eitaa logo
کلبه آرامش
244 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
2هزار ویدیو
42 فایل
﷽ مسئول تبادل @Khakrizeasheghi1029 جهت پیشرفت کانال، مطالب خودتون رو برامون ارسال کنید @fatemehzahra18 👈 استفاده از مطالبی که دارای لینک کانال کلبه آرامش هست بدون ذکرلینک وهمه جوره جایز است اما لینک بقیه کانالها حفظ شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 | اگر فکر نکنیم ..
بشارتهای اربعین_6.mp3
14.18M
۶ 🔳 لبیک به صدای "هل من ناصر ینصرنی" امام، و رسیدن به مقام محمود، یک شرط دارد؛ فقط یک "قلب عاشق" توانِ تحمل سختی‌های مسیرِ "مقام محمود" را دارد! درست شبیه اربعین، که مرکز گردهمایی عشّاق جهان است. 🎤 @kolbeearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حالات معنوی را بی خود و به هر کسی نمی دهند اینها مزد کار های خوب است. حاج آقا @kolbeearamesh
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 فراخوان شرکت در طرح قرارگاه همیاری زعفران 👌گامی در جهت کمک به اقتصاد کشور ➕ دستمزد برای شرکت کنندگان @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کلبه آرامش
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشـــق_شہرعشق 🕌قسمٺ #شصت_وهفت _هر وقت حالتون بهتر ش
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در هم صحبتی با مادرش لهجه عربی ام هر روز بهتر میشد..☺️ و او به رخم نمیکشید.. به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگی اش به هم ریخته.. 🙁😔 که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند..و هر کدام را به بهانه ای رد میکرد.. 😔 مبادا کسی از حضور این دختر باخبر شود... مصطفی🌸 روزها در مغازه پارچه فروشی و شب ها به همراه 🌷سیدحسن🌷 و دیگر جوانان 🤝شیعه و سُنی🤝 در حضرت سکینه(س) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام نماز صبح بود... لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای وضو بیرون میرفتم.. و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد.. و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشدکه هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید... مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت.. و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چین دار و بلند بدوزد و هر بار با خنده 😁دست مصطفی را رو میکرد _دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!😊 رنگهای انتخابی اش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشی اش را پوشیده ام نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونه هایش خجالت میچکید... پس از حدود سه ماه.. دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم.. ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 @kolbeearamesh
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود.. و میدانستم باید زحمتم را کم کنم..😔 که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم... سحر زمستانی سردی بود.. و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد... و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید _چیزی شده خواهرم؟ انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد _چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟ صدای ✨تلاوت قرآن مادرش✨ از اتاق کناری به جانم میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم _من پول ندارم بلیط تهران بگیرم.😔😞 سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم _البته برسم ایران، پس میدم! که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم با سرانگشتانش بازی میکند. هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد... دلم بی تاب پاسخش پَرپَر میزد.. و او در ، سجاده اش را پیچید و بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت... این همه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم... پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که درهمان پاشنه در،... ادامه دارد.... 🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد 🕌 @kolbeearamesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖بسم الله الرحمن الرحیم💖 💮یا مَن هُوَ بكُلِّ مكانٍ...💮 خدای من؛💖 🌷ای آنکه در همه جا هستی... 🌺در هوای تو نفس می کشیم! هوایمان را داشته باش...🍃 ✨الهی به امید تو✨ @kolbeearamesh
🌸ســـلام 🍂روز زیبـای 🌸یکشنبه‌تون بخیر 🍂الهی آفتاب زندگی‌تون 🌸پرنـور باشه 🍂الهی روزی‌تون پر 🌸برکت باشه 🍂الهی همیشه آرامش 🌸تو لحظه هاتون 🍂وخوشبختی مهمان 🌸خونه‌هاتون باشد @kolbeearamesh