گفتگوهای تربیتی شیرین «مهربانو و مامانش» 👩‍👧(15) #والدگری_های_من من که خودم تلویزیون رو برای مهربانو کاملاً حذف کردم، حتی شبکه های کارتونِ خونه ی مادربزگاش رو هم حذف کردیم😈 (البته یه جوری وانمود کردیم که خودشون قطع شدن نه اینکه ما قطعشون کردیم) و اینجوری هم تواناییِ خودسرگرمیش زیادتر شده، هم من و پدرش و بقیه بیشتر وقت میذاریم براش، مثلا اونروز مامانم برای اولین بار برده بودش خانه ی بازی! ولی تا قبل از این وقتی میرفت خونه ی مامانم،بیشتر با نشستن پایِ تلویزیون وقتشو میگذروند تا من بیام یا حتی الان یه بار دیدم که کلی با برگه های دانش آموزاش مشغولش کرده بود(مامانم معلمن) یعنی میخوام بگم با حذفِ تلویزیون هم خلاقیت خودش رفته بالا هم خلاقیتِ ما برای سرگرم کردنش😊 #نه_به_تلویزیون😄 @kodaknojavan 🌿🌷

گفتگوهای تربیتی شیرین «مهربانو و مامانش» 👩‍👧(17) #والدگری_های_من مهربانو چندتا دندونای دائمیش بدون اینکه دندون شیری ها بیفتن در اومدن اصلاً یه وضعی شده داخل دهانش... امروز گذاشته بودمش خونه ی مامانم و داشتم میرفتم دنبالش که تو راه به دوستم که دندون پزشکه زنگ زدم گفتم اوضاع دندوناش اینجوری شده انگار خیلی داره ناجور میشه... گفت اگر میخوای من همین الان مطبم بیارش ببینمشون، من هم زنگ زدم به مامانم گفتم مهربانو رو آماده کن میخوام ببرمش دندون پزشکی... وقتی رسیدم دیدم داره گریه میکنه خیلی ترسیده بود بغلش کردم و یه کم آرومش کردم و بردمش، دکتر که دیدش گفت بهتره که اون دوتایی که یه کم لق شدنو بکشیم، ولی مهربانو هرچقدر براش توضیح میدادم قبول نمیکرد، با اینکه با خانم دکتر آشنا بود ولی خیلی بی قراری میکرد و مدام میگفت نه بریم... خلاصه به هیچ صراطی مستقیم نبود😣 یه لحظه نشستم روبه روش و بهش گفتم: ببین مهربانو من به هیچ عنوان تا خودت اجازه ندی دندونتو به زور نمیکشم ولی بهم بگو پس چی کار کنیم این مساله رو؛ که لازمه دندونت کشیده بشه و تو موافقت نمیکنی؟ گفت:بریم شنبه بیایم... گفتم آخه چه فرقی میکنه؟ گفت: خب اینجوری تا شنبه آروم میشم بعد میایم، ولی من الآن جا خوردم یک دفعه ای..! وای چقدر خجالت کشیدم از این حرفش😑 من بدون اینکه از قبل آمادگی بهش بدم،یهو بهش گفتم بریم دندونپزشکی، و دخترک انقدر مضطرب شده بود که انگار اصلا هیچی نمیشنید هرچقدر براش توضیح میدادیم، فقط گریه میکرد و میگفت بریم.... خلاصه قبول کردم و از مطب اومدیم بیرون و آروم شد و قرار گذاشتیم شنبه بریم 👈یادم نبود که واسه هرکاری باید قبلش به بچم آمادگی بدم، و یک دفعه تو عمل انجام شده قرارش ندم، چون به شدت آسیب میبینه من یادم نبود اینو ولی شماها همیشه یادتون باشه😊 #آمادگی_قبل_از_انجام_کارها @kodaknojavan 🌿🌷

گفتگوهای تربیتی شیرین «مهربانو و مامانش» 👩‍👧(21) #والدگری_های_من میگه مامان بیا ببین اتاقمو چقدر مرتب کردم اومدم تو اتاقش و خیلی تفاوتِ محسوسی مشاهده نکردم😂 ولی به روم نیاوردم گفتم: خب بهم بگو چه چیزهایی رو مرتب کردی گفت: آجرای برج جنگا رو جمع کردم ماژیکامو گذاشتم داخل جا مدادی... گفتم آها پس این چندتا وسیله رو جمع و جور کردی... @kodaknojavan 🌿🌷

گفتگوهای تربیتی شیرین «مهربانو و مامانش» 👩‍👧(24) #والدگری_های_من امشب من و مهربانو بیرون بودیم موقع برگشت پیتزا خریدیم که ببریم خونه تا پیتزاها رو گرفتیم و سوار ماشین شدیم گفت مامان میشه یه اسلایس بخورم؟خیلی گرسنمه... تا خونمون هم شاید سه چهار دقیقه فاصله بود، گفتم نه چون داخل ماشین بهتره غذا نخوریم، یه کم صبوری کن تا برسیم خونه گفت:خب بابا اوندفعه بهم اجازه داد بخورمم😭 بعد جالب اینجاست که اتفاقا همین همسرِ محترمِ بنده به من تاکید کرده بود که نذارم مهربانو داخل ماشین چیزای این مدلی بخوره😐 و اون لحظه فقط به این فکر کردم که چیزی که باعث شده بچه ی من بابتِ یه خواسته ای که بهش میگم نه پافشاری و اصرار کنه، اینه که یه چیزیو یه بار بهش میگیم نه ، یه بار بهش میگیم آری!🫣 اینکه ثبات نداریم تو رفتارمون یه بار که حالمون خوبه میگیم انجامش بده، یه بارِ دیگه که مودمون پایینه میگیم نه انجامش نده و بچه با خودش میگه: "نه" ی والدم "نه" نیست بذار یه کم اصرار کنم شاید قبول کنه و همینجوری میشه که یه بچه لجباز میشه دیگه؛ لجبازی یعنی: اصرار برای رسیدن به خواسته ها پس مامان بابای گل لطفاً ثبات داشته باش ؛ یا نگو نه یا اگر میگی روش بمون و اینکه با همسرتم هماهنگ باش😊 #لجبازی @kodaknojavan 🌿🌷