30.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه دریای مروارید قسمت دهم این داستان :همه با هم دوستیم ٣
ببینیم ماهی ها با قهر و دعوا چکار می کنند...
#داستان_کودک #داستان_کودکانه #داستان #قصه #قصه_دریای_مروارید #قصه_سریالی #قصه_کودکانه #قصه_کودک #کودکانه #کودکان #کودک #کوچیک_موچیک
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
#متن_قصه
به نام خدای بزرگ و مهربان
قصه ی دریای مروارید
قسمت دهم
این قسمت : همه با هم دوستیم ٣
سلام بچه های عزیز ❤️
یادتونه که تو قسمت قبلی، گروه های مختلف ماهی ها به خاطر این فکر اشتباه که گروه های دیگه از ماهی ها از اونها بدترند، هم دیگه را مسخره کردند و راجع هم با بی احترامی صحبت کردندو بینشون دعوا شد و از اون طرف هم ماهی های سیاه خوشحال شدند و منتظر بودند تا دعوای ماهی های مرواریدی زیادتر بشه و از این فرصت استفاده کنند و وارد دریای مروارید بشن... .
اما ببینیم ادامه ی داستان چه اتفاقی میفته...
یه روز از همین روزا، ماهی پولکی و ماهی نارنجی و ماهی صورتی
داشتند تو دریا شنا میکردند که دیدند ماهی هایی که باید مروارید پیدا کنند به هم دیگه اخم کرده اند و هر کدوم یه گوشه دارن برای خودشون شنا میکنن، ماهی های نگهبان هم پشتشون را به هم کردند و با هم حرف نمی زنند،
و بعد سراغ هر کاری که رفتند دیدندماهی هایی که باید اون کارو انجام می دادند به خاطر اینکه از همدیگه ناراحتند اون کار رو نمیتونن درست انجام بدن
خیلی تعجب کرده بودند و نمی دوستند که چرا خیلی از ماهی ها با هم قهر کرده اند و از هم ناراحتند...
همین طور که داشتند با هم دیگه راجع این اتفاق عجیب صحبت می کردند،
یه دفعه یکی از دوستاشون را دیدند اگه گفتید کی؟
اون ماهی سیاه که اسمش بال بالی بود را یادتونه؟ تو قسمت های قبلی دیدیم که رفته بود به دریای سیاه تا خانواده اش را هم با خودش به دریای مروارید بیاره و حالا تازه از دریای سیاه برگشته بود و سر راهش به ماهی پولکی رسیده بود ...
ماهی پولکی و دوستاش از دیدن بال بالی خیلی خوشحال شدند و بهش خوش آمد گفتند. چون که ماهی دانا بهشون گفته بود دیگه بال بالی قول داده دوست ما باشه، پس شما هم باهاش مهربان باشید.
بال بالی پرسید چی شده دوستای خوبم راجع چی صحبت می کنید؟
ماهی پولکی با ناراحتی گفت:
نمیدونیم چرا ماهی های مرواریدی اینطوری شده اند؟ دیگه مثل قبل با هم مهربون نیستند و حرف همدیگر را قبول نمی کنند و کارهای دریا را هم درست انجام نمیدن! 😔😞
بال بالی فکری کرد و گفت :فکر کنم من میدونم چی شده!!! 😏
حتماً دوباره اینها نقشه ی کوسه ی بدجنسه،
وقتی از دریای سیاه میومدم از دور شنیدم که ماهی های سیاه و دوستای کوسه حرف از قهر و آشتی ماهی های مرواریدی می زدند و خوشحالی میکردند. 😳😩 اونها امیدوار شده بودند که بتونند به دریای مروارید برگردند.
ماهی پولکی با ناراحتی گفت ای کوسه ی بدجنس!! چرا دست از سر ما بر نمیداری...
پس معلوم شد چی شده...
ماهی پولکی به دوستاش گفت خب حالا چکار کنیم؟!
ماهی نارنجی گفتش اول باید ببینیم چی باعث شده ماهی ها با هم قهر کنند؟
ماهی صورتی گفت اینطور که من شنیدم هر گروه از ماهی ها راجع گروه دیگه با بی احترامی صحبت کرده اند و همدیگر را مسخره کرده اند برای همین هم همه از دست هم ناراحتند...
ماهی نارنجی گفت درسته. منم همین را شنیدم. همشون هم فکر می کنند که خودشون از بقیه ماهی ها قوی ترن و محل زندگی شونم از بقیه بهتره.
ماهی پولکی گفت: پس این چیزها باعث شده که ماهی ها حسابی از دست هم عصبانی باشن..
ماهی صورتی گفت ولی به نظر من همه ماهی ها خوبن... هر کسی شکلی داره و کار مخصوصی میکنه ولی همه با هم دوستیم و به هم کمک می کنیم!
ماهی پولکی گفت باید بریم با ماهی ها حرف بزنیم
به ماهی نارنجی هم گفت که شما برو و به ماهی دانا خبر بده که چه اتفاقی افتاده.
ماهی پولکی اول رفت سراغ ماهی های پولک براق و ماهی های خال خالی، ماهی صورتی هم رفت سراغ ماهی های رنگی...
اما بچه ها دعوا و ناراحتی بین ماهی ها انقدر زیاد بود که ماهی ها حاضر نبودند حرف ماهی پولکی و دوستاش را هم بشنون..
شب شد و ماهی پولکی و دوستاش خسته و ناامید اومدند پیش هم،
ماهی صورتی گفت انگار فایده ای نداره من که هر چی با اینها حرف می زنم آخرش حرف خودشون را می زنند!
ماهی پولکی هم با ناامیدی اهی کشید و دمش را تکون داد.
ماهی نارنجی گفت نگران نباشید، من رفتم پیش ماهی دانا، اون از همه چیز خبر داشت! به من گفت که فردا همه ی ماهی ها بیان جلوی خونه پدر بزرگ، اون با ماهی ها صحبت می کنه.. منم رفتم و به همه خبر دادم..
ماهی پولکی و ماهی صورتی یه دفعه چشم هاشون برقی زد و با شادی بالا پایین رفتند و گفتند چقدر خوب! اون حتماً میتونه ماهی ها را با هم آشتی بده!
فردای اون روز خیلی از ماهی ها اومده بودند جلوی خونه پدربزرگ ولی هر گروه پشتش را کرده بود به گروه دیگه و یه گوشه ای برای خودشون باله هاشون را تکون میدادند...
ماهی دانا با مهربونی به همه ماهی ها سلام کرد و شروع کرد با اونها صحبت کردن و گفت:
ماهی های مرواریدی! شما که همیشه با هم مهربون بودید و اگه راه راه بودید یا خال خالی یا رنگی رنگی فرقی نداشت و کنار هم دست هم را میگرفتید و به هم کمک می کردید...
درسته که هر کسی یه شکلیه و جای خونه اش فرق داره ولی مهم اینه که همه ی ما ماهی های مرواریدی هستیم و هممون دلمون می خواد یه دریای مروارید قوی و عالی داشته باشیم که ماهی های بدجنس نتونن واردش بشن. همه ی ما میخوایم کنار هم کارهای خوب بکنیم و با هم مهربون و صمیمی باشیم ! و از همه مهمتر همه ی ما دنبال این هستیم که هر چه زودتر بتونیم پدربزرگمون را پیش خودمون برگردونیم..
وقتی ماهی دانا اینها را گفت و اسم پدر بزرگ را آورد، 😨یک دفعه همه ماهی ها یاد پدربزرگ مهربانشون افتادند و یادشون اومد که اگه الان پدربزرگ اینجا بود از دیدن قهر و دعوای بین ماهی ها چقدرررر ناراحت می شد. ... 😢
برای همین یک دفعه همشون توی دلشون از کارایی که با دوستاشون کرده بودند ناراحت شدند و اشک توی چشماشون جمع شد. اونا دوست نداشتند پدربزرگ و ماهی دانا را ناراحت کنند.
ماهی دانا ادامه داد و گفت :
من میدونم که این حتماً نقشه کوسه بدجنس بوده که شماها را با هم قهر بکنه تا خودش بتونه سر فرصت وارد دریای مروارید بشه، اگه ناراحتی ای هم دارید و از کسی عصبانی هستید باید از کوسه بدجنس عصبانی باشید.
یک دفعه بال بالی گفت بله دوستای من! ماهی دانا درست میگه، من خودم از ماهی های سیاه شنیدم که برای اومدن به دریای مروارید، حرفایی از قهر بین شماها می زدند.
وقتی ماهی ها اینو شنیدند تازه متوجه شدند که ای بابا عجب گولی خورده بودند و چه نقشه ای براشون کشیده شده بود..
خب بچه ها به نظر شما ماهی های مرواریدی همدیگر را بخشیدند؟؟
منتظر ادامه داستان باشید
#قصه_کودکانه #قصه_کودک #قصه #داستان #داستان_کودک #داستان_کودکانه #کودک #کودکانه #کوچیک_موچیک #قصه_سریالی
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام به غنچه های عزیز ودوست داشتنی🖐
عزاداریهاتون، قبول🖤
بازهم بایه پویش دیگه،مهمون خونه هاتونیم🦋
خب عزاداران امام حسینی، این کلیپو👆 تا اخر ببینید وبعد برامون بفرستید که شما برای بهتر برگزار شدن عزاداری امام حسین(علیه السلام) چکار کردین ؟؟
از سیاه پوش کردن خونه ومحله، از هیئتهایی که میرید و... برامون عکس وفیلم بفرستید 🦋
راستی نقاشی،مداحی و... هم میتونید بفرستید🌈
منتظر آثار مثل همیشه زیباتون هستیم🌸
مثل همیشه،قرعه کشی وهدیه هم داریم💥
خادمان شما👇👇👇
🏴@Moud1392🏴
🏴@Yaemamhasan🏴
#ماه_محرم
#نسل_سلیمانی
#پویش_هر_خانه_یک_حسینیه
#قصه_کودکانه #قصه_کودک #قصه #داستان #داستان_کودک #داستان_کودکانه #کودک #کودکانه #کوچیک_موچیک #قصه_سریالی
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
شعر کودکانه درباره ی حضرت عباس علیه السلام
(مناسب سن بالای شش سال که بر اساس بحث شخصیت محوری قبلا با شخصیت نورانی و فضایل اهل بیت علیهم السلام و مفاهیمی مثل شهادت
آشنا شدن)
برای آشنایی با مبحث شخصیت محوری استاد عباسی ولدی درکانال زیر وارد شوید👇
@shakhsiatemehvari
🏴🏴🏴🏴
ما بچهها مثل گل اناریم
باید به خوبا احترام بذاریم
بزرگترا، معلما و دوستا
مهمتر از همه مامان و بابا
ولی میون آدما تو دنیا
از همه بهترن کیا؟، اماما
حضرت عباس داداشِ امام بود
شبیه ماهِ کامل و تمام بود
با اینکه بود برادرِ امامش
حتی "داداش" نگفت توی کلامش
می گفت یا سیدی! میگفت یا مولا!
راه نمیرفت جلوتر از اون آقا
تو عاشورا که آب تو خیمه کم بود
حضرت عباس، صاحب عَلَم بود
ولی امام گفت که برو آب بیار
برای بچه های بی تاب بیار
حضرت عباس نورِ چِشم آقا
گفت چَشم و رفت آب بیاره، بچه ها!
حرف امامو روی چشماش گذاشت
نشست رو اسب و زودی مشکو برداشت
دشمنا از قدرت اون ترسیدن
آخه شجاعتش رو خوب میدیدن
شمشیر میزد میگفت اگه که دستام
قطع بشه، باز حامیِ دینِ خدام
زخمی شد اما آب آورد، توی راه
مشکشو تیر زدن! دیگه کشید آه
خدا گرفت دستاشو، اما آسون
توی بهشت دو بال گذاشت بهجاشون
امام حسین رسید بالای سرش
دید که میاد رایحهی مادرش
عباس میکرد "مادر، مادر" زمزمه
فهمید که راضیِ ازش فاطمه
الهی از ما راضی باشه مادر
هر روز بشیم از روز قبلی بهتر
حضرت زهرا، ما زیرِ سایتیم
توی بهشت ایشاالله همسایتیم
سیا می پوشیم برای حسینت
کاش میشدیم فدا، جای حسینت
سینهی ما رو نورِ ایمان بده
سلامتی به بابا مامان بده
سینه زنیمو به تو هدیه میدم
به مهربونیِ توئه امیدم
پرچم زدم برا حسین تو خونم
دعا بکن که هیئتی بمونم
🏴🏴🏴🏴
شاعر: فهیمه انوری
کاری از گروه شعروقصه درمسیرمادری
#شعر
#امام_حسین_علیه_السلام
#شعر_کودکانه
#شهادت
#کربلا
#عاشورا
#کوچیک_موچیک
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#قصه_کودکانه #قصه_کودک #قصه #داستان #داستان_کودک #داستان_کودکانه #کودک #کودکانه #کوچیک_موچیک #قصه_سریالی
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
34.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بیاین بچه ها باهم بسازیم.
#کاردستی #کوچیک_موچیک #محرم #محرم_کودکانه #کودکانه #کلیپ_کودکانه
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=
27.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بفرمایید سالاد خوشمزه کوچیک موچیکی😊
#کاردستی #کاردستی_کودکانه #کودکانه #کاردستی_خلاقانه #سالاد #کوچیک_موچیک
@kochikmochik
https://instagram.com/kochikmochik?igshid=YmMyMTA2M2Y=