شعر کودکانه :
خونه میوه ها
خوش اومدین بچه ها👭👬
به خونه ی میوه ها
هر میوه اسمی داره
یه اسم خوب و زیبا
من آقا پرتقالم🍊
از دیدنت خوشحالم
پوست تنم قشنگه
رنگم نارنجی رنگه🍊
با دستات قاچ قاچم کن
هی بخور و ماچم کن
موزم و زرد رنگم🍌
یه میوه ی قشنگم
لاغر و قدبلندم🍌
خوشحالم و میخندم
گلابی ام گلابی🍐
یه میوه ی حسابی
زرد و نرم و شیرینم🍐
یه دوست نازنینم
اینا کیان؟ سیب، سیب🍎🍏
برید کنار بیب بیب
چند رنگیم و چند مزه
سیبیم سیب خوشمزه
ترش و شیرینه طعمامون
زرد و قرمزه رنگامون🍏🍎
آلبالو و گیلاسیم🍒
ما دوتا همکلاسیم
دوشاخه و کوچولو
گیلاسیم و آلبالو
هسته ی ریزی داریم
پوست تمیزی داریم🍒
خانوم توت فرنگی!🍓
خوشمزه و قشنگی
انگاری سبزه موهات
انگاری سرخه لپات
خال خالی هات سیاهه
چه خوشگله چه ماهه
سلام سلام طالبی!🍈
چه آبدار و جالبی!
آب طالبی دلچسبه
تو تابستون می چسبه
نارنگی ام نارنگی🍊
چه رنگی ام؟ نارنجی
شبیه پرتقالم
از پرتقال کوچیکتر
پوست تنم نازکتر
نرمترم و شیرینتر
سلام علیکم هندونه ام🍉
پر از هسته و دونه ام
پوستم سبز و سنگینه
گوشتم سرخ و شیرینه🍉
میوه ی تابستونم
خستگی را می رونم
پسته ی خندونم من
آجیل مهمونم من
پوست سفتمو واکن
مغزمو خوب نیگا کن
حالا بخور مغزمو
بخور مغز سبزمو
@kodakane
#داستان_کودکانه
🐯پلنگ نانوا🐯
💭سالها بود که در جنگل سبز، همه ی حیوانات با هم دوست و مهربان بودند. همه با هم رفت و آمد داشتند. به خانه های همدیگر می رفتند دور هم شام می خوردند و با هم خوش می گذراندند. خرگوش،سنجاب، میمون، گورخر، زرافه،و ...، همه در جنگل سبز با هم دوست و همسایه بودند. تا اینکه با پیدا شدن یک پلنگ همه چیز عوض شد.
💭یک روز صبح، یک پلنگ بزرگ به جنگل سبز آمد و ترس و وحشت در جنگل بوجود آمد. زیرا پلنگ مثل بقیه حیوانات غذا نمی خورد. او دوست داشت حیوانات دیگر را شکار کند و آنها را بخورد.
💭چند روزی همه ی حیوانات در خانه هایشان پنهان شدند. کسی جرات نمی کرد تا پلنگ بیدار است، جایی برود. حیوانات تصمیم گرفتند نصف شبها که پلنگ خواب است از خانه بیرون بروند و به هم سر بزنند. یک شب همگی، در خانه ی خرگوش جمع شدند و می خواستند برای این اوضاع وحشتناک یک راه چاره پیدا کنند.
💭زرافه گفت اگر بخواهیم می توانیم او را فریب بدهیم و در تله ی شکارچی بیندازیم تا شکارچی او را شکار کند و از اینجا ببرد.
💭هیچ کس با زرافه موافقت نکرد. زرافه از حرف خودش خجالت کشید و معذرت خواهی کرد. حیوانات دوست نداشتند با پلنگ بدرفتاری کنند و او را به دردسر بیندازند دلشان می خواست او هم مثل بقیه با آنها دوست و مهربان شود.
🐇خرگوش گفت چطور است برای او از غذاهای خوشمزه ای که خودمان می خوریم، ببریم؟ شاید او هم خوشش بیاید و دیگر به فکر خوردن ما نیفتد. اصلا شاید پلنگ بلد نیست برای خودش غذا درست کند به خاطر همین حیوانات دیگر را شکار می کند.
🐰حیوانات با نقشه خرگوش موافقت کردند و قرار شد هر کسی خوشمزه ترین غذایی را که بلد است، بپزد و برای پلنگ حاضر کند.
⛅️فردا شب همه تا صبح آشپزی کردند. هر کس یک غذای خوشمزه درست کرد و آن را وسط جنگل گذاشت. صبح پلنگ از خواب بیدار شد و با گرسنگی زیادی برای شکار به راه افتاد. اما در راه ظرفهایی از غذا توجه او را جلب کرد. به سراغ ظرفها می رفت و بو می کشید و از آن می خورد. ولی سیر نمی شد. پلنگ باز هم بو کشید. بوی نان داغ و تازه به مشامش رسید. از بوی نان خیلی خوشش آمد. به دنبال بوی نان به راه افتاد تا به نانوایی میمون رسید. میمون از ترس فرار کرد. پلنگ هیچ توجهی به میمون نکرد و مستقیما به سراغ نانها رفت . او ،پنجاه تا نان داغ و خوشمزه خورد و با شکم سیر از نانوایی بیرون آمد و تا یک هفته سیر بود و غذا نمی خواست. وقتی پلنگ سیر شد حیوانات از مخفیگاه خود بیرون آمدند و با پلنگ حرف ز دند. آنها با پلنگ مهربان بودند و به او محبت می کردند. در این مدت چیزهای زیادی به او یاد دادند. او هم چون حسابی سیر بود، با همه مهربان بود. پلنگ از حیوانات یاد گرفت برای خودش غذا درست کند و با نان بخورد. پلنگ علاقمند شد که به نانوایی میمون برود و از او نان پختن هم یاد بگیرد. طولی نکشید که پلنگ یک نانوای خیلی ماهر شد و دوستی محکمی با حیوانات شروع کرد.
@kodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیاین_باهم_نقاشی_بکشیم😁🖌
نقاشی منظره 🌴🌊با مداد شعمی
@kodakane
#تربیتی
براي تربيت كودک سالم از اين چهار اشتباه پرهيز كنيد:
❌ بکار بردن جملات منفی
(بچه بد، نکن، دست نزن، لجباز)
❌ پرسیدن علت رفتار از کودک
(چرا این کارو کردی؟ به جاش مستقیم به او بگویید چه کار بدی کرده)
❌ صحبت طولانی با توضیح اضافه
(نصیحت نصیحت نصیحت)
❌ تهدید کودک به دوست نداشتن
(میذارمت میرم، بچه بد، دیگه دوستت ندارم)
اين چهار كار باعث پايين آمدن اعتماد بنفس كودک می شود و لجبازی را افزايش می دهد.
@kodakane
#داستان_کودکانه
🐑آرزوی بره کوچولو🐑
💭در یک روز زیبای بهاری، چند تا کبوتر سفید در آسمان پرواز می کردند.
بره کوچولویی با پشم های سیاه و سفید فرفری وسط مزرعه ایستاده بود و به آسمان نگاه می کرد. او کبوترها را می دید و آرزو می کرد می توانست مثل آنها پرواز کند. یکی از کبوترها چشمش به بره افتاد. پایین آمد و روی علف ها، نزدیک او نشست. بره کوچولو به کبوتر سلام کرد.
کبوتر با مهربانی گفت: سلام بره کوچولو، تو خیلی ناز و قشنگی، چه پشم های سیاه و سفید و خوشگلی داری!
بره کوچولو بع بع کرد و گفت: تو هم خیلی قشنگی کبوتر سفید! خیلی دلم می خواهد من هم مثل تو، توی آسمان آبی پرواز کنم، اما نمی توانم. راستی تو چطور می توانی پرواز کنی؟
کبوتر بغ بغویی کرد و جواب داد: بدن ما پرنده ها خیلی سبک است. ما وزن زیادی نداریم. بیشتر استخوان های پرنده ها تو خالی است و از هوا پرشده، ساختمان بدن پرنده ها به شکلی است که می توانند راحت پرواز کنند. ما پرنده های می توانیم با سرعت کافی، بال هایمان را به هم بزنیم و خودمان را از زمین بلند کنیم و در هوا به پرواز در آییم. البته پرندگانی مثل پنگوئن، شترمرغ، مرغ و خروس قدرت پرواز ندارند. حالا فهمیدی چرا می توانم پرواز کنم، اما تو نمی توانی؟
بره کوچولو جواب داد: بله، من پرنده نیستم و بال ندارم. ساختمان بدنم هم به شکلی نیست که بتوانم پرواز کنم، اما آرزو دارم مثل تو توی آسمان آبی پرواز کنم و از آن بالا زمین را ببینم. کبوتر گفت: من با تو دوست می شوم و هر چه از این بالا می بینم برایت تعریف می کنم تا بدانی جاهای دیگر چه خبر است.
بره کوچولو خوشحال شد و گفت: ممنونم کبوتر مهربان، من روزها توی این مزرعه میان علف ها می گردم و بازی می کنم، تو هر روز به دیدنم بیا تا با هم دوست باشیم، باشد؟ کبوتر به او قول داد که هر روز به سربزند.
از آن روز به بعد کبوتر سفید و بره کوچولو هر روز یکدیگر را می دیدند و کبوتر برای او از چیزهایی که دیده بود، حرف می زد.
قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونه ش نرسید
@kodakane
#تربیتی
زمانی که فرزند شما کار اشتباه انجام می دهد، اشتباهش را به شخصیتش پیوند نزنید.
🔸اگر از کلمات و عبارات نامناسب استفاده کرد؛
- نگویید: تو بیادبی
- بگویید: حرفِ بد زدن ممنوع
🔸اگر بدون اجازه سرکیف کسی رفت؛
- نگویید: دزد
- بگویید: باید اجازه بگیریم. رفتن سر کیف دیگران بدون اجازه اشتباه است.
🔸اگر خیال پردازی کرد؛
نگویید: دروغگو
🔸اگر گاز گرفت؛
نگویید: وحشی
بگوئید: گاز گرفتن ممنوع.
زیر سوال بردن شخصیت فرزندتان،
از بین رفتن اعتماد به نفس و جسارت تکرار خطا را به دنبال خواهد داشت.
@kodakane