آرشیو کلبه آرامش (۲)
به #جلسه_چهاردهم (یحتمل پایانی) از مباحث مقتل خوانی با دید تربیتی خوش اومدید
به #جلسه_پانزدهم از مباحث مقتل خوانی با دید تربیتی خوش اومدید
❇️چون نقل میکنه امام حسین (ع) به حر میگه میذاشتی بریم برسیم به قاضریه یا توی دهات قبلی نگهمون میداشتی
اینجا توی بیابون نگهمون نمیداشتی
میگن امام رسیدند به کربلا و حر نگهشون داشت
وقتی پرسیدند که اسم این سرزمین چیه؟
گفتند کربلا
💕امام فرمود:
اعوذ بالله من الکرب و البلاء
📌این صحبت توی دمع السجوم با یه نام دیگه ای از این سرزمین هست
البته که خب نام این شهر یا ده یا هرچیزی اهمیتی نداره
✅دمع السجوم نقل میکنه که وقتی که امام رسید به این سرزمین، تازه به خواب رفت و اون صحبت بین ایشون با پسرشون شکل گرفت
🗯اما خب لهوف میگه اینجا امام به زمین نشست و شروع به تمیز و تیز کردن شمشیرش کرد و شروع کرد به سرودن یه سری شعر
📙من کتاب رو بیارم، و شعر رو از روش بخونم
حفظ نیستم
اشعار قشنگی ان
💫✨یا دهر افٍّ لک من خلیل
ای روزگار
اف بر دوستی تو✨💫
❇️بذارید وقت نیست فقط فارسیشو بگم
اما عربیشم قشنگه
چون یه نکته دیگه ای هم داره
بعضی میگن که اسلام مخالف با شعر و شاعریه و اینها
در حالی که اشتباه میکنن
اما خب فارسیشو میگم
📌چون نکته تربیتیش اصلا بعد از این مسئلست
💫✨کم لک بالاشراق و الاصیل
من طالب و صاحب قتیل
🗯می فرمایند که چقدر دوست و رفیق داشتی
همه رو کشتی
هرکی اومد کشتیش
وعده رخت بر بستن چقدر نزدیک است...
🗯به سوی بهشتو سوی منزلگاه ابدی...
🗯حضرت زینب س و ام کلثوم خواهران امام، فهمیدند خبراییه
شروع به گریه و زاری کردند،
و لطمه زدن
❤️که اینجا امام (ع) حرف قشنگی بهشون میزنن...
بهشون میگن عزت خدا رو پشتوانه خودتون قرار بدید
گریه نکنید
لطمه نزنید
🤔🤔فکر میکنید چرا؟
🌀اینجا یه نکته خیلی خیلی مهم اجتماعی هست
ان شاء الله باید بهش بپردازیم
بذارید راجع بهش صحبت میکنیم
خیلی قشنگه...