eitaa logo
کانون مداحان وخادمیاران رضوی چهارمحال وبختیاری
166 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
4.2هزار ویدیو
184 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پیچید تا که نسخه‌ی ما را به جامِ عشق ما را که برد جاذبه‌ی مستدام عشق گفتیم یاعلی و علی شد قوامِ عشق یعنی علی است حضرت قائم مقام عشق باور کنیم عشق سلامِ محمد است "باور کنیم سکه به نامِ محمد است" با اولین ظهور ،ظهورِ خدایی‌اش ای دل رسید نوبتِ کشور گشایی‌اش جایی که هست چشمِ خدا هم هوایی‌اش با آمنه چه می‌کند این دلربایی‌اش سوگند بر علی که قرینِ محمد است عالم تمام مستّ طنینِ محمد است لبخند زد که هستیِ دنیا طلوع کند لبخند زد ستاره شعرا طلوع کند لبخند زد بهشت همینجا طلوع کند لبخند زد که حضرتِ زهرا طلوع کند از بس که گفت اُمِ‌ابیهاست فاطمه است گفتیم آمنه خودِ زهراست- فاطمه است ای کوثرِ کثیر که تکثیر تو علی است ای معنیِ غدیر که تقدیر تو علی است ای وحیِ دلپذیر که تفسیر تو علی است معراج بی نظیر که تعبیر تو علی است نیمی زِ توست فاطمه نیمِ دگر علیست احمد نگو بگو که علی ضربدر علیست تو آمدی و هیبتِ کسری شکسته شد تو آمدی طلسمِ یهودا شکسته شد تا رونق رواق کلیسا شکسته شد تو آمدی و لات و هُبل تا شکسته شد تو آمدی که رحمت یکسر بیاوری در امتدادّ خویش دو حیدر بیاوری تکثیر شد جمال یکی تا چهارده حیران این یکیم ، که یک یا چهارده؟ یعنی که جلوه کرد خدا تا چهاره باید شمرد جمع شما را چهارده فرمود این چهارده از نور احمد است اول محمد است و سر آخر محمد است دلداده‌ایم گرچه به ختم نبوتش ما شیعه‌ایم شیعه‌ی ختم ولایتش تا زنده‌ایم زنده‌ی انفاس عترتش شُکرِ خدا شبیه خودش از عنایتش ما را همیشه یک دل عاشق نوشته است ما را اسیرِ حضرت صادق نوشته است آنکه قعود آنکه قیامش حسین بود از ابتدای بحث ، کلامش حسین بود در انتهای درس ، سلامش حسین بود حُسنِ شروع و حُسنِ ختامش حسین بود با چشم‌های خون شده بارش چقدر کرد تا کربلا رویم سفارش چقدر کرد حسن لطفی
▶️ در دوره‌ای که شام جهالت سحر نداشت خورشید آسمان رسالت قمر نداشت تا که عروس آمنه باشد بهشت نیز حوریه ای برای نبی زیر سر نداشت ارض حجاز را همه گشتند و عاقبت این خاک از خدیجه زنی خوب تر نداشت وصل امین مکه عجب خوش تجارتی‌ست جز سود این معامله اصلا ضرر نداشت سوگند می‌خورم که اگر ثروتش نبود دین ذوالفقار داشت ولیکن سپر نداشت خرج نبی شده همه دارایی اش ولی شرمنده بود از اینکه چرا بیشتر نداشت او شیعه ی علی شده قبل از غدیر خم باری اگرچه پرده از این راز برنداشت آری خدیجه آینه‌ی ایستادگی ست یعنی غبار طعنه به رویش اثر نداشت او مادر تمامی اولاد فاطمه ست ابتر کسی بود که بگوید پسر نداشت او آنچنان ز رنگ تعلق گسسته بود حتی برای خود کفنی در نظر نداشت ⏹
▶️ بگذاريد ساده بنويسم نامه اي سرگشاده بنويسم بگذاريد گوشه قلبم چند خط بي اراده بنويسم عهد من با قلم همين بوده ست كه از اين خانواده بنويسم "گردنم زير بار منت اوست" كه مرا اذن داده بنويسم بايد امشب به كوري بت ها از دو توحيد زاده بنويسم شب تزويج، شام پيوند است خطبه خوان هم خود خداوند است كيست داماد روح غار حراست همنشين هميشه فقراست كيست داماد آفتاب حجاز كه از او نور روشني ميخواست ننويسم يتيم مكه،كه او پدر شيث و آدم و حواست ننويسم رسول نه،نه هنوز او محمد امين شهر خداست دوستدارش بزرگ تا كوچك خواستگارش خديجه كبراست پيش از اين گفته،باز ميگويم از عروس حجاز ميگويم بانويي كه اصيل و با نسب است در حيا هم زبانزد عرب است بانويي كه براي ياري دين از سوي كردگار منتخب است بانويي كه حساب اموالش خارج از احتساب محتسب است غير او اُم مؤمنيني نيست جز به او هر كه گفته بي ادب است در طرب زين وصال ابوطالب در تنور غضب ابي لهب است وه چه روزيست،روز خوشحالي ست حيف كه جاي آمنه خالي ست
▶️ خدا پیداست در آیینه‌ی چشمان دلبندش زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش به آن بالانشینی باید ام‌المومنین گویی که جز زهرا نباشد در دو عالم مثل و مانندش چنان با بندگی‌هایش دل از ذات خدا برده که قبل از وحی می‌آید سلامش از خداوندش مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا تمام سال می‌بارد بهار از دود اسفندش ⏹
نیمه شبا اسم حسین، همیشه رو لب منه ذکر حسین حسین من، نافله ی شب منه نیمه شبا روضه ی مشک، دعای روی لبمه ذکر ابوفاضل مدد، قنوت وتر شبمه نیمه شبا این دل من، گاهی که وقت اذونه به جای توبه ی سحر، روضه ی اصغر میخونه وقت سحر ذکر حسین، همیشه عادت منه شبا زیارت عاشورا، نماز حاجت منه نماز حاجت میخونم، بلکه بشم حاجت روا شاید آقام مهدی بیاد، منم برم به کربلا یه عهدی دارم با خدا، بدونید آی گریه کنا اگه آقام مهدی نیاد، من نمیرم به کربلا عاشق نوشت: کربلایی شدنم از کرم ارباب است رفتن و دیدن اونجا به خدا یک‌ خواب‌ است تا نرفتی به حرم حاجت دیدن داری درد اینجاست که دیدی و‌ دلت‌ بی‌تاب‌ است صلی الله عليک یااباعبدالله الحسین
ما جمله بندگان و گدایان صادقیم ما ریزه خوار سفره ی احسان صادقیم‌ در این جهان اگر که بُود رتبه و مقام در اوج رتبه ایم ، که مهمان صادقیم اسلام و دین، محمد و آل محمد است عبدیم و مفتخر که مسلمانِ صادقیم ما پیرو حدیث و تفاسیر عترتیم از غیر دم مزن که به فرمانِ صادقیم هر ذره در تمام عوالم مطیع اوست عزّت همین بُود که به دامانِ صادقیم بی شک حدیثِ آل محمد کلامِ حق ما پیرو حدیث و به عرفان صادقیم عارف کسی بُود که مطیع حدیث اوست ما از ازل همیشه دشمن عُدوان صادقیم دیوان حافظ و غزلیات، دین که نیست دیوان ما حدیث و به دیوانِ صادقیم اینجا جنون و عشق و گدایی سعادت است در این جنون،اسیر دو چشمان صادقیم بر ما امیر ،در همه عالم فقط علیست سرمست حیدریم و مریدان صادقیم فرموده خدمتش بنما در زمان او در انتظار دولت و میزان صادقیم /عبدِ کریم/
عاقبت قرعه‌ی نامت به لبِ ما افتاد شده سیراب، کویری که به دریا افتاد گلِ لبخند، به باغِ لب‌مان کاشته شد خبرِ آمدنت روی زبان‌ها افتاد وقتی از چهره‌ی تو پرده‌گشایی کردند رونق از سکه‌ی هر چهره‌ی زیبا افتاد نفسش زندگی آموخت به مردن؛ وقتی به شفاخانه‌ی تو راه مسیحا افتاد از تو و معجزه‌هایت چه بگویم؛ وقتی شاخه‌ی باغچه‌ات از یَدِ بیضا افتاد چون زمین جای کمی بود برای قدمت ردّ پایت به سر عالم بالا افتاد آنقدَر اوج گرفتی به شبِ معراجت بال جبریل، به دنبال تو از پا افتاد و در آن راه، که می‌رفت، به "اَوْ اَدْنی‌"ها باز هم چشم تو بر چهره‌ی مولا افتاد چشم تو آینه‌ی قدّیِ خوبی‌ها شد هر زمانی که نگاه تو به زهرا افتاد سبز شد عشق، به لم ‌یزرعِ تاریکِ دلم تا نگاهم به گُلِ گنبد خضری افتاد 🔸شاعر:
🌅 🌅 تصمیم بگیرید، عزیز من، برادر من، خواهر من، آقایان، خواهران، آقاجان، این انقلاب شما، این نظام جمهوری شما، اینهمه شهدای شما، معلولین شما، جانبازان شما، خانواده‌های شهدای شما، آنهمه که ایادی باطل، شیاطین، بلاهایی که سر شما، و شما مقاومت فرمودید و شکستشان دادید، و پیش بردید، از یادتان نرود که چه زحماتی متقبل شدید، الان تکلیف به دستمان آمده، حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران، حفظ حقیقت قرآن است. ما برای حفظ حقیقت قرآن. تکلیف ما خیلی سنگین. توقع خیلی سنگین از شما داریم. خیلی باید حواس من و شما جمع باشد، جنابعالی خانم، حضرتعالی آقا، باید رفتارتان، ظاهرتان، حرفتان، کسب و کارتان، پوشاکتان، حجابتان، صورتتان، سیرتتان، امضایتان، مطلق شؤون زندگیتان باشد که به فرموده آن مولود دوم امروز، به عملتان خودتان را معرفی کنید، به عملتان مردم شما را بشناسند که شما جعفری هستید. « کونوا لَنا زیناً و لا تکونوا علینا شِیناً » به عملتان زینت ما بوده باشید، کاری نکنید که موجب بدبینی مردم به ما بشود که: « اینها جعفری اند؟ اینها؟ اینها که اینطورند؟ اینها که اینطور؟ چجور مذهبشان؟ رئیس مذهبشان چطور است که اینها رفتارشان اینطور؟ بخصوص توقع ما از جوان‌های عزیز ما، جوانان ما، پسران ما، دختران ما، چقدر توقعمان، اهمیت دارد و توقع داریم و خواهانیم، و شما که نهال امروز هستید، نهال امروز هستید و در آینده نزدیک بزرگ اجتماع هستید، از الان نهالتان را مواظب باشید، مراقب باشید، اجتماع به شما احتیاج دارد، ما توقع داریم از شما. در شؤون زندگیتان، در همه افرادتان، با حقیقت نظام هستی همراه بوده باشید. ضرر نمی کنید و نفع با شماست، وگرنه پشیمان می شوید. خیلی تکلیف من و شما سنگین است. به حق پیغمبر و آل پیغمبر، خداوند شما را در راه إعلای معارف حقه ی الهی همگان را موفق و مؤید بدارد إن شاء الله تعالی. الهی امین. بارالها اینچنین بادا. خدایا دعاهای ما را مستجاب بفرما. بارالها همه ما را موفق بدار که به رفتارمان، گفتارمان، به اعمالمان، به ظاهرمان، به باطنمان، به کسب و کارمان، به تمام شؤون زندگیمان معرف دین تو بوده باشیم، سرمشق دیگران بوده باشیم، من خواهان خیر و عزت و سعادت و سلامت شما هستم، همه ی ما، این سلسله خواهان خیر و سعادت شما هستند، ما حرفی از خودمان که نداریم، حق نداریم داشته باشیم، ما خواهان عزت و سعادت و رستگاری ابدی شما هستیم. _________________________ 🆔 کانال اختصاصی نشر صوت و متن آثار حضرت علامه حسن زاده آملی ______________________
❗️ 🍃قال رسول الله صلی الله علیه وآله : لا تَكرَهُوا الفِتنَةَ في آخِرِ الزمان ِ؛ فإنّها تُبِيرُ المُنافِقينَ./ کنزالعمّال 🍃پیامبر رحمت صلی الله علیه وآله : در آخرالزمان ، فتنه را ناخوش نداشته باشيد ؛ زيرا آن فتنه ها منافقان را نابود مى سازد.
علامه عسکری درس‌هایی از رفتارسیاسی پیامبر 📝شدید با پیمان‌شکنان 🔰از همان ابتدایی که حکومت پیامبر در جامعه‌ءنوپای مدینه شکل گرفت، دشمنان آن هم شروع به کار کردند. پیامبر در دوران حکومت خود، حداقل با سه گروه دشمن مواجه بود: ۱-دشمن اول، قبایل نیمه وحشی‌: که اطراف مدینه زندگی می‌کردند «و تمام زندگی آنها عبارت از جنگ و خونریزی و غارت و به جان هم افتادن و از همدیگر قاپیدن است.» پیامبر «در هر کدام از آنها اگر نشانه‌ی صلاح و هدایت بود، پیمان بست ... و بر عهد و پیمان خودش، بسیار پافشاری می‌کرد و پایدار بود.» اما آنهایی که شریر و غیرقابل اعتماد بودند، «پیغمبر سراغ آنها رفت و آنها را منکوب کرد و سر جای خودشان نشاند..» ۲-دشمن دوم، اشراف_مکه و اهل قریش: «پیغمبر احساس کرد اگر بنشیند تا آنها سراغش بیایند، یقیناً آنها فرصت خواهند یافت؛ لذا سراغ آنها رفت؛ منتها به طرف مکه حرکت نکرد. راه کاروانىِ آنها از نزدیکی مدینه عبور می‌کرد؛ پیغمبر تعرّض خودش را به آنها شروع کرد، که جنگ بدر، مهم‌ترینِ این تعرّض‌ها در اوّلِ کار بود. پیغمبر تعرّض را شروع کرد؛ آنها هم با تعصّب و پیگیری و لجاجت به جنگ آن حضرت آمدند. تقریباً چهار، پنج سال وضع این‌گونه بود؛ یعنی پیغمبر آنها را به حال خودشان رها نمی‌کرد؛ آنها هم امیدوار بودند که بتوانند این مولود جدید - یعنی نظام اسلامی - را که از آن احساس خطر می‌کردند، ریشه کن کنند. جنگ_اُحد و جنگ‌های متعدّد دیگری که اتّفاق افتاد، در همین زمینه بود.» آخرین جنگ پیامبر با این دشمنان، جنگ خندق بود و پس از آن، ماجرای صلح حدیبیه پیش آمد و پیامبربا آنان پیمان صلح امضا کرد. اما سال هشتم بعثت، «که کفّار نقض عهد کرده بودند، پیغمبر رفت و مکه را فتح کرد، که فتحی عظیم و حاکی از تسلّط و اقتدار آن حضرت بود.» ۳-دشمن سوم، یهودی‌ها: «یعنی بیگانگانِ نامطمئنی که علی‌العجاله حاضر شدند با پیغمبر در مدینه زندگی کنند؛ اما دست از موذیگری و اخلالگری و تخریب برنمی‌داشتند... پیغمبر تا آن‌جایی که می‌توانست، با اینها مدارا کرد؛ اما بعد که دید اینها مدارابردار نیستند، مجازاتشان کرد هرکدام از این سه قبیله عملی انجام دادند و پیغمبر بر طبق آن عمل، آنها را مجازات کرد. اوّل، بنی‌قینقاع بودند که به پیغمبر خیانت کردند؛ پیغمبر سراغشان رفت و فرمود باید از آن‌جا بروید؛ اینها را کوچ داد و از آن منطقه بیرون کرد و تمام امکاناتشان برای مسلمان‌ها ماند. دسته‌ء دوم، بنی‌نضیر بودند. اینها هم خیانت کردند لذا پیغمبر فرمود مقداری از وسایلتان را بردارید و بروید؛ اینها هم مجبور شدند و رفتند. دسته‌ء سوم بنی‌قریظه بودند که پیغمبر امان و اجازه‌شان داد تا بمانند؛ اینها را بیرون نکرد؛ با اینها پیمان بست تا در جنگ خندق نگذارند دشمن از طرف محلاتشان وارد مدینه شود؛ اما اینها ناجوانمردی کردند و با دشمن پیمان بستند تا در کنار آنها به پیغمبر حمله کنند!... بعد که قریش و هم‌پیمانانشان شکست خوردند و از خندق جدا شدند و به طرف مکه رفتند، پیغمبر به مدینه برگشت. همان روزی که برگشت، نماز ظهر را خواند و فرمود نماز عصر را جلوِ قلعه‌های بنی‌قریظه می‌خوانیم؛ راه بیفتیم به آن‌جا برویم؛ یعنی حتّی یک شب هم معطل نکرد؛ رفت و آنها را محاصره کرد. بیست‌وپنج روز بین اینها محاصره و درگیری بود؛ بعد پیغمبر همه‌ء مردان جنگی اینها را به قتل رساند؛ چون خیانتشان بزرگ‌تر بود و قابل اصلاح نبودند.» بنابراین در هیچکدام از این قضایا، پیغمبر نقض عهد نکرد اما در مقابل نقض عهد آنان، ساکت نماند و پاسخ خیانت‌شان را با اقتدار کامل داد.
🔹 «أَحْسِنُوا جِوَارَ نِعَمِ‏ اللَّهِ‏ وَ احْذَرُوا أَنْ تَنْتَقِلَ عَنْكُمْ إِلَى غَيْرِكُمْ أَمَا إِنَّهَا لَمْ تَنْتَقِلْ عَنْ أَحَدٍ قَطُّ فَكَادَتْ أَنْ تَرْجِعَ إِلَيْهِ قَالَ وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ قَلَّ مَا أَدْبَرَ شَيْ‏ءٌ فَأَقْبَلَ» 🔸 با نعمت‌هاى پروردگار به خوبى رفتار كنيد و بترسيد كه (براثر كفران) آن نعمت‌ها از شما گرفته شود و به ديگران داده شود. بدانيد هيچ نعمتى از كسى منتقل نشد كه به اين آسانى به او بازگردد. مى‌فرمود: كمتر مى‌شود كه نعمتى به انسان پشت كند و سپس بار ديگر بازگردد. 📚 کافی؛ ج۴، ص۳۸، ح۳
غرقم به موج غصه و درد و محن علی حتی مرا نمانده توانی به تن علی از لحظه ای که صورتم آسیب دیده است من با اشاره با تو بگویم سخن علی وقتی که بین کوچه عدو راه من گرفت دیدم فتاد لرزه به جان حسن،علی از بس که آب گشته تمام تنم،ببین گریان شده به پیکر من پیرهن علی از آن لگد که خصم به جسمم زده،بدان خون می چکد هنوز ز پهلوی من علی خیلی مواظبت ز حسینم نما،که من دلواپسم به غربت آن بی کفن علی ترسم تنش به هم بخورد زیر نعل ها ترسم که مثل خاک شود آن بدن علی محمود اسدی