eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر سال، ماجرای تو و سوگواری‎ات عهدی‌ست با خدای تو و خون جاری‌ات هر سال، نه!... که روز به روز از زبان عشق گل می‌کند حدیث تو و سربه‌داری‌ات در ما، یزید کشته نمی‌شد، اگر نبود این راه را بلاغت آیینه‌داری‌ات... خم شد هزار مرتبه هفتادپشت صبر آن روز، پیش صبر تو و پایداری‌ات! می‌سوخت، می‌گداخت، در آن وسعت کبود بر کوه می‌رسید، اگر زخم کاری‌ات پرپر شدند روی زمین، پیش چشم تو آلاله‌های رنگ به رنگ بهاری‌ات!... اینک، زمین به عشق تو همواره می‌تپد این است، رمز خون تو و ماندگاری‌ات یعنی که سربلند، هنوز ایستاده‌ایم در انتظار منتقم خون جاری‌ات... ✍️
خاطرم این روز و این شب‌هاست درهم بیشتر سال را دور تو می‌گردم محرم بیشتر هر دلی چیزی برای خود فراهم کرده است من ولی داغ تو را کردم فراهم بیشتر بند بندم سوخت از ترکیب بند محتشم در نیاوردم سر از این راز مبهم بیشتر اول هر ماه پشت ماه خم می‌شد ولی در عزای اشرف اولاد آدم بیشتر کعبه و رکن و صفا و مروه و خیف و منا جمله می‌گریند از داغ تو، زمزم بیشتر لحظه لحظه شد دوتا پشت تو از هفتاد داغ تا شد از داغ برادر قامتت خم بیشتر ✍️
ترسم این نیست سفیر تو سر دار رود! ترسم این است رقیه سر بازار رود کوهی از سنگ، سر بام ببینی چه کنم !؟ دخترت را ملأ عام ببینی چه کنم !؟ ترسم این است به دل کینه تلنبار کنند خواهرت را دم دروازه گرفتار کنند راضی‌ام از تن من جامه به غارت ببرند راضی‌ام دختر من را به اسارت ببرند راضی‌ام طعنه به من عالم و آدم بزند راضی‌ام حرمله با تیر به چشمم بزند در عوض، مجلس اغیار نیاید زینب بین انظار به اجبار نیاید زینب من خجالت زده‌ام بابت فردا، ای داد جگرم سوخت! جگر گوشه‌ی زهرا ، ای داد جگرم سوخت جگر گوشه‌ی زهرا! برگرد بابت کشتن تو آمده فتوا، برگرد چه بلاها که سر نامه‌برت آوردند ! یادم آمد چه به روز پدرت آوردند من نوشتم که بیایی، همه تقصیر من است تشنگی پسر فاطمه تقصیر من است مادرت فاطمه گیرم که مرا هم بخشید من خودم را سر آن نامه نخواهم بخشید چه بگویم! که در این بُغض سخن می‌ماند تن عریان تو بی غسل و کفن می‌ماند.. ✍️
اسم تو شور در آیین ملل ریخته است همه جا طرح نو و حرف و مثل ریخته است تا ابد در نفس خاک روان خواهد شد عطر نام تو که در صبح ازل ریخته است چار حرف تو ستون‌های حسینیه شده دور تو بتکده و تاج محل ریخته است تو چه کردی که خداوند خودش آمده و پشت هر روضه‌ی تو اجر عمل ریخته است مادرت خرج عزای تو تقبل کرده در حسینیه اگر سنج و کتل ریخته است "من چه دارم که نثار قدم دوست کنم" پیش پای تو خدا، ماه و زحل ریخته است خواهرت هر چه که آورد بجز اصل نبود شاعری آمده و باز بدل ریخته است شاعران هر چه بگویند برای تو کم است دست عباس به پای تو غزل ریخته است آی... برگرد ببین پشت سرت، دور و برت قاسم است این به زمین، یا که عسل ریخته است! ✍️
من به غم‌های تو محتاج‌تر از لبخندم من به این ناله به این اشک، ارادتمندم کوچه پس کوچه خیابان به خیابان همه تو قطره‌ام باز به دریای تو می‌پیوندم دائماً ذکر تو‌ را زیر لبش می‌گوید هم‌صدا با همۀ سینه‌زنان سربندم عشق دنیای عجیبی‌ست؛ که با بودن آن از غم و سوختن و آه شدن خرسندم پای داغت همۀ هستی من می‌سوزد و چه خوش‌بختم اگر دانه‌ای از اسپندم «یَومَ تَبیَضُّ وُجوهٌ» اثر روضۀ توست با همین آیه چه خوب‌ است که بشناسندم ✍️
غم تو آبروی ماست این غم را مگیر از ما دلیل پلک‌های زخم! مرهم را مگیر از ما نگاه خیس ما ارثیه‌ی آبا و اجدادی‌ست بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما برای ما که از غوغای این عالم گریزانیم همین یک دلخوشی مانده‌ست، این کم را مگیر از ما به غیر از خیمه‌ی تو هر کجا آلوده‌ی فتنه‌ست نشستن در پناه سرخ پرچم را مگیر از ما رضا فرمود "فَابکِ لِلحُسین اِنْ کُنتَ باکِیّا" عمل کردن به این فرمان محکم را مگیر از ما دم نوحه برای سینه‌زن حکم نفس دارد بدون روضه می‌میریم، این دم را مگیر از ما تمام سال با شوق همین یک ماه سر کردیم تمام سال را باشد... محرّم را مگیر از ما ✍️
🔰 یادآوری توصیه مهم و دلسوزانه رهبرانقللاب به رئیس جمهور منتخب 🔹با خداوند خودتان عهد کنید که اگر موفّق شدید و توانستید مسئولیّتی به دست بیاورید، کسان و کارگزاران خود را از کسانی قرار ندهید که ذرّه‌ای با انقلاب زاویه دارند. آن کسی که با انقلاب، با امام راحل، با نظام اسلامی ذرّه‌ای زاویه داشته باشد، او به درد شما نمیخورد؛ او همکار خوبی برای شما نخواهد بود. آن کسی که دلبسته‌ی آمریکا باشد و تصوّر کند که بدون لطف آمریکا نمیشود قدم از قدم برداشت در کشور، او برای شما همکار خوبی نخواهد بود، او از ظرفیّتهای کشور استفاده نخواهد کرد، او خوب مدیریّت نخواهد کرد؛ آن کسی که راهبرد دین و شریعت را مورد بی‌اعتنائی قرار بدهد، برای شما همکار خوبی نخواهد بود. کسی را انتخاب کنید که اهل دین، اهل شریعت، اهل انقلاب، اهل اعتقاد کامل به نظام باشد. (۱۴۰۳/۰۴/۰۵)
دوباره ماه محرّم، دوباره بوی حسین دوباره بر سر هر كوچه گفت‌وگوی حسین... حسین، وارث كشف و شهودِ غار حراست چه های ‌و هوی محمّد، چه های‌ و هوی حسین نبسته‌اند به روی حسین، هرگز آب فرات، آب ننوشید از گلوی حسین فرات، تشنۀ لب‌های تفته‌جوشَش بود فرات، آب شد از شرم، روبه‌روی حسین قتیل قبله همیشه به یاد می‌مانَد بیا كه مُهر نماز است، خاک كوی حسین چنین كه در دل من، داغ كربلا جاری‌ست شهید می‌شوم از هُرم آرزوی حسین طلوع می‌كند آخر طلیعۀ موعود مسیر قبله عوض می‌شود، به‌سوی حسین ✍️
از مسلم سفیر به شاهنشه دلیر این اشک‌نامه را بپذیرید از این حقیر ای نام جد اطهر تو روی هر منار وی آفتاب روشن دین ای مه منیر اهل زمین کنار تو هستند سر به عرش اهل سما کنار تو هستند سربه‌زیر از آسمان به عرش مبدل شد آسمان از آن زمان که گشت برای شما سریر عشق تو هست بر سر من چون کلاه خوود نام تو هست بر تن من جوشن كبير در وصف تو نوشته خدا ايها الغنی در وصف من نوشته خدا ايها الفقير مهمان گریزی عرب کوفه جای خود من را فراق چشم تو کرده‌ست گوشه‌گیر مسلم که جای خود، سر طفلان مسلم‌ات قربان خاک پای تو یا ایها الامیر هجده هزار نامه تمامش دروغ بود بیعت شکسته‌اند چنان بیعت غدیر اوضاع شهر با زر و درهم عوض شده‌ست کوفه برای ذبح گلویت شده اجیر آماده‌اند تا که پذیرایی‌ات کنند با سنگ و چوب و نیزه و شمشیر و تیغ و تیر من که عزیز آمده بودم چنین شدم اینجا خدا کند که نیاید کسی اسیر از قول من به مادر شش‌ماهه‌ات بگو تا می‌توانی اصغر خود را بغل بگیر دلواپسی من سر حوریه‌های توست شرمنده‌ام اسیر شدی در دل کویر آقا حمیده‌ام به فدای سکینه‌ات پیش نگاه دخترت او را بغل نگیر می‌ترسم ای حدیث کسا آخرعاقبت تکه‌به‌تکه جمع شوی داخل حصیر افتاده‌اند در پی من شرطه‌های شهر باید که زودتر بروم تا نگشته دیر درد دلم زیاد ولی وقت من کم است مظلوم من! مسافر من! بگذر از سفیر... ✍️ سروده گروه
هیشکی دیگه کنار مسلمت نیست الآن که دارم به تو نامه می‌دم کوفه وفاداره به بی‌وفاییش تنها دارم راهو ادامه می‌دم ظلم اگه شد به من توو شهر کوفه تقاصشو پس می‌ده روزی ظالم شکسته دندونم فدای سرت دندون شیری سه‌ساله سالم فکر نمی‌کردم که جماعتِ صبح شب که بشه راهشونو کج کنن حرمت مهمونو چه زود شکستن خدا نیاره با کسی لج کنن یواش‌یواش باید وصیت کنم غروب عمر من دیگه رسیده به دخترم بگو تو از قول من خیلی بابا دوسِت دارم حمیده بغضِ گلوم همش به اشکم می‌گه قدری امون بده نفس بگیرم نامه نوشتم که بیا حسین جان کاشکی می‌شد حرفمو پس بگیرم بیشتر از اینی که سرم بشکنه دلم شکست از دل سنگ کوفه کاشکی مسیر قافله‌ت نیفته به کوچه پس‌کوچه‌ی تنگ کوفه خبر پیچیده که میای و اینجا کوفیایی که دنبال جهازن با طمع غارت اسباب تو عروسیاشونو عقب میندازن راهتو کج کن و برو مدینه قبل از اونی که راهتو ببندن یه عده رو اجیر گرفتن فقط توو کربلا به گریه‌هات بخندن سنگِ تراش‌خورده برا تو ساختن اونایی که توو کوفه سنگ‌تراشن یه عده هم نمک کنار گذاشتن بیان رو زخمای تنت بپاشن چهل تا نعل تازه دارن فقط برای روی پیکرت دویدن سلاحای جدیدشون جای خود شمشیر کهنه هم اجاره می‌دن کوفه می‌گفت یه روزی جبران می‌شه نماز بارون براشون که خوندی می‌بینم اون ظهریو که رو خاکا آب می‌ریزن وقتی‌که تشنه موندی ✍️ سروده گروه
پیراهنی در عرش آویزان شد امشب چشم تمام قدسیان گریان شد امشب با ناله‌های مادری عالم به هم ریخت یک‌باره دنیا کلبه‌ی احزان شد امشب در قبر، امواتش سروسامان گرفتند آنکه برایش بی‌سروسامان شد امشب بخشیده شد یکجا گناه قبل و بعدش آنکه به زیر پرچمش مهمان شد امشب هی بغض کردم تا محرم زنده باشم دل‌تنگی یک‌ساله‌ام باران شد امشب از گریه‌ی یعقوب‌های چشم‌هایم پیداست یوسف وارد کنعان شد امشب من آرزو دارم عزاداران بگویند درراه عشقش عاقبت قربان شد امشب روز الست این داغ را هدیه گرفتم لطف قدیمش علت احسان شد امشب از تشنگی و از گرسنه بودن اوست اینکه برایم غُصه آب‌ونان شد امشب ده روز دیگر حنجر است و خنجر کُند حق داشت که دلواپس طفلان شد امشب ✍️ سروده گروه
بر پا شده‌ست در دل من خیمه‌ی غمی جانم چه نوحه و چه عزا و چه ماتمی عمری‌ست دل‌خوشم به همین غم که در جهان غیر از غمت نداشته‌ام یار و همدمی بر سیل اشک، خانه بنا کرده‌ام ولی این بیت سُست را نفروشم به عالمی گفتی شکار آتش دوزخ نمی‌شود چشمی که در عزای تو لب تر کند نمی دستی به زلف دسته‌ی زنجیرزن بکش آشفته‌ام میان صفوف منظّمی می‌خوانی‌ام به حُکم روایات روشنی می‌خواهمت مطابق آیات محکمی ذی‌الحجّه‌اش درست به پایان نمی‌رسد تقویم اگر نداشته باشد مُحرّمی... ✍️