل‌های بسته ما یک لحظه پیدا می‌شود وقتی بیایی یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است محو تماشا می‌شود وقتی بیایی در باور ما ریشه دارد وعده وحی فتحا مبینا می‌شود وقتی بیایی تلخ است صبر و انتظار اما به کامم شهد گوارا می‌شود وقتی بیایی آن پرچمی که عصر عاشورا زمین خورد در کعبه برپا می‌شود وقتی بیایی بر نیزه آیاتی که ثارالله می‌خواند تفسیر و معنا می‌شود وقتی بیایی یابن‌الحسن عقده ز کار بسته ما با لطف تو وا می‌شود وقتی بیایی
بهار می شکفد در هوای آزادی بیا ترانه بخوان پا به پای آزادی نسیم صبح که دستانسرای باغچه هاست غزل سروده چه زیبا برای آزادی به خسته بال و پرِ گوشه قفس ماند کسی که بی خبر است از صفای آزادی بپرس قصۂ آزادی از کبوترها که می پرند رها در فضای آزادی خوشا به حال شهیدان که بسته اند احرام به حج عشق و وفا در منای آزادی به خیر ، باد بزرگی که در تموّج نور به روز حادثه شد ناخدای آزادی به برگ برگ شقایق نوشته با خط خون که مرگ سرخ بود خونبهای ازادی حسین خون خدا این قضیه ثابت کرد نمیرد آنکه شود جانفدای آزادی ز انجماد و فروماندگی شود بیزار «کمیل» ، هر که شود آشنای آزادی
دلی که در غم و شادی همیشه با حسن است مسیر قبله ی او هست هر کجا حسن است حدیث " قصه ی ناگفته " را که می دانی به دردهای دل خسته ، آشنا حسن است به سفره داری او غبطه می خورد حاتم که در قبیله ی ایثار ، کدخدا حسن است کسی که فرصت خواهش نمی دهد به گدا و بیشتر ز گمانش کند عطا حسن است سراغ مروه و سعی صفا چه می گیری ؟ بیا مدینه ! ببین مروه و صفا حسن است تویی که طعنه به صلح حسن زدی ، خاموش که شرح و ترجمه ی متن کربلا حسن است به نقش صورت او حُسن را تمام کشید نمونه ی هنر کامل خدا حسن است کبرترانه دلم پر کشید سوی بقیع نفس نفس نفسم غرق ذکر " یا حسن " است عزیز فاطمه هست و بهار باغ رسول چه فرق می کند این که حسین یا حسن است ﮐﻤﯿﻞ ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
بانوی کرامت و حیا معصومه آئینه ی حضرت رضا معصومه بر رشته ی چادر تو بستیم دخیل في الجنة اشفعي لنا معصومه
نور از کائنات می‌بارد یا که نقل و نبات می‌بارد تا سحر بر سر زمین از عرش لوح سبز برات می‌بارد بارش رحمت الهی بین جلوه‌های صفات می‌بارد گوشِ جان باز کن که از ملکوت نغمه‌های حیات می‌بارد تا فرو بارد از افق برکات بفرستید تا سحر جان اندوه بر لب است امشب آن شب قدر، امشب است امشب درِ میخانه‌ی جنون باز است جام مستی لبالب است امشب نور در نور و سور در سور است بزم شادی مرتب است امشب دل موسی بن جعفر، آباد است غرق در ذکر یارب است امشب نجمه خورشید در بغل دارد روح امید در بغل دارد هر طرف عطر آشنا آمد هدیه از جانب خدا آمد علی سوم از تبار علی که پس از مرتضی، رضا آمد در رگ وحی، نور جاری شد نَفَس و نَفْس اِنّما آمد خاتم معرفت در انگشتش شرف الشمس اولیا آمد آمد و ضامن غریبان شد قبله‌ی عشق در خراسان شد هشتمین مقتدا امام رضا شرط ایمان ما امام رضا ای که خورشید می‌شود هر روز خاک‌بوس تو یا امام رضا سنگ با یک اشاره‌ی تو طلا دردها را دوا امام رضا بر سر سفره‌ات نشسته فقیر ای غریب آشنا امام رضا حرم پاک تو بهشت من است مِهر تو مُهر سرنوشت من است ✍
  زلال آبی و پر مهر چشمه‌ساران بود نگاه عاطفه در چشم سبزه‌زاران بود صفای آینه در سینه‌اش تبلور داشت طلوع مهر بهار و سرود باران بود حریم حرمت احرامیانِ کعبه‌ی عشق شمیم عطر نفس‌های بی‌قراران بود به سوگِ لاله‌وَشانِ فتاده در یَمِ خون کشیده سر به گریبان چو داغ‌داران بود ز التهاب کلامش شکست قامت وَهم ستیغِ اوجِ عروجِ خلیل‌واران بود سپیده را به تماشای خویش وا می‌داشت فروغ جلوه‌ی خورشیدیِ جماران بود نمی‌رود ز فرا سویِ خاطرم یادش چکامه‌ای به بلندایِ روزگاران بود   ✍
بر خاتم پیغمبران نقش نگین بودی پیش از غدیر خم امیرالمؤمنین بودی نور تو را آدم به ساق عرش رحمن دید روز ازل دست خدا در آستین بودی در طور سینین با کلیم الله، هم‌صحبت در چرخ چارم با مسیحا همنشین بودی خضر نبی از چشمه‌ات آب بقا نوشید تو باغبان مزرع زیتون و تین بودی از تو الفبای اصول معرفت آموخت آموزگار خاص جبریل امین بودی قرآن گواهی می‌دهد که بعد پیغمبر السابقون السابقون در امر دین بودی از سفره‌ی دنیا فقط نان و نمک خوردی شصت و سه سالی میهمان روی زمین بودی از قول (مَا ازْدَدْتُ يَقِينا) ی تو فهمیدم* علم الیقین، عین الیقین، حق الیقین بودی شأن تو را ای علت خلقت نفهمیدند تنهاترین تنهاترین تنهاترین بودی ✍️ *امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمود: لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِيناً «اگر پرده‌ها برداشته شود، بر يقين من چيزى افزوده نمى‌گردد». 📚کشف الغمة، ج ۱، ص ۲۸۶
سامره جلوه‌ی رؤیایی طور است که امشب شب شور است، وَ نور است که تا عرش خدا می‌رود، آئینه بیارید و گل و شمع که بزم طرب و عشق و سرور است وَ چشم بد از این جشن به دور است، گل فاطمه را لحظه‌ی زیبای حضور است، عزیز دل زهراست، همه حاصل زهراست، مه کامل زهراست، در آغوش پدر چشم گشوده است و ربوده است دل از خیل ملک، سیل ملک، سوی زمین آمده تا سیر ببیند روی آن ماه جبین، مهر یقین، نور مبین، جلوه‌ی دین، حبل متین را، که زمین را به قدومش برکت داد، سماوات به رقص آمده با نغمه‌ی شادی که منادی خبر آورده که باغ نبوی برگ و بر آورده، درخت علوی نو ثمر آورده و دریای ولایت گهر آورده، چه گوهر! گهر پاک که افلاک شده مات جلالش وَ در ادراک نگنجد به خدا حدّ کمالش که خصالش همه «پیغمبری» است و نفسش «حیدری» و عصمت او «فاطمی» و حلمِ «حسن» شور «حسین» است، در او غیرت «عباسی» و در زهد به «سجاد» همانند و َ در علم به «باقر» رود و صدق به «صادق» و ز «موسی» و «رضا» کظم و رضا دارد و رفته است ز تقوا به «تقی»، برده نقاوت ز «نقی»، هیبت او «عسکری» و شیوه ی او دلبری و جلوه‌ی حق باوری و مشعل روشنگری است، آی! همه عالم بالا! به تماشا بنشینید گل باغ ولا را ... خدا گفته تبارک به چنین کودک زیبا، نمک سفره‌ی طاها، که دل‌آراست و رعناست همان یوسف زهراست که روزی ز پس پرده‌ی غیبت به در آید، سحر آید شب ما را و به شمشیر بگیرد سر تزویر و کشد نعره‌ی تکبیر و زند تکیه به کعبه وَ بگوید که منم احمد مختار، منم حیدر کرار، منم حجت دادار، منم منتقم عترت اطهار، منم صف‌شکن عرصه‌ی پیکار، منم رکن و مقام و حرم و سعی صفایم، حَجَر و خیف و منایم وَ به تفسیر نشیند همه آیات خدا را ... ✍️