eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانت می‌فروشند عیش را، غم می‌خرند دل به پاى روضه می‌ریزند ماتم می‌خرند باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند مثل خار و خس در این سیل به راه افتاده‌ایم* باز درهم آمدیم و باز درهم می‌خرند ماه‌ها در یک‌طرف ماه محرم یک‌طرف بیشتر از ماه‌ها ماه محرم می‌خرند اشک ما اینجا فقط این قدر قیمت یافته ورنه جاى دیگرى عرضه کنى کم می‌خرند تا تو را داریم ما، داراترین عالمیم بچه‌هاى ما در این خانه حاتم می‌خرند این‌طرف گریان شدیم و آن‌طرف آباد شد اشک کالایى‌ست که در هر دوعالم می‌خرند گریه بر مظلوم تکویناً تقرب‌آور است در حسینیه مرا، حتى نخواهم، می‌خرند مطمئناً روضه‌اى یا گریه‌اى در کار هست هرکجا عصیانى از فرزند آدم می‌خرند عده‌اى دم می‌دهند و عده‌اى دم می‌زنند پنج‌تن هم این وسط دارند از دم می‌خرند گریه‌کن زهراست، ما تنها سیاهى لشگریم باز بااین‌حال شکل گریه را هم می‌خرند اولین گریه‌کن مسلم رسول‌الله بود گریه بر دندان مسلم را مُسَلَّم می‌خرند ✍️
من را ابد حسین و مرا از ازل حسین صَلّوا علی الحسین و سَلامٌ علی الحسین باید هرآن چه هست فقط خرج او کنیم حی علی الحسین که خیرالعمل حسین حس می‌کنم همیشه کنار ضریح او من را گرفته است میان بغل حسین مسجد حسینیه است و حسینیه مسجد است جای دعا حسین و بجای غزل حسین هنگام مرگ ای ملک‌الموت! صبر کن ‌عمری صدا زدیم برای اجل حسین مثل حسن، حسین به نوکر رسیده است بین کریم‌ها شده ضرب‌المثل حسین با گریه‌های فاطمه ما هم گریستیم این ارث فاطمه‌ست که نوحوا علی‌الحسین ✍️
ماه ذی‌حجه رفت و ما حالا به شب و روز و ماه می‌بالیم جامه‌ی ما لباس احرام است حاجی در طواف گودالیم ما رسیدیم نوکرت باشیم السلام علیک یا مظلوم اشک ما را بخر برای خودت ای که از آب هم شدی محروم آسمان را ببین که با حسرت به رخش اَبروی خم آورده اول شب زمان استهلال خبر از ماه ماتم آورده خبر از درد و داغ آل الله که در این ماه رو به تفسیر است خبر از قامت خم زینب که پس‌ازاین میان زنجیر است خبر از گریه‌های دخترکی که خودش را به این در آن در زد تا پدر را ببیند و آخر بوسه بر زخم زیر خنجر زد از محرم بپرس آهسته که غمت تا کجا و تا چند است؟ راستی که گلوی شش‌ماهه نه که بر استخوان به مو بند است قصه را می‌برم شب هشتم ... پدری داغ یک جوان دیده مثل تسبیح پاره‌ای پخش است بدنی که به دشت پاشیده باید امشب میان این روضه یک سری هم به علقمه بزنیم تا که سقا به روي خاک افتاد ناله همراه فاطمه بزنیم نوبتی هم که باشد آخر سر پیکری در میان گودال است خواهری میزند به سر اما نیزه‌داری چقدر خوشحال است آسمان بود و روی خاک افتاد زخم‌ها بر تنش ستاره شدند آن‌قدر نقطه‌نقطه‌اش کردند هم زره، هم لباس پاره شدند و سرش را به نیزه‌ای بردند همه دیدند که چه نوری داشت سر از تن جدا شده یک‌شب بوي خاکستر تنوری داشت ✍️
الا که ماه عزاداری و غم است محرم بگو به‌ مردم‌ عالم محرم است محرم فرشته‌ها همه گریان، خلایق‌اند پریشان که حال عالم و آدم چه درهم است محرم خلیل و موسی و عیسی و نوح‌، نوحه‌کنان‌اند عزای اشرف اولاد آدم است محرم خدا به‌حق حسینش گناه خلق ببخشد بساط توبه دوباره فراهم است محرم تمام سال برای غم تو گریه نمودم که در مقابل زخمان تو کم است محرم ✍️
طفل بودم که شدم من با محرم آشنا من اگر اینجا نشستم مادرم کرده دعا لقمۀ پاک پدر بوده اگر شکر خدا رشتۀ عمرم گره‌ خورده به زلف روضه‌ها بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا شد محرم! آتشی در سینۀ ما ریختند در دل ما نور و شور عشق را آمیختند بلکه در عرش خدا پیراهنی آویختند کاین چنین هر جای عالم شور محشر شد به پا بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا باز می‌بینی به رنگ خون، هلال ماه را در میان هر محله چند خیمه‌گاه را پرچم سبز و سیاه و سرخ ثارالله را راه افتادند با شوری دوباره دسته‌ها بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا جای دارد سردرِ هر خانه باشد پرچمی خیس گردد گونۀ دنیا به اشک نم نمی آید از هر گوشه‌ای بر گوش آوای غمی در عزای جان‌گداز خامس آل عبا بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا کربلا بسیار ابعاد وسیعی داشته در مقام درس کُرسیِّ رفیعی داشته در اطاعت از ولی جمع مطیعی داشته عون و جون و سعد و عامر، ذوب در خون خدا بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا می‌شود درس وفا از ساقی لشگر گرفت درس غیرت از جوانی چون علی‌اکبر گرفت درس عفت را ز شخص دختر حیدر گرفت درس تقوا را ز اولاد امام مجتبی بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا باید احیا کرد فصلِ روضه‌های خانگی روضه بر پا کرد حتی باوجود سادگی کرد تبیین معنی زن زندگی آزادگی زینبش الگوی دوران است در حجب و حیا بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا صوت " هَل مِن ناصرت" وقتی طنین‌انداز شد پای نامحرم که کم‌کم سمت خیمه باز شد گریۀ اهل حرم بر غربتت آغاز شد از حرم برخاست آنجا نالۀ واغربتا بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا بر تمام روضه‌ها و سفره‌ها برکت بده مثل حُرّ و عابس و مسلم مرا عزت بده تشنۀ آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید نینوا بر مشامم می‌رسد هرلحظه بوی کربلا ✍️
امام رضا (علیه‌السلام) روز اول محرم به ریان بن شبیب فرمودند: اِنْ كُنْتَ بَاكِیاً لِشَی‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی بْنِ أبِی‌طَالِبٍ (علیهم‌السلام)... 📗 عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج ۱، ص ۲۹۹ در هر مصیبت و محنی فَابکِ لِلحُسَین در هر عزای دل‌شکنی فَابکِ لِلحُسَین در خیمهٔ مراثی و اندوه اهل‌بیت قبل از شروع هر سخنی فَابکِ لِلحُسَین در مکتب ارادت اِبن‌شبیب‌ها هم‌ناله با اَباالحسنی فَابکِ لِلحُسَین إن کُنتَ باکیاً لِمُصابٍ کَأنبیاء فِی الإبتلاءِ و الحَزنِ فابکِ لِلحُسَین شب‌های جمعه مثل ملائک میان عرش با بوی سیب پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین در تندباد حادثه‌ای گر کبود شد بال نحیف یاسمنی فَابکِ لِلحُسَین دیدی اگر میان هیاهوی تشنگی طفلی و لب‌به‌هم‌زدنی! فَابکِ لِلحُسَین لب‌تشنه جان سپرد اگر عاشقی غریب یا روی خاک ماند تنی فَابکِ لِلحُسَین گرم طواف، نیزه و شمشیر و تیرها دور شهید بی‌کفنی فَابکِ لِلحُسَین... با نعل تازه جای دگر غیر کربلا تشییع شد مگر بدنی؟ فَابکِ لِلحُسَین رحمی نکرده‌اند در آن غارت غریب حتی به کهنه پیرهنی فَابکِ لِلحُسَین ✍️
باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ✍️ باز هم شیر حلال مادران تأثیر کرد بچه‌ها دارند از بازار پرچم می‌خرند ✍️ اهلِ عالَم دارد از رَه، ماهِ ماتم می‌رسد هیئتی‌ها! یاعلی! دارد محرم می‌رسد ✍️ ای دلم! طاقت بیاور! آتش غم می‌رسد بر مشامم بوی اسپند محرم می‌رسد ✍️
لطف مولاست نوکرش باشم و برایش نفس‌نفس بزنم پدرم کرده وقف روضه مرا هم غلام حسین، هم حسنم کودکی بیشتر نبودم که مادرم بین روضه شیرم داد مادرم اشک بین شیرم کرد برکت حق بر این معامله باد زلف من را گره به زلف زدند پای در بند این کمند شدم تا قدم از قدم گذارم پیش یا علی گفتم و بلند شدم ماه‌ها پشت‌هم گذشت و گذشت و دل‌آشوب و خانه‌ی غم شد پدر آهسته گفت در گوشم که عزیز دلم محرم شد مادرم گفت روز تاسوعا که سپردم تو را به دست عمو پدرم بین نوحه‌خوانی گفت جان بابا بگو حسین... بگو مادرم گریه کرد و گفت رباب پدرم روضه خواند در گوشم و از آن روز در غم ارباب هر محرم سیاه می‌پوشم در لباس سیاه هیئتی‌ام گوئیا چیز دیگری می‌دید بأبی أنتَ را که می‌خواندم پدرم بین گریه می‌خندید من نفهمیدم آنچه شیری بود که برای حسین دربه‌درم سال‌ها رفت و ماند پرسش من... خنده‌ی بین گریه‌ی پدرم سال‌ها بعد، بعدازآن دوران کلبه‌ی کوچکی منور شد و به لطف و نگاه مولا بود همسر مؤمنی که مادر شد ماه‌ها پشت‌هم گذشت و شدیم مثل هرسال جرعه نوش حسین و محرم رسید از راه و... پسرم شد سیاه‌پوش حسین در دل مجلس عزای حسین من جواب سؤال را دیدم با نگاهی به اشک فرزندم وسط اشک و روضه خندیدم نور و رحمت به شیر مادرم و... لقمه‌ی پاک سفره‌ی پدرم لطف مولا همیشه همرهشان و دو جمله برای تو پسرم: نذر کردم که نوکرش باشی و برایش نفس‌نفس بزنی پسرم وقف روضه‌ات کردم هم غلام حسین، هم حسنی ✍️
می‌رسد آوای حزن از سوی جنات النعیم داغ شد آغاز، بسم الله رحمن الرحیم انبیا دارند جنت را سیاهی می‌زنند اولیا دارند می‌گریند بر داغی عظیم عرش با پیراهنی خونین مزین می‌شود چشم‌هامان همچو یعقوب‌اند دنبال شمیم هرکه حیران است، بسم الله، این باب نجات هرکه گم کرده است خود را، این صراط المستقیم ما نه از امروز و دیروز و نه یک‌صد سال پیش ما گرفتار حسینیم از همان عهد قدیم کربلا تنها اقامتگاه قلب مبتلاست دل به‌جز پایین پا، جایی نمی‌گردد مقیم ✍️
؛ پیش از آنی که عزادار مُحّرم باشی سعی کن درحرمش مُحرم و مَحرم باشی خاک از حُرمت شش‌گوشۀ او حرمت یافت گر شوی خاک رهش قبلۀ عالم باشی گرچه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی همره زمزم اشکی که تو را بخشیدند می‌توان مُحرم بیت‌لَله اعظم باشی شادی هردو جهانت به خدا تأمین است گر در این ماه عزا همسفر غم باشی به همان دست و سر و سینۀ مجروح قسم شرط عشق است براین زخم تو مرهم باشی خوش به حال تو «وفایی» که خدا خواسته است درهمه حال عزادار مُحّرم بـاشی ✍️
بر سینۀ خود می‌فشارم زانوی غم را وقتی که بی تو باز می‌بینم محرم را صاحب عزا با دست‌های خویش کوبیدی بر روی دیوار کدامین خانه پرچم را ای آسمانِ چشمۀ جوشانِ اشک خون پربارتر کن بارش این اشک نم نم را هرشب میان کوچه‌ها بر سینه خواهی زد وقتی که می‌خوانند شور و نوحه و دم را بر رشتۀ پرچم دخیل گریه می‌بندم آقا مگیر از دست ما این حبل محکم را با اذن زهرا، اذن مولا، اذن پیغمبر با اذن تو پوشیده‌ام این رخت ماتم را دلشوره دارم اربعینم را همین اول امضا کن آقاجان برات کربلایم را ✍️
در این فِراق، چقدر از طراوتم کم شد چقدر بد شده‌ام... خوب شد محرّم شد.. چقدر یکسره محتاج گریه‌ام شب و روز دوباره روضه بخوان بلکه اشک، مرهم شد و بست زخم عمیق گناه‌هایم را و آبِ ریخته بر آتش جهنم شد و ریخت روی خطوط سیاه نامه‌ی من و جوهر همه‌ی سیئات در هم شد و راه یافت همین اشک‌ها به عمق دلم و جا گرفت در این شوره‌زار و زمزم شد مرا گذاشت به روی صراط عاشورا و خود مسیر تو را قطره قطره پرچم شد ز راه توبه مرا برد تا رضاً برضاك سپس شهادت من هم قضای مبرم شد که عیب نیست اگر آرزو به دل دارم مگر نبود که گریه شفیعِ آدم شد؟ بجوش چشم من امشب که خاکِ دل تشنه است و شکر کن که بساط عزا فراهم شد هوای شرجی و پر بغضِ ظهر عاشورا شبانه بر دلِ سردم نشست و شبنم شد چقدر بر مژه‌ام جای اشک خالی بود چقدر خوب شدم، خوب شد محرّم شد ✍️