امتحان امروز خیلی سخت بود، خیلی خیلی خیلی زیاد.
انقدر سخت بود که برای اولین بار سر جلسهی امتحان گریه کردم
گریه میکردم و جواب میدادم
گریه میکردم و یادم میومد کل دیروزو داشتم درس میخوندم ولی بازم اینجوری شد.
گریه میکردم و توی دلم میگفت متنفرم از مدرسه و آدماش
گریه میکردم و توی دلم میگفتم از آدما متنفرم
گریه میکردم و معدم جمع میشد از درد، جیغ میکشید انگار.
ذهنم همه جا بود غیر از سوالای امتحان
انگار سختی این اتفاقای اخیر که واسشون اونقدری گریه نکرده بودم همهش جمع شده بود و قرعه افتاده بود سر امتحان روانشناسیِ امروز.
خلاصه امروز خیلی سخت بود، خوشحالم که گذشت.
هیام🇵🇸؛
امتحان امروز خیلی سخت بود، خیلی خیلی خیلی زیاد. انقدر سخت بود که برای اولین بار سر جلسهی امتحان گری
حرم، دیدن یکی از دوستام که خیلی وقت بود ندیده بودمش، اشترودل و چاییای چایخونه تلخی امروز صبح رو شست و برد.
دوست داشتم امروزو♡
هیام🇵🇸؛
هیچی بیشتر از این تعطیلی نمیتونست خوشحالم کنه :)
تاحالا خوشحالیم انقد زود به ناراحتی تبدیل نشده بود😂