14.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کودکانه #تفکر_اجتماعی_کودک #خردورزی
#کوچیک_موچیک
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
27.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_دریای_مروارید قسمت نهم
این داستان : همه با هم دوستیم ٢
ببینیم کوسه بدجنس تونست نقشه اش را اجرا کنه و بین ماهی های مرواریدی دعوا بیندازه یا نه...
#قصه_کودکانه #قصه_کودک #قصه #داستان #داستان_کودک #داستان_کودکانه #کودک #کودکانه #کوچیک_موچیک #قصه_سریالی
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
#متن_قصه
به نام خدای بزرگ و مهربان
قصه ی دریای مروارید
قسمت نهم
این قسمت : همه با هم دوستیم ٢
سلام بچه ها❤️
بگید ببینم چی شد قصه دریای مروارید؟
آهان! بله!
ماهی های سیاه یه نقشه جدید برای ماهی های مرواریدی کشیده بودند که بینشون دعوا و ناراحتی پیش بیارن...
برای همین چند تا از ماهی های سیاه شنا کنان راه افتادند به سمت دریای مروارید.
وقتی نزدیک دریای مروارید شدند یه دفعه ماهی سی سی را دیدند که برای جمع کردن غذاهای خوشمزه ی دریایی به اونجا اومده بود.
یکی از اون ماهی های سیاه که اسمش دل سیاه بود رفت سراغش و بهش گفت سلام ماهی خوش رنگ و زیبا 😌
ماهی سی سی با تعجب نگاهی کرد و آروم جوابی داد. دل سیاه بهش گفت : ماهی رنگی زیبا! من دوست تو هستم، بیا جلوتر من میخوام یه رازی بهت بگم...
بچه ها! دل سیاه، باله هایی داشت که مثل اکریل برق می زدند و چون نمیخواست ماهی سی سی متوجه بشه که دل اون سیاهه، اسم واقعی اش را به ماهی سی سی نگفت و بهش گفت اسم من اَکریلیه دوست من!😌 اسم تو چیه؟
ماهی سی سی یاد حرف ماهی دانا افتاد که به ماهی های مرواریدی گفته بود نباید حرف ماهی های دریای سیاه را باور کنید و با اون ها دوست بشید،
ولی خیلی کنجکاو شده بود که ببینه اون ماهی سیاه چی میخواد بگه ، با خودش گفت این ماهی مهربون و اکریلی که خطری نداره، منم حواسم هست اتفاقی نیفته... رفت جلوتر....
دل سیاه گفت :تو میدونی که ما تو دریای سیاه، توی کاخ کوسه چقدر قوی هستیم؟؟ ما یه وسایل جدیدی درست کردیم که هیچکدوم ازشما مرواریدی ها اون وسایل را ندارید!وسایل جدیدی که باهاش غذاهای خوشمزه را راااحت و سریع پیدا می کنیم...
وقتی اینو گفت ماهی سی سی تو دلش گفت وای چقدر اینها قدرتمند و قوی هستند! ما که اصلا از این وسایلا نداریم.... 😞😏☹️
دل سیاه که حالا دیگه اسمش اکریلی شده بود، دید سی سی باورش شده که ماهی های سیاه قدرتمندتر از ماهی های مرواریدی هستند، برای همین هم شروع کرد به تعریف کردن از بزرگی و قشنگی کاخ کوسه!! 😮
ماهی سی سی هم گوش می داد و دلش می خواست با اکریلی که فکر می کرد خیلی قوی و قدرتمنده دوست باشه و هرروزاز این چیزها بشنوه
خلاصه هر روز بعد از تموم شدن کارش میومد همونجا و اکریلی براش از وسایل جدید توی دریای سیاه می گفت ...
بچه ها! کار و مسئولیت سی سی توی دریای مروارید این بود که هر روز با یه تعداد از ماهی ها که بعضی هاشونم راه راه بودند میرفتند و برای همه ی ماهی های دریا، مروارید جمع میکردند و بعد میدادند به ماهی دانا و ماهی دانای مهربان اونا را بین همه تقسیم می کرد.
یه روز اکریلی به سی سی گفت : شما ماهی رنگی های قوی و قشنگ چرا باید با اون ماهی های راه راه بی عرضه دوست باشید؟! شمارنگی رنگی هاخیلی قوی و عالی هستید و زود مروارید ها را پیدا می کنید ولی اون راه راه ها بی عرضه هستن و نمیتونند درست کار کنند. اتفاقاً کوسه بزرگ هم شما رنگی رنگی ها را خیلی دوست داره ...
اکریلی اون روز اینو گفت و رفت...
ولی این حرف توی ذهن سی سی موند...
فردای اون روز سی سی تو خونه ی رنگی اش داشت شنا می کرد که یهو دوستای راه راه اش اومدن دنبالش که مثل هر روز، برن و با همکاری هم برای همه ی دریا، مروارید جمع کنند.
ماهی سی سی تا ماهی راه راه را دید
یاد حرف ماهی سیاه افتاد و تو دلش گفت :راستی من و دوستان رنگیم خیلی قوی تر و قشنگ تر از ماهی های راه راه و خال خالی هستیم، چرا باید کنار اونها کار کنیم؟!؟
برای همین هم به دوستای راه راهش گفت :من یکم حالم خوب نیست نمیتونم با شما ها بیام😒.
ماهی های راه راه با مهربونی گفتند ایشالا زودی خوب بشی دوست عزیزم ،بمون خونه استراحت کن ورفتند سراغ کارشون.. ماهی سی سی هم رفت پیش بقیه ی ماهی های رنگی رنگی. اونا ازش پرسیدند چرا امروز نرفتی سر کارت؟
ماهی سی سی اخم کرد و گفت ااااا من با این ماهی های راه راه هیچ وقت دیگه همکاری نمی کنم... اون از اون شکل زشتشون که راه راهه اون از شناکردنشون که انگار اصلا بلد نیستند درست شنا کنند اونم از حرف زدنشون... 😒 ایییییش....
یکی دیگه از ماهی های رنگی که اسمش میسی بود خندید و گفت آره بدنشون مث جلبک میمونه...
و بعد همه شون زدند زیر خنده.....
اما حواسشون نبود که یکی از ماهی های راه راه، هنوز همون اطرافه و صدای اونها به گوشش میرسه
اون ماهی راه راه وقتی اینارا شنید... خیلی غصه خورد و با ناراحتی رفت سراغ بقیه ماهی های راه راه... و همه چیز را براشون تعریف کرد.
ماهی رولی که جزو ماهی های راه راه بود وقتی این ها رو شنید با عصبانیت گفت: خودشون چی؟ چه رنگای بیخودی دارن مث اختاپوس میمونن... و بعضی ها هم زدند زیر خنده 🤦♀
این حرف ها توی دریا پخش شد و دیگه همه راجع این حرف می زدند که کدوم گروه از ماهی ها بهترن، فردای اون روز ماهی های خال خالی با چند تا از ماهی های پولک براق باید می رفتند ونگهبانی می دادند
اما وقتی به سمت محل نگهبانی راه افتادند وسط راه با هم صحبتی نمیکردندچون ازهمدیگه ناراحت بودند و هر گروه از ماهی ها با خودشون فکر می کردند که حتماً ماهی های گروه های دیگه پشت سر ما حرف های بد زدند و ماها را مسخره کرده ان...
ماهی های خال خالی هم شنیده بودند که یکی از ماهی های پولک براق اونها را مسخره کرده و حسابی ناراحت و عصبانی بودند..
اون روز اونها باناراحتی به محل نگهبانی رفتند و به جای اینکه مثل همیشه با مهربانی دست هم را بگیرند و خوب از مسیر مواظبت کنند، پشتشون را به هم کرده بودند و حواسشون به اتفاق های خطرناک اونجا نبود ...
خلاصه یه چند وقتی توی دریا همش این گروه، راجع اون گروه چیزی میگفت و از دست همدیگه ناراحت می شدند و توی دریا دیگه هیچ کاری درست و به موقع انجام نمی شد ...
از اون طرف ماهی های سیاه که متوجه شده بودند ماهی های مرواریدی با همدیگه مثل قبل دوست نیستند خیلی خوشحال بودند و منتظر بودند تا دعوای اونها خیلی زیادتر بشه و بعد از فرصت استفاده کنند و وارد دریای مروارید بشن ... 🙀😈
اما بچه ها یه کسی این موضوع را فهمیده بود و داشت میومد که به ماهی های مرواریدی خبر بده ....
اگه گفتید کی؟
تو قسمت بعدی با هم میشنویم...
بچه های گل مثل همیشه آخر داستان سوال داریم
میخوام بهم بگید که ماهی های سیاه چطور تونستند بین ماهی های مرواریدی دعوا بیندازند؟؟
30.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه دریای مروارید قسمت دهم این داستان :همه با هم دوستیم ٣
ببینیم ماهی ها با قهر و دعوا چکار می کنند...
#داستان_کودک #داستان_کودکانه #داستان #قصه #قصه_دریای_مروارید #قصه_سریالی #قصه_کودکانه #قصه_کودک #کودکانه #کودکان #کودک #کوچیک_موچیک
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
#متن_قصه
به نام خدای بزرگ و مهربان
قصه ی دریای مروارید
قسمت دهم
این قسمت : همه با هم دوستیم ٣
سلام بچه های عزیز ❤️
یادتونه که تو قسمت قبلی، گروه های مختلف ماهی ها به خاطر این فکر اشتباه که گروه های دیگه از ماهی ها از اونها بدترند، هم دیگه را مسخره کردند و راجع هم با بی احترامی صحبت کردندو بینشون دعوا شد و از اون طرف هم ماهی های سیاه خوشحال شدند و منتظر بودند تا دعوای ماهی های مرواریدی زیادتر بشه و از این فرصت استفاده کنند و وارد دریای مروارید بشن... .
اما ببینیم ادامه ی داستان چه اتفاقی میفته...
یه روز از همین روزا، ماهی پولکی و ماهی نارنجی و ماهی صورتی
داشتند تو دریا شنا میکردند که دیدند ماهی هایی که باید مروارید پیدا کنند به هم دیگه اخم کرده اند و هر کدوم یه گوشه دارن برای خودشون شنا میکنن، ماهی های نگهبان هم پشتشون را به هم کردند و با هم حرف نمی زنند،
و بعد سراغ هر کاری که رفتند دیدندماهی هایی که باید اون کارو انجام می دادند به خاطر اینکه از همدیگه ناراحتند اون کار رو نمیتونن درست انجام بدن
خیلی تعجب کرده بودند و نمی دوستند که چرا خیلی از ماهی ها با هم قهر کرده اند و از هم ناراحتند...
همین طور که داشتند با هم دیگه راجع این اتفاق عجیب صحبت می کردند،
یه دفعه یکی از دوستاشون را دیدند اگه گفتید کی؟
اون ماهی سیاه که اسمش بال بالی بود را یادتونه؟ تو قسمت های قبلی دیدیم که رفته بود به دریای سیاه تا خانواده اش را هم با خودش به دریای مروارید بیاره و حالا تازه از دریای سیاه برگشته بود و سر راهش به ماهی پولکی رسیده بود ...
ماهی پولکی و دوستاش از دیدن بال بالی خیلی خوشحال شدند و بهش خوش آمد گفتند. چون که ماهی دانا بهشون گفته بود دیگه بال بالی قول داده دوست ما باشه، پس شما هم باهاش مهربان باشید.
بال بالی پرسید چی شده دوستای خوبم راجع چی صحبت می کنید؟
ماهی پولکی با ناراحتی گفت:
نمیدونیم چرا ماهی های مرواریدی اینطوری شده اند؟ دیگه مثل قبل با هم مهربون نیستند و حرف همدیگر را قبول نمی کنند و کارهای دریا را هم درست انجام نمیدن! 😔😞
بال بالی فکری کرد و گفت :فکر کنم من میدونم چی شده!!! 😏
حتماً دوباره اینها نقشه ی کوسه ی بدجنسه،
وقتی از دریای سیاه میومدم از دور شنیدم که ماهی های سیاه و دوستای کوسه حرف از قهر و آشتی ماهی های مرواریدی می زدند و خوشحالی میکردند. 😳😩 اونها امیدوار شده بودند که بتونند به دریای مروارید برگردند.
ماهی پولکی با ناراحتی گفت ای کوسه ی بدجنس!! چرا دست از سر ما بر نمیداری...
پس معلوم شد چی شده...
ماهی پولکی به دوستاش گفت خب حالا چکار کنیم؟!
ماهی نارنجی گفتش اول باید ببینیم چی باعث شده ماهی ها با هم قهر کنند؟
ماهی صورتی گفت اینطور که من شنیدم هر گروه از ماهی ها راجع گروه دیگه با بی احترامی صحبت کرده اند و همدیگر را مسخره کرده اند برای همین هم همه از دست هم ناراحتند...
ماهی نارنجی گفت درسته. منم همین را شنیدم. همشون هم فکر می کنند که خودشون از بقیه ماهی ها قوی ترن و محل زندگی شونم از بقیه بهتره.
ماهی پولکی گفت: پس این چیزها باعث شده که ماهی ها حسابی از دست هم عصبانی باشن..
ماهی صورتی گفت ولی به نظر من همه ماهی ها خوبن... هر کسی شکلی داره و کار مخصوصی میکنه ولی همه با هم دوستیم و به هم کمک می کنیم!
ماهی پولکی گفت باید بریم با ماهی ها حرف بزنیم
به ماهی نارنجی هم گفت که شما برو و به ماهی دانا خبر بده که چه اتفاقی افتاده.
ماهی پولکی اول رفت سراغ ماهی های پولک براق و ماهی های خال خالی، ماهی صورتی هم رفت سراغ ماهی های رنگی...
اما بچه ها دعوا و ناراحتی بین ماهی ها انقدر زیاد بود که ماهی ها حاضر نبودند حرف ماهی پولکی و دوستاش را هم بشنون..
شب شد و ماهی پولکی و دوستاش خسته و ناامید اومدند پیش هم،
ماهی صورتی گفت انگار فایده ای نداره من که هر چی با اینها حرف می زنم آخرش حرف خودشون را می زنند!
ماهی پولکی هم با ناامیدی اهی کشید و دمش را تکون داد.
ماهی نارنجی گفت نگران نباشید، من رفتم پیش ماهی دانا، اون از همه چیز خبر داشت! به من گفت که فردا همه ی ماهی ها بیان جلوی خونه پدر بزرگ، اون با ماهی ها صحبت می کنه.. منم رفتم و به همه خبر دادم..
ماهی پولکی و ماهی صورتی یه دفعه چشم هاشون برقی زد و با شادی بالا پایین رفتند و گفتند چقدر خوب! اون حتماً میتونه ماهی ها را با هم آشتی بده!
فردای اون روز خیلی از ماهی ها اومده بودند جلوی خونه پدربزرگ ولی هر گروه پشتش را کرده بود به گروه دیگه و یه گوشه ای برای خودشون باله هاشون را تکون میدادند...
ماهی دانا با مهربونی به همه ماهی ها سلام کرد و شروع کرد با اونها صحبت کردن و گفت:
ماهی های مرواریدی! شما که همیشه با هم مهربون بودید و اگه راه راه بودید یا خال خالی یا رنگی رنگی فرقی نداشت و کنار هم دست هم را میگرفتید و به هم کمک می کردید...
درسته که هر کسی یه شکلیه و جای خونه اش فرق داره ولی مهم اینه که همه ی ما ماهی های مرواریدی هستیم و هممون دلمون می خواد یه دریای مروارید قوی و عالی داشته باشیم که ماهی های بدجنس نتونن واردش بشن. همه ی ما میخوایم کنار هم کارهای خوب بکنیم و با هم مهربون و صمیمی باشیم ! و از همه مهمتر همه ی ما دنبال این هستیم که هر چه زودتر بتونیم پدربزرگمون را پیش خودمون برگردونیم..
وقتی ماهی دانا اینها را گفت و اسم پدر بزرگ را آورد، 😨یک دفعه همه ماهی ها یاد پدربزرگ مهربانشون افتادند و یادشون اومد که اگه الان پدربزرگ اینجا بود از دیدن قهر و دعوای بین ماهی ها چقدرررر ناراحت می شد. ... 😢
برای همین یک دفعه همشون توی دلشون از کارایی که با دوستاشون کرده بودند ناراحت شدند و اشک توی چشماشون جمع شد. اونا دوست نداشتند پدربزرگ و ماهی دانا را ناراحت کنند.
ماهی دانا ادامه داد و گفت :
من میدونم که این حتماً نقشه کوسه بدجنس بوده که شماها را با هم قهر بکنه تا خودش بتونه سر فرصت وارد دریای مروارید بشه، اگه ناراحتی ای هم دارید و از کسی عصبانی هستید باید از کوسه بدجنس عصبانی باشید.
یک دفعه بال بالی گفت بله دوستای من! ماهی دانا درست میگه، من خودم از ماهی های سیاه شنیدم که برای اومدن به دریای مروارید، حرفایی از قهر بین شماها می زدند.
وقتی ماهی ها اینو شنیدند تازه متوجه شدند که ای بابا عجب گولی خورده بودند و چه نقشه ای براشون کشیده شده بود..
خب بچه ها به نظر شما ماهی های مرواریدی همدیگر را بخشیدند؟؟
منتظر ادامه داستان باشید
#قصه_کودکانه #قصه_کودک #قصه #داستان #داستان_کودک #داستان_کودکانه #کودک #کودکانه #کوچیک_موچیک #قصه_سریالی
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام به غنچه های عزیز ودوست داشتنی🖐
عزاداریهاتون، قبول🖤
بازهم بایه پویش دیگه،مهمون خونه هاتونیم🦋
خب عزاداران امام حسینی، این کلیپو👆 تا اخر ببینید وبعد برامون بفرستید که شما برای بهتر برگزار شدن عزاداری امام حسین(علیه السلام) چکار کردین ؟؟
از سیاه پوش کردن خونه ومحله، از هیئتهایی که میرید و... برامون عکس وفیلم بفرستید 🦋
راستی نقاشی،مداحی و... هم میتونید بفرستید🌈
منتظر آثار مثل همیشه زیباتون هستیم🌸
مثل همیشه،قرعه کشی وهدیه هم داریم💥
خادمان شما👇👇👇
🏴@Moud1392🏴
🏴@Yaemamhasan🏴
#ماه_محرم
#نسل_سلیمانی
#پویش_هر_خانه_یک_حسینیه
#قصه_کودکانه #قصه_کودک #قصه #داستان #داستان_کودک #داستان_کودکانه #کودک #کودکانه #کوچیک_موچیک #قصه_سریالی
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=