eitaa logo
دنیای شاد کودکان
3هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
75 فایل
🌸 کمک یار مربیان و پدرومادرهای عزیز 🌸 ◀️ کارتون ◀️ قصه ◀️لالایی های شبانه ◀️ کلّی کلیپ شاد ◀️ یادداشت های تربیتی 😍✌️😍✌️😍✌️ ارتباط با ادمین 👇👇 @zendegiiii تبلیغات: @tabligh_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
فوت كوزه گري استاد كوزه گري بود كه خيلي با تجربه بود و كوزه هاي لعابي كه مي ساخت خيلي مشتري داشت . شاگردي نزد وي كار مي كرد كه زرنگ بود و استاد به او علاقه داشت و تمام تجربه هاي كاري خود را به او ياد داد . شاگرد وقتي تمام كارها را ياد گرفت . شروع به ايراد گرفتن كرد و گفت مزد من كم است . و كم كم زمزمه كرد كه من مي توانم بروم وبراي خودم كارگاهي راه اندازي كنم و كلي فايده ببرم . هرچه استاد كوزه گر از او خواهش كرد مدتي ديگر نزد او بماند تا شاگردي پيدا كند و كمي كارها را ياد بگيرد تا استاد دست تنها نباشد ، پسرك قبول نكرد و او را دست تنها گذاشت و رفت . شاگرد رفت و كارگاهي راه اندازي كرد وهمانطور كه ياد گرفته بود كاسه ها را ساخت و رنگ كرد و روي آن لعاب داد و در كوره گذاشت . ولي متوجه شد كه رنگ كاسه هاي او مات است و شفاف نيست . دوباره از نو شروع كرد و خاك خوبتر انتخاب كرد و در درست كردن خمير بيشتر دقت كرد و بهترين لعاب را استفاده كرد و آنها را در كوره گذاشت ولي باز هم مشكل قبلي بوجود آمد . شاگرد فهميد كه تمام اسرار كار را ياد نگرفته . نزد استاد رفت و مشكل خود را گفت . و از استاد خواهش كرد كه او را راهنمائي كند . استاد از او پرسيد كه چگونه خاك را آماده مي كند و چگونه لعاب را تهيه مي كند و چگونه آنرا در كوره مي گذارد . شاگرد جواب تمام سوالها را داد . استاد گفت : درست است كه هر شاگردي بايد روزي استاد شود ولي تو مرا بي موقع تنها گذاشتي . بيا يك سال اينجا بمان تا شاگرد تازه هم قدري كار ياد بگيرد و آن وقت من هم تو را راهنمائي خواهم كرد و تو به كارگاه خودت برو . شاگرد قبول كرد يكسال آنجا ماند ولي هر چه دقت كرد متوجه اشتباه خودش نمي شد . يك روز استاد او را صدا زد و گفت بيا بگويم كه چرا كاسه هاي لعابي تو مات است . استاد كنار كوره ايستاد و كاسه ها را گرفت تا در كوره بگذارد به شاگردش گفت چشمهايت را باز كن تا فوت وفن كار را ياد بگيري . استاد هنگام گذاشتن كاسه ها در كوره به آنها چند فوت مي كرد . بعد از او پرسيد : ” فهميدي “ . شاگرد گفت : نه . استاد دوباره يك كاسه ديگر برداشت و چند فوت محكم به آن كرد و گرد وخاكي كه از آن برخاسته بود به شاگرد نشان داد و گفت : اين فوت و فن كار است ، اين كاسه كه چند روز در كارگاه مي ماند پر از گرد و خاك مي شود در كوره اين گرد وخاك با رنگ لعاب مخلوط مي شود و رنگ لعاب را كدر مي كند . وقتي آنرا فوت مي كنيم گرد وغبار پاك مي شود و لعاب خالص پخته مي شود و رنگش شفاف مي شود . حالا پي كارت برو كه همه كارهايت درست بود و فقط همين فوت را كم داشت . اين مثل اشاره به كسي دارد كه بسيار چيزها مي داند ولي از يك چيز مهم آگاهي ندارد . مثلهاي كه به اين موضوع دلالت دارند عبارتند از : فلاني هنوز فوتش را ياد نگرفته اگر كسي فوت اين كار را به ما ياد مي داد خوب بود برو فوت آخري را ياد بگير همه چيز درست است و فقط فوتش مانده. @kodakane
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✓با طراحی این کاردستی میتونی همزمان چند تا از مهارت های ذهنی خیلی مهم رو در کودکت تقویت کنی. @kodakane
ابر کوچولو و مامانش - @mer30tv.mp3
3.49M
ابر کوچولو و مامانش 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱 @kodakane
🔸️شعر قشنگ‌ترین سلام‌ها 🌸سلام کنید بچه‌ها 🌱سلامتی میاره 🌸سلام همیشه با خود 🌱مهر و صفا میاره 🌸قشنگترین سلام‌ها 🌱می‌خوای بگم کدامه؟ 🌸سلامی از ته دل 🌱به سومین امامه 🌸خیلی خوبه که باشیم 🌱همیشه یاد حسین ع 🌸همیشه در شب و روز 🌱بگیم سلام برحسین ع 🌸مثل امام زمان عج 🌱که مهربان و دلسوز 🌸به جد مظلوم خود 🌱سلام می‌دن شب و روز @kodakane
یکی بود یکی نبود. جنگل زیبا و سر سبزی بود که همه ی حیوانات آن برای مهمانی بزرگ آماده می شدند. 🌳🌲🌴🌱 این مهمانی هر سال در یک شب بهاری زیبا برگزار می شد تا همه ی حیوانات جنگل با صفا و صمیمیت دور هم جمع بشوند. 🐘🐅🐢🦁🐯🐼🐨 حیوانات خوشحال بودند، با هم می گفتند و می خندیدند، پروانه ی زیبا هم روی یک گل نشسته بود و از گرمای آفتاب لذت می برد. 🌷🌼🌸🎀 سنجاب کوچولوها که از درخت بالا می رفتند، 🐿🐿🐿🐿 پروانه ی زیبا را دیدند و گفتند: "پروانه ی زیبا ما داریم برای همه ی میهمان های امشب فندق جمع می کنیم. می خواهی یک فندق هم به تو بدهیم؟" 🌰🌰🌰🌰 پروانه ی زیبا گفت: "نه، من خیلی ظریف تر و زیباتر از این هستم که بخواهم یک فندق داشته باشم." 🎀🎀🎀 سنجاب ها پشت سر هم دویدند و رفتند. 🐿🐿🐿🐿 کم کم که گذشت خرگوش ها که از این طرف به آن طرف می پریدند، 🐰🐰🐰🐰🐰 پروانه ی زیبا را دیدند و گفتند: "ببین ما چه خوشگل شدیم، دور گوش هایمان حلقه ی گل پیچیده ایم. می خواهی یک حلقه ی گل به تو بدهیم؟" 💐💐💐 پروانه ی زیبا گفت: "نه، من زیبا هستم و نیاز به حلقه ی گل ندارم." 🎀🎀🎀 خرگوش ها هم جست زدند و رفتند. 🐰🐰🐰 چند ساعتی گذشته بود که چند تا گنجشک کوچولو پروانه ی زیبا را دیدند و گفتند: 🐥🐦🐥 "پروانه ی زیبا می خواهی امشب بالای سر مهمان ها پرواز کنی و با هم آواز بخوانیم." 🎧🎤🎧 پروانه گفت: "نه؛من با شما پرواز نمی کنم، من خیلی زیبا هستم." 💕💝💕 گنجشک ها هم پر زدند و رفتند. 🐥🐦🐥 بالاخره مهمانی شروع شد. 💃💃💃 جشن امسال خیلی باشکوه بود. پر از چراغ های بزرگ و روشن بود و یک آیینه ی بزرگ هم آنجا بود. 🎊🎉🎊 هوا که تاریک شد، پروانه هم بال زد و خودش را به مهمانی رساند. 🎈🌟🎼 دید همه ی حیوانات مشغول خندیدن و بازی کردن هستند. 😊😊😊 انگار هیچ کس منتظر او نبود. 😐😶😐 یک مرتبه یک پروانه ی زیبا مثل خودش را دید و سریع به طرفش رفت. 🎀🎀🎀 آن پروانه هم همین طور به او نگاه می کرد، پروانه زیبا ساعت ها به بال های زیبای آن پروانه نگاه کرد. 💖💗💖 بعد خواست با او حرف بزند، اما شاخکش را که به سمت او برد، یک مرتبه سرما تمام وجودش را گرفت. تازه فهمید که آن پروانه تصویر خودش در آیینه است. 🎀🎀🎀 وقتی برگشت و پشت سرش را نگاه کرد، دیگر مهمانی تمام شده بود و همه ی حیوانات به خانه هایشان رفته بودند. 💔💘💔 پروانه ی زیبا خیلی ناراحت شد؛ چون فهمید زیبایی اش باعث شد که تمام شب را تنها بماند. ☹️🙁☹️ تصمیم گرفت که دیگر به خودش مغرور نباشد و همه ی حیوانات را دوست داشته باشد. @kodakane
‌‌‏ ‍ چهار جمله با تاثیر مثبت در تربیت کودک! ❣ خودت تصمیم بگیر این گونه به کودک می آموزیم که مسئولیت عمل خودش را برعهده دارد و هر تصمیمی که بگیرد باید منتظر عواقب بد یا خوبش باشد. ❣دوستت دارم ولی این کار تو را نمی پسندم کار [درست] و [نادرست] را به صورت واضح برای کودک مشخص کنید یعنی به او بیاموزید ما کار [درست] و کار [نادرست] داریم، نه بچه خوب و بچه بد. ❣ از تو می خواهم مشکل من را حل کنی اگر کودک رفتاری دارد که باعث رنجش شما می شود، به او بگویید که دچار مشکل شده اید و از او بخواهید در حل مشکل به شما کمک کند؛ ❣احساس تو را درک می کنم وقتی کودک عصبانی است و مثلا می گوید «از تو متنفرم» یا «خیلی بدی»، بگوییم ولی من عاشق تو هستم و در هر شرایطی تو رو دوست دارم. @kodakane
بادبادک و کلاغ - @mer30tv.mp3
3.82M
بادبادک و کلاغ 🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱😴😴 @kodakane
🔸️شعر امام خوب و مهربون 🌸خیلی‌ها می‌شناسنش 🌱وقتی که اسم او میاد 🌸غم تو دلاشون می‌شینه 🌱دوسش دارن خیلی زیاد 🌸وقتی کسی تشنه می‌شه 🌱وقتی کسی آب می‌خواد 🌸وقتی که سیراب می‌شه 🌱فقط یه اسم یادش میاد 🌸به‌ او می‌گن امام حسین ع 🌱امام خوب و مهربون 🌸امامی که بچه‌هاشو 🌱هدیه داده به آسمون @kodakane
روباه نادان گربه دانا گربه اي به روباهي رسيد .گربه كه فكر مي كرد روباه حيوان باهوش و زرنگي است ، به او سلام كرد و گفت : حالتان چطور است ؟ روباه مغرور نگاهي به گربه كرد و گفت : اي بيچاره ! شكارچي موش ! چطور جرات كردي و از من احوالپرسي مي كني ؟ اصلا تو چقدر معلومات داري ؟ چند تا هنر داري ؟ گربه با خجالت گفت : من فقط يك هنر دارم روباه پرسيد : چه هنري ؟ گربه گفت : وقتي سگها دنبالم مي كنند ، مي توانم روي درخت بپرم و جانم را نجات بدهم . روباه خنديد و گفت : فقط همين ؟ ولي من صد هنر دارم . دلم برايت مي سوزد و مي خواهم به تو ياد بدهم كه چطور بايد با سگها برخورد كني . در اين لحظه يك شكارچي با سگهايش رسيد . گربه فوري از درخت بالا رفت و فرياد زد عجله كن آقا روباه . تا روباه خواست كاري كنه ، سگها او را گرفتند . گربه فرياد زد : آقا روباه شما با صد هنر اسير شديد ؟ اگر مثل من فقط يك هنر داشتيد و اين قدر مغرور نمي شديد ، الان اسير نمي شديد. @kodakane
تکنیک های تربیت کودک منضبط در بحث ها معتدل باشید. با کودکی که به حرف شما گوش نمی دهد و بحث می کند چگونه برخورد می کنید؟ مراقب باشید که از بحث و جدل های بیهوده دوری کنید. مثلا اگر فرزند شما بگوید :"این عادلانه نیست."فقط بگویید:"میدانم." یا اگر گفت:"همه دوستانم فلان اسباب بازی را خریده اند."فقط بگویید:"میدانم." یا می توانید بگویید:"و من به تو چه گفتم؟" برای اینکه حد و قانونی که قبلا برایش مشخص کرده بودید یادآوری کنید. گاهی هر چه واضح تر و کمتر حرف بزنید نتیجه بهتری می گیرید. برای خودتان وقت بخرید. ممکن است خوانده باشید که بچه ها باید عکس العمل کارشان را هر چه سریعتر ببینند. یا شنیده باشید که والدین باید هنگام تربیت فرزندان آرامش خود را حفظ کنند. اما در واقعیت، ممکن است گاهی نتوانید خونسردی خود را حفظ کنید و درست رفتار کنید.در چنین شرایطی بهتر است برای خودتان وقت بخرید تا بتوانید عکس العمل درستی از خود نشان دهید.می توانید به او بگویید که کار درستی انجام نداده است و برای تصمیم گیری در مورد او احتیاج به چند دقیقه تامل دارید .با این کار هم خودتان آرامشتان را بدست می آورید و هم به فرزندتان اجازه می دهید تا به کار خود بیشتر فکر کند. @kodakane
ماشین مسابقه - @mer30tv.mp3
3.48M
ماشین مسابقه 😴🥱😴🥱😴🥱😴🥱🥱🥱 @kodakane
با عینکت خداحافظی کن ❌ دوست داری یک چهره زیبا و بدون عینک داشته باشی؟🤩 میدونی عمل چشم چقدر دردسر و هزینه داره؟😓 🌿اینجا بهت یه داروی گیاهی میدم که با مصرفش توی 50 روز دیگه نیاز به عینک نداشته باشی😎 https://eitaa.com/joinchat/2784100622C514738a415 👓پست آخر داستان کسی که با این دارو عینکشو گذاشته کنار رو برات گذاشتم ❗️
‼️ چند سال بود نماز میخوندم ولی آرامش نداشتم 😢 مسلمون بودم ولی مومن نبودم😞 ❤️‍🩹 خدارو دوست داشتم ولی باهاش دوست نبودم این کانال نجاتم داد، مطالبش معجزه می کنه🌿 💯 اینجا، همه چیزم رو عوض کرد..دلم نیومد شماازاین گنج من..بی بهره بشین https://eitaa.com/joinchat/589562236C488200560c 🩷 👆 برای ارامش دلت وارد شو 👆
هدایت شده از کانال مداحی
هنوز دنبال حقوق کارمندی هستی؟ اینجا یه بچه ۱۵ ساله از یه کارمند بیشتر درآمد داره ...... جهان داره به سمت جدیدی حرکت میکنه اگه امروز نیای فردا پشیمون میشی  :👇☺️ 🔴بزرگترین کانال کسب درآمد ایتا 🔴بزرگترین کانال کسب درآمد ایتا بیشتر از ۱۷۰ هزار نفر اینجان👆
🐺🟢گرگ گرسنه🟢🐺 یکی بود یکی نبود. روزی گرگ گرسنه ای برای پیدا کردن غذا به جنگل رفت. همین طور که میرفت سر راهش بزی را دید که علف می خورد. با خوشحالی پیش او رفت و گفت:”آخ جان، چه غذای خوشمزه ای پیدا کردم! الان می آیم و می خورمت.” بز که ترسیده بود با دستپاچگی گفت:” آقا گرگه عیبی ندارد! اگر می خواهی مرا بخوری بخور، اما می دانی که پشم های من زبر و کلفتند و اگر آنها را بخوری لای دندان هایت گیر می کنند. “ گرگ کمی فکر کرد و گفت:” حق با توست، حالا بگو چه کار کنم؟ ” بز گفت:” صبر کن من یک قیچی بیاورم و تو پشم مرا بچین، بعد مرا بخور.” گرگ قبول کرد و گفت:” زود برو قیچی را بیاور که طاقت گرسنگی ندارم. “ بز که در دل به ساده لوحی گرگ می خندید، رفت و دیگر برنگشت. گرگ صبر کرد و صبر کرد، اما دید از بز خبری نشد. با ناراحتی به راه افتاد و رفت تا شکار دیگری پیدا کند. از دور بره کوچکی را دید که به تنهایی بازی می کرد. به او نزدیک شد، دندان های تیزش را نشان داد و گفت:” ای بره کوچولو تکان نخور که الان می خورمت. ” بره این طرف و آن طرف پرید و گفت:” باشد، مرا بخور، اما گوشت من فقط با نمک خوشمزه است.” گرگ که کلافه شده بود، گفت:”حالا که نمک پیدا نمی شود.” بره کوچولوی زبر و زرنگ گفت:” این نزدیکی چوپانی زندگی می کند. من می روم و از او نمک می گیرم، چون حیف است که گوشت مرا بدون نمک بخوری. “ گرگ ساده لوح هم قبول کرد و بره کوچولو رفت و او هم برنگشت. گرگ که دید از بره هم خبری نشد، بسیار عصبانی شد و راه افتاد. در راه چشمش به الاغی افتاد. با خودش گفت:” دیگر فریب این حیوان را نمی خورم. ” سپس پیش او رفت زوزه ای کشید، دندان های تیزش را به الاغ نشان داد و گفت:” ای الاغ، دراز بکش و آماده باش که می خواهم بخورمت. “ الاغ روی زمین دراز کشید و خودش را حسابی خاکی کرد. گرگ گفت:” این چه کاری است؟ چرا خودت را خاکی می کنی؟ ” الاغ جواب داد:” مگر نمی بینی اینجا پر از خاک است، اگر تو بخواهی مرا بخوری، گوشت من خاکی و بدمزه است.” دوباره خودش را خاکی تر کرد و گفت:” تنها راه این است که یک لحاف و تشک بیاورم و روی آن بخوابم تا گرد و خاکی نشوم. ” گرگ پرسید:” حالا لحاف و تشک از کجا می آوری؟ ” الاغ جواب داد:” از آن کلبه ای که می بینی. ” گرگ زوزه ای کشید و گفت:” قبول! اما اگر برنگردی، به آن کلبه می آیم و همان جا می خورمت. “ الاغ رفت و دیگر برنگشت. گرگ به سوی کلبه رفت، اما همین که نزدیک شد، صاحب الاغ که در آنجا مشغول به کار بود با چوب به جان گرگ افتاد. گرگ بیچاره هم لنگان لنگان پا به فرار گذاشت، همان طور که می دوید، گوسفند چاق و چله ای دید که از گله دور افتاده بود. گرگ به او حمله کرد، همین که خواست او را بخورد، گوسفند گفت:” صبر کن، صبر کن، مرا نخور، چون رنگت خیلی پریده است. اگر مرا بخوری، لذت نمی بری! کمی بنشین و استراحت کن تا حالت خوب شود، وقتی سرحال شدی، آن وقت با خیال راحت مرا بخور “ گرگ کمی فکر کرد و گفت:”درست است، واقعا خسته ام. اول باید کمی استراحت کنم. بعد تو را بخورم. پس زود باش مرا سرگرم کن.” گوسفند با خوشحالی بلند شد و کمی بالا و پایین پرید، جست زد و شروع کرد به رقصیدن برای گرگ. همان طور که می رقصید از آنجا دور می شد. گرگ که سرگیجه گرفته بود، وقتی به خود آمد، دید گوسفند در حال فرار است. به دنبالش دوید تا او را بگیرد، ولی گوسفند به گله نزدیک شده بود و سگ گله هم پارس کنان به دنبال گرگ دوید تا او را از گله دور کرد. گرگ که دیگر طاقتش را از دست داده بود، با خودش تصمیم گرفت اگر حیوان دیگری پیدا کرد او را بخورد و دیگر به حرفش گوش ندهد. ناگهان اسبی را دید و با خوشحالی گفت:” این یکی دیگر نمی تواند مرا فریب دهد، الان روی آن می پرم و میخورمش. ” پس جلو رفت و گفت:” صبر کن که الان میخورمت. تو دیگر نمی توانی مرا گول بزنی “ اسب به آرامی گفت:”برای چه گولت بزنم، خوشحال می شوم مرا بخوری، چون بسیار خسته ام، هر روز باید نامه های مردم را به دستشان برسانم و این کار برایم خسته کننده است. پس بیا مرا زودتر بخور! فقط قبل از خوردن، پاکت هایی را که پشت پای من بسته شده اند، باز کن و وقتی مرا خوردی این نامه ها را به صاحبان آنها برسان. ” گرگ که خوشحال شده بود، گفت:” حتما این کار را می کنم. “ وقتی داشت پاکت ها را از پای اسب باز می کرد، اسب پایش را بلند کرد و محکم به دهان گرگ کوبید و بعد پا به فرار گذاشت. گرگ که همه دندان هایش خرد شده بود، از شدت درد و ناراحتی زوزه ای کشید و از آنجا فرار کرد و رفت و دیگر هم برنگشت. @kodakane
✅ بازی‌های مناسب برای نونهالان: ۱. بازی با ظرف‌های رنگی پلاستیکی داخل کابینت‌ها: یکی از بازی‌های همیشه جذاب برای بچه ها سرگرم شدن با ظرف و ظروف داخل آشپزخانه است. ۲. بازی با گل رس بهداشتی (قابل تهیه از لوازم التحریرها) یا بازی با خمیر آرد یا نهایتا خمیر بازی های آماده و درست کردن اشکال مختلف. ۳. توپ بازی‌های مختلف، از شوت کردن با پا، تا پرتاب کردن داخل سبد، بادکنک بازی ، والیبال بچگونه و... ۴. نگاه کردن به تصویر حالات مختلف چهره و گرفتن همان حالت در صورت. ۵. مطالعه کتاب‌های انگشتی و یا نمایش عروسکی داستان‌های کودکانه با عروسک‌ها یا انگشتی‌های کودکانه. ۶. دنبال بازی با کودک بخصوص در طبیعت ۷. آب بازی در حمام، مثلا شستن عروسک‌های پلاستیکی در حمام بعنوان بازی، یا آب پاشیدن به همدیگه در حمام. ۸. بازی با لگوها به صورت‌های خیلی متنوعی که هم اجازه بدید خودش خلاقیت به خرج بده و اگر خسته شد با یه جستجوی چندین بازی مختلف با لگوها رو می‌تونید پیدا کنید، مثلا جدا کردن رنگ‌های مختلف، درست کردن اشکال مختلف، حتی استفاده از لگو ها برای بازی هایی مثل پرتاب لگو در سطل. ۹. یه عالمه دکمه های متنوع یا هر وسیله نسبتا ریز متنوع دیگه رو که جفت از هر مدل توش موجوده رو بیارید جلوی فرزندتون و بگید شبیه به هم ها رو جدا کنیم با هم. مثلا درباره جوراب هم میشه انجام بدیم. یا حتی با لگو های شکل های متنوع یا همرنگ. ۱۰. بازی با غذاهای مختلف، کیک و نان درست کردن همراه بچه ها، سالاد درست کردن با بچه ها هم خیلی براشون جذابه، از فرصت های در آشپزخانه بودن یا هنگام صرف غذا برای این بازی ها استفاده کنید (البته خودتان باید بازی را مدیریت کنید که خیلی هم کثیف کاری و اسراف نشود). ۱۱. سه چرخه بازی، تاب بازی یا بازی های حرکتی بخصوص خارج خونه مثلا در حیاط یا پشت بام خونه یا پارک هم خیلی براشون جذابه. @kodakane
لجبازی كودكان بهترين فرصت برای تربيت آنهاست. وقتی مثل هميشه آرام و محكم باشيد فرزندتان ميفهمد قادر به كنترل كردن شما نيست. اگر عصبانی بشويد يعنی فرزندتان در كنترل شما موفق بوده. @kodakane