📚🌷📚🌷📚🌷
#قصه_های_متنی
#قصه_هابیل_و_قابیل
✍در زمان های خیلی خیلی قدیم، روی زمین خدا، فقط دو نفر زندگی می کردند: آدم و حوا.
💢آنها از بهشت به زمین آمده بودند. در بهشت همه چیز بود. بهترین غذاها، بهترین میوه ها، جای راحت برای زندگی و همه چیزهای خوب. اما روی زمین هیچ چیز نبود. نه غذا بود، نه لباس و نه خانه بود. هیچ چیز و هیچ چیز نبود.
👈 خداوند که او را دوست می داشت، به او یاد داد که چطور دانه بکارد و گیاه سبز کند، چطور گوسفند و گاو پرورش دهد و از شیر آنها استفاده کند. چطور لباس بدوزد و چطور کارهای لازم زندگی اش را انجام دهد.
✨آدم و حوا، با هم زن و شوهر شدند و در کنار هم به زندگی ادامه دادند.
🍃مدتی که گذشت، حوا بچه ای به دنیا آورد. چند سال بعد خدا بچه ای دیگر به او داد و بعدها بچه هایی دیگر.
⭕️ از میان بچه های حوا، دو پسر بودند به اسم هابیل و قابیل که قصه ما درباره آنهاست.
👈هابیل و قابیل کم کم بزرگ شدند. از کودکی به نوجوانی و بعد به جوانی رسیدند. وقتی جوانانی قوی و برومند شدند
حضرت آدم به آنها گفت: حالا دیگر باید کار کنید. بگویید ببینم چه شغلی دوست دارید؟
ادامه دارد...
@kodaknojavan 🌿🌹