فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در اردیبهشت
بویِ بهشت میآید!
عطر شکوفهها و خاکِ بارانخورده
هوش از سرِ رهگذرانِ شهر
پرانده!
اردیبهشت
شوخی بردار نیست!
همه را عاشق میکند!
صبح اردیبهشتی بخیر😍🌼
🛖@kolbehAramsh🌿
35.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چقد قشنگ حرف میزنه دکترعزیزی👌
این کلیپ و از دست ندید ✋️🙏
🛖@kolbehAramsh🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونه های پر مهرو صفامونو یادتونه🥺😍
🛖@kolbehAramsh🌿
💢قسمت 79
💢سرگذشت زندگی لیموشیرین
.فردا صبحش مجید زنگ زد .. جواب ندادم ... اومد خونمون ٬ بابای ساده ی من شروع کرد به نصیحت کردنش که این چه حرفایی بود بهش زدی ؟ اونم در جواب بابام میگفت هرچی گفتم به زنم گفتم قرار نشد از الان تو کارامون دخالت کنیااااا ....
راسیتش دوس داشتم مجید این رفتارا رو بکنه تا به بابا ثابت بشه تموم حرفایی که درباره مجید میزدم با اینکه طاقت نداشتم ببینم خرد شدنش رو زجر کشیدنش رو .... بابا افتاده بود تو تکاپو که واسم جهازیه بخره ... گفتم من تو خونه ای نمیرم که بخوام با خودم جهاز ببرم ... مامانم تو گوشم میخوند خودمو از این بدبختر نکنم به یه زن مطلقه نگاه خوبی نمیشه ... کسی زیر بار نمیره بیاد بگیرتت.
" مادر من ٬من حاضرم بترشم اما با این آقا نرم زیر به سقف "
بابام بازم برام روضه خونه میکرد که جواب دوست ُآشنا رو چی بدیم ؟ مردم چی میگن ؟ نمیگن دخترشون اِل بود تو عقد طلاقش دادن .. گور حرف مردم .. آدم بیچاره بشه بخاطر مردم... از همون اول منو از این مردم ترسوندن .. کج نرو مردم چی میگن ؟؟ راست برو مردم چی میگن .... بمیر به خاطر مردم
یه چند روز بعد از عقدمون خونواده ی مجید اومدن خونمون ُگفتن میخوان عروسشون رو یه ماه دیگه ببرن .. بابا گفت من هیچ جهازی نخریدم .. باباش گفت از الان گفتیم که پس فردا نگید اینش کمه چون نگفتید! مامانش رو کرد به مامانم گفت حالا اگه ندارید یه اسباب دست بهش بدید تا بعده ها خرده خرده واسش میخرید .. متلک پشت متلک ... دیگه طاقت نداشتم گفتم تا یه ماه دیگه خونوادم تواناییش ُندارن .... منم حالا حالاها نمیخوام عروسی کنم ... مجید گفت اما باید یه ماه دیگه آماده باشی تعیین عروسی با داماد ِ...
ــ میخواین بخواین میخای نخواین .. ما آمادگیش رو نداریم من باید کم کمش دوسال عقد باشم ..
مامانش صداش رو برد بالا
ــ دلتم بخواد .. ینی چی میخوای بخایم میخوای نخوایم ... والا خوب روزگاری شده به خدا اونموقعا عروسا میگفتن بذار خودمونو جا کنیم بعدش چه ها کنیم تو یکی هنوز خودتو جا نکرده داری چه ها میکنی ؟؟
مجید دستمو گرفت برد تو اطاق
دست از این کارات بردار تو دیگه زن رسمی ِمن شدی باباتم خیلی بدهکار ِبه من .. پس صدات درنیاد ُ آبروریزی نکن
ــ ازت تنفر داشتم از دیروز تا حالا بیشتر ازت متنفرم ! چرا روز عقد تو اون حالم اون حرفا رو بهم زدی ؟ به نظرت هر دختری بود با دلخوشی میومد تو اون خونه ؟! این زندگی نکبتم می ارزه به اون زندگی ای اعیونی که تو میخوای واسه من بسازی !! اینجا اگه نون گیرم نمیاد خیلی بهتر از اون زندگی ای که بخوام نونم ُبزنم تو خونو بخورم ...
ــ غلط کردم !!! میخوای اینو ازم بشنوی ؟؟ غلط کردم .. مامانم سکته ای ِ.. یه دوبار سکته قلبی کرده از دست کارای من .. سمانه خراب نکن .. همه خوشیاشو
نذاشتم ادامه بده گفتم پس قراره من زن مامانت بشم !!
ــ بس کن ... میدونی چقدر طالبم بودن ؟ میدونی اشاره میکردم صدتا دختر جلوم وایمیسادن ؟؟ دوسِت دارم به جان همون مادرم میخوامت ... زبون تیزی دارم اما تو دلم هیچی نیس . بهم فرصت بده بیشتر بشناسیم ..
ــ من دو سه ماه دیگه حاضر نیستم بیام باهات زندگی کنم .
ــ به خدا چند سالم عقد باشیم غیر از اینکه تنفر تو زیادتر بشه هیچ اتفاقی نمیوفته .. بیا باهام زندگی کن اونوقت هر بدی دیدی هرچی بگی قبول..
ــ طلاقم بده مجید !!! من زن خوبی واست نمیشم ..
ــ مزخرف نگو پا شو بریم تو سالن همه منتظرمونن ... پاشو ..
قبل از اینکه من برم بیرون مامانش اومد تو اطاق از رفتار بدش عذرخواهی کرد !!! گفت تند رفته ُدوس نداره بعد از چند سال که یه عروس خوب گیرش اومده حالا دلخورش کنه ...
همه شون رُلشون رو خوب بازی میکردن خیلی خوب ...!
وقتی رفتن بابام میگفت بابا جون ببین خونواده ی اون چقدر عزتت رو دارن برعکس خونواده ی اون پسره .. بابا نمیدونست میخواست از دست هوس بازیا و کارای پسرشون راحت شن وگرنه عاشق چشم ُابروی من یا پول ُثروت تو نشدن ...
بابام بازم واسم رفت بالای منبر .. میترسید از تصمیمی که تو سرم دارم .. بازم از آبروش ! از اینکه مردم چی میگن .. خیلی فکر میکردم گفتم من که با امید به خدا اومدم جلو .. قطعاْ همون خدا پشتمه هوامو داره ... میرم ..تا جایی که خدا واسم خواست پیش میرم ُساکت می مونم ...
تصمیم داشتم با مجید هرچند به ظاهر خوب باشم .. حفظ ظاهر میکردم به امید اینکه یه روزی عاشقش بشم
🛖@kolbehAramsh🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خطاب به تمام خستگان جهان؛
باشد که اشک بعدی شما اشک شوق باشد..😍🌱
.
با این اهنگ خال دلتون رو خوب کنین🌷🌸
🛖@kolbehAramsh🌿
وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ
به آن زندهای که هرگز نمیمیرد،
تکیه کن.
(فرقان۵۸)
🛖@kolbehAramsh🌿
💢قسمت 80
💢سرگذشت زندگی لیموشیرین
تصمیم داشتم با مجید هرچند به ظاهر خوب باشم .. حفظ ظاهر میکردم به امید اینکه یه روزی عاشقش بشم
کم کم به روز عروسی نزدیک میشدیم .. بابام مونده بود جهازمو چیکار کنه ؟ مگیفت حاضره همه وسایل خونه حتی فرش زیر پاشو بفروشه تا بتونه یه جهاز معمولی واسم تهیه کنه تا بعده ها واسم سرکوفت نشه .... اما مگه اسباب اساسیه بابا چقدر می ارزید؟؟؟ یه فرش کهنه ی رنگ و رو رفته که بابا خواست بفروشتش دلاله پوزخند زد گفت به نظر من برو بندازش تو مسجد واسه خیرات ....
مامانم یه خانومی رو میشناخت که کارش تهیه جهاز واسه دختران دم بخت بود .. خود ِخانومه مداح زنونه بوده که تو جلساتش اعلام میکرده و صدقه ها و پولایی که مردم کمک میکردند رو واسه دخترا جهاز میخریده.. مامان رفت بهش سپرد ُ قرار شد بعد از تحقیقات بهمون کمک کنن ..
تحقیقات انجام شد ُفهمیدن ما از هر محتاجی محتاج تریم !! کمکاشون بهمون شروع شد .. شروع کردیم به خرید جهازیه البته با یه خط قرمز ! چون زندگی واسه من یکی ٬بر پایه و بنیاد " جبر " بنا شده بود و صاحب هیچ گونه حقی الّا زندگی کردن ُزجر کشیدن نبودم
حقی در زمینه انتخاب وسایل خونمم نداشتم ُ باید هرچی اون خانومه واسم میگرفت دستش ُماچ میکردم واسه لطفی که بهم کرده مبادا بی جهاز بمونم یا بترشم !!
خیلی وقتا میشد از مغازه میومدم بیرون به دار ُدرخت نگا میکردم .. مامانم میومد میگفت چرا اینجایی بیا بپسند ! انگاری خنده دارترین لطیفه رو واسم گفته باشه !
" آخه وقتی خط قرمز واسم تعیین شده من چیکاره م این وسط؟! هرچی میپسندم خانومه میگه دخترم به جیبت نگا کن نه به وسیله!! جیبم خالیه عقده هام وسییییییییع ! برو اون خانومه خودش میدونه چی برداره!! ".
یادم نمیره وقتی گفتن کمکمون میکنن خدا دنیا رو به من ُخونوادم داد ... دوس داشتم خودمو به خرید وسایل خونه م گرم کنه بلکم به ذوق ِوسایل حداقل شوق زندگی َم دنبالش بیاد
اولاْ خانومه قرار شد دنبالمون بیاد واسه حساب کتابش ! این به کنار ... اول از وسایل گنده شروع کردیم .. رفتیم سراغ گاز ... گفتم میخوام خارجی باشه سامسونگ وردارم ! خانومه پوزخند زد ... رفتم سراغ ایرانیاش بگردم ببینم کدوم به چشم میاد میبینم خانومه یه فاکتور دستشه داره طرفم میاد میگه " مبارک باشه " اون گازو واست خرید کردم ! منم از تعجب دهنم یه متر وامونده مامان بابام دارن چشم ُابرو میان تشکر یادت رفت !!!
واسه خرید یخچال فریزم رفته بود سراغ دست دوما میگفت بهترین یخچال فریزر ُواستون برداشتم ! شوق زندگی تو دلم مرده بود اینجور بدتر بی خیال زندگی شدم .. نمیخوام دیگه حرفی از گریه های قایمکی ِشبونه م بکنم که عجیب روزای بدی که نه بدتری داشتم ...
یکی دیگه واسه زندگیم تصمیم میگرفت یکی دیگه واسه وسایل خونه م سلیقه میداد ٬ تبدیل شده بودم به یه آدم پوچ !!! کسی که نباید تصمیم بگیره چون دیگرون رو واسه اینکار گذاشتن حالا میخواد خودی باشه میخواد غریبه !
🛖@kolbehAramsh🌿
انسانها به سه دلیل
پشت سرتان حرف میزنند..!
وقتی نمی توانند در حد شما باشند!
وقتی چیزی که شما دارید را ندارند!
وقتی میخواهند
از سبک زندگی شما تقلید کننداما
نمی توانند!
🛖@kolbehAramsh🌿
10.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر خوشبخت نیستید،
اقلا خوشحال باشید!
#دکتر_هلاکویی
🛖@kolbehAramsh🌿
هیچ چیز را تغییر نده . به هیچکس ، به هیچ چیز واکنش نشان نده.
در گذشته زندگی نکن، و از آینده نگران نباش.
در حال حاضر ابدی ، جایی که همه چیز به خیر است باقی بمان.
از همه اینها گذشته، تو من هستی و من تو هستم. هیچ تفاوتی وجود ندارد. به دنیا واکنش نشان نده. حتی به خود جسم خود واکنش نشان نده.
حتی به خود فکرهای خود واکنش نشان نده. یادبگیر که شاهد شوی.
یادبگیر که ساکت باشی.
رابرت_آدامز
🛖@kolbehAramsh🌿
مكث كردن را تمرين كنید
وقتى شك دارید،
وقتى خسته اید
وقتى عصبانى هستید،
وقتى استرس دارید،
وقتی خیلی خوشحالید
مكث كنید
و
هیچ تصمیمی نگیرید!👌
🛖@kolbehAramsh🌿
7.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👩🏻زنی که پرخاشگر و عصبانیه...
درک نشده بهش محبت نشده🥺♥️
🛖@kolbehAramsh🌿