💕💕 من دوست ندارم که به مدرسه بیایم   لاکی یک لاک پشت کوچک بود که چندان مدرسه رفتن را دوست نداشت.نشستن در کلاس و گوش کردن به معلم برای ساعت ها، او را خسته می کرد و او خشمگین می شد. اگر بچه ها کتاب، مداد یا دفتر او را می گرفتند یا او را هل می دادند، او بسیار خشمگین می شد. گاهی برای مقابله، او هم بچه ها را هل می داد یا حرف های بد به آن ها می زد و طبعاً مدتی بچه ها با او بازی می کردند. اما زیاد طول نمی کشید که دوباره لاکی سر چیزهای کوچک عصبانی می شد و یا شروع به دعوا می کرد و دوستانش را از خود می رنجاند. چی شده که رفته ای توی لاک خودت؟! یک روز لاک پشت کوچولو، تنها و غمگین و عصبانی در گوشه ای از حیاط مدرسه ایستاده بود  و به بازی کردن بچه ها نگاه می کرد. در این لحظه، آقا معلم که لاک پشت پیر و مهربانی بود، آرام به او نزدیک شد و از او پرسید: « چرا با بچه ها بازی نمی کنی و گوشه ای تنها ایستاده ای؟ انگار زیاد از آمدن به مدرسه خوشحال نیستی؟ » لاکی به صورت مهربان معلمش که لبخند می زد نگاهی کرد و گفت: « من دوست ندارم که به مدرسه بیایم. هر کاری که می کنم نمی توانم جلوی خودم را بگیرم. خیلی زود عصبانی می شوم و بچه ها هم، دیگر با من بازی نمی کنند. »چی شده که رفته ای توی لاک خودت؟! معلم دانا گفت: « ولی تو همیشه راه حل مشکلت را با خود داری. راه حل تو همین لاکی است که بر پشت خودت حمل می کنی! وقتی خیلی عصبانی و خشمگین هستی و نمی توانی خودت را کنترل کنی، بر توی لاک. توی لاک می توانی آرامش پیدا کنی و وقتی آرام شدی بیا بیرون. من هم هر وقت لازم است که به لاکم بروم، به خود می گویم لحظه ای صبر کن. یک نفس خیلی بلند می کشم و گاهی هم دو سه نفس عمیق، و بالاخره از خودم می پرسم: «مشکل چیه؟» اینجوری میشه عصبانیت رو کم کنی و بداخلاقی نکنی ... @kodakan_city

💫شب ها آرامشی دارند 🕊از جنـس خـــدا 💫پـروردگـارت همواره 🕊با تـو هـمراه اسـت 💫امشب از همان شبهایی ست 🕊کـه بـرایت یـک 💫شـب بخیر خــدایی آرزو کردم شبتون دور از دلتنگی ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ @kodakan_city

🌸سلامی بامهر و محبت 🍃به ياران مهربان 🌺صبح آدینه تون پرازخیروبرکت 🍃ولحظه هاتون 🌸پرازشادی باشه 🍃آرزومندم امروز 🌺قاصدک 🍃زنگ خوشبختی رو 🌸براتون به صدا در بیاره 🌺آدینه تـون به زیبـایی گـل ✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ @kodakan_city

بچه که بودم فکر می کردم پدر و مادرها مثل ساعت شنی هستند تمام که بشوند برشان می گردانی و از نو شروع می شوند بعدها فهمیدم پدر و مادرها مثل مداد رنگی هستند دنیایت را رنگ می کنند خودشان ولی آب می روند نقاشی هایت را که کشیدی یک روز، تمام می شوند کاش زودتر کسی راستش را به من گفته بود پدر و مادر ها مثل قند می مانند چای زندگی ات را که شیرین کنند، خودشان تمام می شوند. با آرزوی سلامتی و پایداری برای همه پدر و مادرها @kodakan_city

🔰روش جدا کردن جای خواب بچه ها ❓آیا به بچه اتاق مستقل بدم؟ @kodakan_city

🌹#دکتر_سعید_عزیزی 🟣 داستان همیشگی زیارت خانم ها 🔷 نکات دکتر عزیزی از تفاوت مادر و پدر ها و نقش هر کدام در تربیت #تربیت_فرزند #سبک_زندگی @kodakan_city

⭕️اشتباهاتی که والدین مرتکب می‌شوند و بر آینده کودکانشان تاثیرگذار است تنبیه کودک در حضور دیگران کارهایی که کودکان می‌کنند، گاهی موجب عصبانی شدن و از دست رفتن کنترل والدین می‌شود. یکی از اشتباهاتی که والدین مرتکب می‌شوند، فریاد زدن و حتی تنبیه کردن فرزندان در حضور دیگران است. شاید برای پدر و مادری که فرزند خود را تنبیه می‌کنند، حضور یا عدم حضور دیگران مسأله بااهمیتی محسوب نشود اما این موضوع برای کودک، یک مسأله بسیار بااهمیت است! تنبیه کودک در حضور دیگران، موجب تضعیف اعتماد به‌نفس و خجالتی شدن فرزند در آینده می‌شود. @kodakan_city

. 🔴 ۴ دلیل دروغ گفتن بچه‌ها در ۴ سالگی: 🔹️فراموشی: کودک توی این سن حافظه کوتاهی داره! پس اگه بعد انجام کار اشتباهی انکارش کرد، ممکنه واقعا از اون اتفاق خاطره‌ای نداشته باشه. 🔹️حس خوب توجه: داستان ساختگی، باعث میشه کودک حس مهم بودن کنه! وقتی میگه من از همه سریع‌تر دوییدم، دنبال تائید و جلب توجه شماست. 🔹️تخیل فضایی: ۴سالگی سن اوج خلاقیت کودکه! و گاهی خودش رویاهاش رو باور می‌کنه. 🔹️تفکر جادویی: ممکنه بعد یه اتفاق مثل شکستن ظرف، کودک آرزو کنه که کاش این اتفاق نیفتاده بود و قانع میشه که خودش نقشی نداشته! به این دلایل باید کودک ۴ساله رو درک کرد و اتهام دروغ‌گویی بهش نزد. ولی قطعا کودک هم باید با حقیقت روبرو بشه و رفتار درست رو یاد بگیره. @kodakan_city

شاد و پرانرژی باشید🎉🎉 @kodakan_city

. 🔴 ۴راه برای مقابله با دروغ‌گویی ۴ساله‌ها: قصه‌ بگیم: با داستان چوپان دروغگو یا کتاب‌هایی در مورد دروغ گفتن، اهمیت راستگویی رو بهش نشون بدید‌. راهکار بدیم: اگه ظرفی رو شکوند و گردن نگرفت، براش توضیح بدید اتفاقیه که افتاده و با کمک توی جمع کردن می‌تونه اوضاع رو بهتر کنه. به مرور متوجه میشه گفتن حقیقت کمتر از دروغ گفتن دردناکه! مثبت ببینیم: اگه کودک در مقابل اشتباه واکنش تند ببینه، دو اتفاق میفته: یا دفعات بعد اعتراف نمی‌کنه، یا به مرور به آدمی تبدیل میشه که بیش از حد به خودش سخت می‌گیره! پس سعی کنید واکنش شدید نداشته باشید و بهش بگید حتی اگه اشتباه کنه باز هم دوستش دارید. شاخص تعیین کنیم: تا کودک یادبگیره چه رفتارهایی قابل قبوله و به مرور با استفاده از اونها خودش قضاوت کنه رفتاری مناسبه یا نه. مثلا قبل از برداشتن شیرینی از بشقاب بقیه، باید اجازه بگیره. ✨️یادمون باشه هیچ‌وقت اعتماد فرزند به خودمون رو با جملاتی مثل آمپول درد نداره از بین نبریم و یادمون باشه ما هم در مقابل اشتباهات اعتراف و عذرخواهی کنیم. ❌️ برای شما عذرخواهی از فرزند سخته؟ یا این‌کار رو راحت انجام میدید؟👇🏻 @kodakan_city

یه بازی خوشمزه😍 #بازی @kodakan_city

. 🔴 نه گفتن و نه شنیدن! این یه مهارته یاد دادن درست این مهارت، خیلی مهمه! چون در عین حال که کودک باید یاد بگیره در مقابل چه خواسته‌هایی نه بگه یا نه بشنوه، باید مراقب باشیم نه گفتن هم به یه عادت و درنتیجه منجر به لجبازی در کودک نشه. 🔹اول از همه خودتون نه گفتن رو بلد باشید اجازه بدید کودک ببینه والدینش هم در مواقع لازم و جلوی خواسته‌های نامعقول خودش یا دیگران نه میگن و خودشون رو مجبور به انجام کاری که دوست ندارن نمی‌کنن. 🔹میانه‌رو باشید نه گفتن و نه شنیدن بیش از اندازه، تاثیر خودش رو از دست میده. پس به اندازه و با دلیل نه بگید‌ ضمن اینکه نه نگفتن به تمام خواسته‌های کودک هم آسیب زیادی بهش میزنه. 🔹تکرار راه چاره نیست اگه لازم بود در مورد خواسته‌ای به کودک نه بگید، با آرامش و قاطعیت روی حرفتون بمونید. وگرنه کودک اینطور درک میکنه که باید با اصرار کردن نه رو به آره تبدیل کنه. 🔹نه گفتن کودک رو بپذیرید با مسائل کوچیکی مثل انتخاب لباس، احترام گذاشتن به خواسته و نظر کودک رو شروع کنید و نه گفتنش رو بپذیرید @kodakan_city

#بیاین_باهم_نقاشی_بکشیم😁🖌 سبزه @kodakan_city

بابچه لجبازی چطوری رفتار کنیم؟ @kodakan_city

ادامه صحبت های دکتر بابچه لجبازی چطوری رفتار کنیم؟ @kodakan_city

#کاردستی باغچه گل @kodakan_city

🔰 فرزندم شب امتحانیه! چیکار کنم؟! بعضی بچه ها زمان محورند بعضی بچه ها توان محور...🤔 ✍ زمان محورها وقتی در فشار زمان قرار می‌گیرند دچار فشار عصبی می‌شوند و دیگر درس را نمی‌فهمند. اما توان محورها، وقتی در فشار قرار می‌گیرند، توانشان بیشتر می‌شود. توان محورها اگر وقت اضافی دارند، نباید به آنها دائم تذکر داد که برو درست را بخوان! بلکه باید او را تشویق کرد تا فعالیت‌های جسمی دیگر انجام دهد. معمولاً این دسته افراد، برون گرا هستند و دارای اعتماد به نفس بالا، ریسک‌پذیر، شاد و عجول. اما زمان محور ها معمولاً درونگرا هستند. حساس، دارای اعتماد به نفس پایین اما مسئولیت پذیر. در یک خانه اگر دو بچه وجود داشته باشد، بچه اول اگر درونگرا باشد، بچه دوم برونگر می‌شود. بنابراین نباید بچه‌ها را با هم مقایسه کنیم، چون ویژگی‌هایشان با هم متفاوت است. #دکتر_سعید_عزیزی #شخصیت_شناسی_نوجوان @kodakan_city

قشنگ ترین قایم شدن دنیا 😍😂 @kodakan_city

اشکال بزرگ بسیاری از والدین این است که از رشد و پیشرفت شخصیت خود غافل می‌شوند و می‌گویند «از ما که گذشت ولی سعی می‌کنیم بچه های خود را به جایی برسانیم» این نگرش باعث می‌شود که آنها بچه‌ها را دستاویزی برای تحقق آرزوهای خویش نمایند و از توجه به علایق و استعدادهای آنها غافل شوند و به طور خودخواهانه‌ای افکار و عقاید و حتی روش‌های خود را به بچه‌ها دیکته کنند و از جایی بچه‌ها الگوی عملی موفقی در خانواده برای خود نمی‌بینند، تلاش‌گری و کوشش کمتر در آنها نهادینه می‌شود. @kodakan_city

#قصه_شب 💠 چوب جادویی 🔻موضوع: کمک به دیگران، خوش فکری و مهربونی 🎼 با صدای بانو مریم نشیبا #هر_شب_یک_قصه @kodakan_city

💕💕 #قصه کلاه فروش بیچاره يكي بود و يكي نبود ، مردي از راه فروش كلاه زندگي مي كرد . روزي شنيد كه در يكي از شهرها، كلاه طرفداران زيادي دارد . براي همين با تمام سرمايه اش كلاه خريد و به طرف آن شهر راه افتاد . روزهاي زيادي گذشت تا به نزديكي آن شهر رسيد . جنگل با صفائي نزديكي آن شهر بود و مرد خسته تصميم گرفت كه آنجا استراحت كند كلاه فروش در خواب بود كه باصدايي بيدار شد با تعجب به اطرافش نگاه كرد و چشمش به كيسه كلاه ها افتاد كه درش باز شده بود و از كلاه ها خبري نبود مرد نگران شد دور و بر خود را نگاه كرد تا شايد كسي را ببينند ولي كسي را نديد . ناگهان صدائي از بالاي سر خود شنيد و سرش را بلند كرد و از تعجب دهانش باز ماند . چون كلاه هاي او بر سر ميمونها بودند . مرد با ناراحتي سنگي به طرف ميمونها پرت كرد و آنها هم با جيغ و هياهو به شاخها هاي ديگر پريدند. مرد كه از اين اتفاق خسارت زيادي ديده بود نمي دانست چكار كند ، زيرا بالارفتن از درخت هم فايده نداشت چون ميمونها فرار مي كردند . ناراحت بود و به بخت بد خود نفرين فرستاد . پيرمردي از آنجا عبور مي كرد ، مرد كلاه فروش را غمگين ديد از او پرسيد : گويا تو در اينجا غريبه اي ! براي چه اينقدر غمگين هستي . پيرمرد وقتي ماجرا را شنيد به او گفت : چاره اينكار آسان است آيا تو كلاه ديگري داري ؟‌ مرد كلاه فروش ، كلاه خود را از سرش در آورد و به پيرمرد داد . پيرمرد كلاه را بر سرش گذاشت و مثل ميمونها چندبار جيغ كشيد و بعد كلاه را از سر برداشت و در هوا چرخاند و بعد آنرا بر زمين انداخت. مرد كلاه فروش خيلي تعجب كرد ولي مدتي گذشت و ميمونها نيز كار پيرمرد را تقليد كردند و كلاه را از سرشان به طرف زمين پرتاب كردند . كلاه فروش با خوشحالي كلاه ها را جمع كرد و از تدبير و چاره انديشي مناسب آن پيرمرد تشكر كرد . هديه اي براي تشكر به پيرمرد داد و به راه خود ادامه داد . @kodakan_city

💫در این شب زیبـا ✨آرزو می کنم 💫همه خوبی های دنیا ✨مال شما باشه 💫دلتون شاد باشه ✨غمی توی دلتون نشینه 💫خنده از لب قشنگتون پاک نشه ✨و دنیا به کامتون باشه 💫و اوقاتتون همیشه ✨بر مدار خوشبختی بچرخه 💫 شبتون خوش @kodakan_city

🌸سـلام 🌿به شنبه و اولين روز 🌸اردیبهشت ماه خوش آمدید 🌿امیــدوارم 🌸چراغ زندگیتون مدام حول محور 🌿عشق, شادی, آرامش 🌸در حرکت باشه 🌿و این ماه اردیبهشت 🌸براتون 🌿برکت خوشبختی 🌸موفقيت و نگاه خدا رو 🌿به همراه داشته باشـد •┈┈••✾•🪴🌸🪴•✾••┈┈• @kodakan_city

گــاهی " مادرت" را ببــــوس ایـن بـوسه معجزه اے مي كند كه وصف ناشدني ست گاهی همین بوسه گره گشایت می شود شك نكن... @kodakan_city