دنیا را بغل گرفتیم
گفتند امن است
هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد ...
بیدار که شدیم
دیدیم
آبستن تمام دردهایش شده ایم
#حسین_پناهی
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
پارت۵۵
سرجام خشکم زدیعنی من راننده دارم باصدای آرام گفتم ممنون من خودم میرم
نگاهی به من انداخت جوابی ندادچشممواطراف چرخوندم واااای چه ماشینایی دهنم بازبازمونده بودمثل بچه خنگولاگفتم:همه ی این ماشینامال خودته؟
پوز خندی زدرفت طرف ماشین سورمه ای رنگی چون
نمیدونستم اسمش چیه اسمشواز روش خوندم جنسیس
وااوووو به طرفم برگشت چیه چرا این جوری نگاه میکنی معلومه همشون مال خودمه بی اختیارذوق مرگ شدم محکم دستامو به هم کوبیدم ای ول داش ...خیلی با حالی
ازحرفم خندش گرفته بودولی زودقیافه ی جدی به خودش گرفت خوشم
میادزودخودشوجمع می کنه باز تو اینجوری حرف زدی؟
لبمو گزیدم ببخشیدازدهنم پریدپشتشو کردبه من منم محکم زدم توسرم توبازسوتی دادی ندیدبدیدای
بابااین همه ماشین خشکلویه جادیدم ذوق کردم صدای مردی روشنیدم
سلام اقاصبح بخیر
آیدین خیلی خشک ورسمی جوابشو داد
سلام صبح بخیر
نگاهم به مردمیان سال ولی هیکلی افتادسلام خانوم سرمو تکان دادم
سالم نگاه آیدین بین منومردچرخیدوروبه من گفت:ایشون آقای صادقی هستن ازامروز راننده شماست ادامه داد
آقای صادقی ازامروز مثل چشمات مواظبشی فهمیدی؟
آدرسونوشتم سرساعت دم مدرسش باش
آقای دست به سینه سربه زیر جواب دادچشم آقاروچشمم خیالتون راحت
آیدین فقط سرشوتکان داددرماشینوبازکردیه پاشوداخل گذاشت وگفت:مییتونی بری.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مراقب وجدان خودمون باشیم ...!
کـــــــاری که برای خود نمیپسندی
برای دیگران هم نپسند تا
وجدانی آسوده داشته باشی !
این آسودگی خاطر را کسی
درک میکند که شبها از کابوس
و یا اضطراب نمیتواند سر به بالین
بگذارد زیرا آسودگی ندارد ...
کاری کن که آسوده باشی
انســـــانیت نهایت آسودگی است
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
پارت۵۶
بازآقای صادقی سرش توگردنش رفت
چشم آقابااجازه خانم خداحافظ
یعنی موندم توکف این همه جذبه به خدا.
چرا سوارنمی شی؟
بازگیج نگاش کردم:ها
ها...نه بله.
بی حرف سوارشدم
ازکنارچشم نگاه بهم انداخت وحرکت کردبین مسیر به این فکر می کردم که همه دست به سینه جلوش
خمو راست میشن حتی عموی من وای به حال من بایدحواسم باشه پاروی
دم آقاشیره نزارم ازحرف خودم خندم گرفت زدم زیرخنده متوجه نبودم تمام مدت زیردوربین آقاشیره هستم
چیه به چی می خندی؟
هول شدم هیچی همینجوری خندیدم
تارسیدن به مدرسه حرفی بین مون ردوبدل نشد
کنارخیابون پارک کرد ب طرفم چرخید ی دستشوگذاشت روی فرمان به صورتم خیره شد برومدرسه یه کاری دارم انجام بدم میام بامدیرت حرف می زنم.
نگران گفتم:اگه قبول نکردچی.؟
بالحن مطمئنی جواب داد:نگران نباش من کارموخوب بلدم حالابرودیرم شد.
بانگرانی خداحافظی کردم ازماشین پیاده شدم هنوزچندقدمی دورنشده بودم که
باصدای بوق ماشینش برگشتم عقب بادست بهم فهموندبرم پیشش راه رفتروبرگشتم وکنار شیشه ی طرفش ایستادم
شیشه روپایین کشیدلبخند محوی زدببخشیدیادم رفت بهت پول بدم.
باتعجب گفتم:پول برای چی؟
خوب معلومه بایدپول توجیبی داشته باشی.
ازحرفش چشمام گشادشدنه ممنون لازم ندارم.
لباشوجمع کردوبااخم گفت:لازم ندارم یعنی چی؟مگه پول داری؟
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هیچ وقت هیچی رو از آدما نخواه !
میدونی چرا؟!
اگه بهت بدن منته،
اگه ندن ذلته !
همیشه همه چی رو از خدا بخواه !
اگه بده نعمته،
اگه نده حکمته ...
خلاصه هیچ وقت هیچی رو
از آدما گدایی نکن
آدما چیزای خوب به گدا نمیدن !
فقط خدا ...☝️
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
پارت۵۷
سرموبه طرفین تکان دادم نه راستش به پول توجیبی عادت ندارم زن عمومی گفت وضعمون خوب نیست سری به علامت تاسف تکان دادچندتاتراول پنجاهی ازتوکیف پولش درآوردگرفت طرفم بگیرازاین به بعدنبایدجیبت خالی باشه
دستی روسرم گذاشتم که ببینم ازتعجب شاخ درنیاوردم باچشمای گشادگفتم:
این همه پول نه خیلی زیاده بااین میشه همه ی مدرسه رومهمون کرد.
لبخندی زدچراکه نه هر کاری دوست داری بکن.
بادیدن این همه پول که مال منه خوشحال شدم باذوق گفتم:ممنون واقعا میتونم دوستامو دعوت کنم بالبخند سرشوتکان دادالبته چراکه نه برودیگه دیرت شدباکسیم درباره ی ازدواج حرفی نزن. خنده ای از شادی کردم باشه ممنون چاکریم.
لباشو گاز گرفت بازکه زدی اون کانال
هنوزخنده رولبام بودبه طرف در مدرسه دویدنگاه خیلی ازبچه هاروم بود نفسی
کشیدم واردمدرسه شدم باکفش نو پالتونو کیف نو احساس خوبی داشتم درسته
همیشه اخموولی خیلیم بد نیست چون هواسردبودصفی تشکیل نشدبادو رفتم
داخل کلاس سارابادیدنم جلوآمددستاشو بازکردباتعجب جیغ زد:واییییی....دختر چه ناز شدی چه تپ پسرکشی زدی
راستشوبگو گنج پیداکردی؟
یه پس گردنی بهش زدم آره گنج پیداکردم توروسنه؟
بعداز کلی سرکول هم زدن معلم گرام واردشدچند دقیقه از کلاس نگذشته بودکه ازدفتراحضار شدم دلم ریخت یعنی چی شده آیدین به این زودی آمد؟
بادلهره از پله هاپایین رفتم پشت دراتاق کمی ایستادم نفس عمیقی کشیدم درو بازکردم اول سرمو بردم داخل آیدین نبودپس چیکاردارن بامن بااجازه واردشدم سلام اجازه هست؟
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
زیبایی ها را چشم میبیند
و مهربانی ها را دل
چشم فراموش میکند
اما دل هرگز
پس بدان که تا زمانی
دل زنده است
فراموش نخواهی شد
بیشتر مهربان باشیم
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چنتا جمله ی قشنگ و با ارزش بخونیم؛
بهترین معلم من کسی بود که با ارزشترین
مطلب عمرم را به من آموخت
دو خط موازی روی تخته کشید و گفت :
این دو هیچگاه به هم نخواهند رسید ؛
مگر اینکه یکی خود را بشکند
همیشه کسی را برای دوستی انتخاب کنید
که آنقدر قلبش بزرگ باشد که نخواهید
برای جاگرفتن در قلبش خودتان را بارها
و بارها کوچک کنید
خدا چه زجری میکشد وقتی این همه آدم
حرفش را نفهمیده اند که هیچ،
اشتباهی هم فهمیده اند.
گاهی آنقدر از آدمها دلگیر میشوم که
میخواهم تاسقف آسمان پرواز کنم و
رویش دراز بکشم آرام و آسوده مثل ماهی
حوضمان که چند روزیست روی آب است.
خدایا ﺑﻪ ” ﺟﻬﻨﻤﺖ ” ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺎﺯﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﻣﺎ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﻬﺘﺮ ” ﻣﯿﺴﻮﺯﺍﻧﯿﻢ".
🛖@kolbehAramsh🌱
بـﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت،
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ
ﻣﯿﺸود قدم زد ﻭﻟﯽ،
ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس،
ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ،
ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ،
ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ،
ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !
یک ضرب المثل چینی می گوید:
برنج سرد را می توان خورد،
چای سرد را می توان نوشید ،
اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قوی کسی است که
نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند
و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
هر گاه زندگی را جهنم دیدی
سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
سوختن را همه بلدند!!
زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم
فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد
و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
خوشحالم که هستید
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۵۸
داشتم بزنم لهش کنم هق هقم شدیدشدکاش می دونستم برای
چی سیلی خوردم بالاخره به حرف اومد:بگو ببینم اون پسره که صبح باهاش دل وقلوه می دادی کی بود؟نمی تونی انکارکنی چون خانوم ناظم تورودیده.
وای اینامنوباآیدین دیدن حالاچی بگم به ناچارسکوت کردم.
خانوم ناظم که تاحالاساکت بودجلواومدبازوبه چنگ گرفت که جیغم بلندشدآی خانوم دردم میادولم کنیدصورتشوبهم نزدیک کردخودم دیدم پول بهت دادتوام بانازوخنده ازش گرفتی
ازکی تاحالا این کارارو می کنی ها؟بابچه پولدارا میچرخی؟
دردبازوصورتم فراموش کردم این به من میگه؟وای خدایا....نه بخدا اشتباه می
کنیدمن اینجوردختری نیستم.
خانوم مدیر دادزد:خفه شو یه بلایی سرت میارم که بشی عبرت بچه ها.
بین این دعواها صدای در بلند شدخانوم مدیر گف:......
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ...
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ،
ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ
ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺁﺏ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩ
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﻧﻮﺍﺧﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﻮﺩ .
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ ﮐﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﺗﺶ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ؛
اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ...
ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻫﺎ ﺑﺮﺳﯽ .
🛖@kolbehAramsh🌱
به قولِ دکتر انوشه:
«رمز آرامش تو اینه که بدونی رفتنی میره، اومدنی میاد، موندنی میمونه، شدنی میشه، نشدنی نمیشه و غصه خوردن تو هم هیچ تاثیری تو این رفت وآمدها و شدن و نشدنها نداره!»
پس لحظه لحظه ی زندگیتو بخاطر چیزایی که نمیتونی تغییرشون بدی، پوچ نکن!
#زندگی
#لحظات_خوب
#داستانهای_آموزنده
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۵۹
بفرمایید!
دربازشدوقامت بلندآیدین توی چارچوب درنمایان شداین اولین باری بودکه ازدیدنش اینقدرخوشحال میشدم هنوزبازوم تودست ناظم اسیربودبا ناله گفتم:آی....
آیدین ابروهاش درهم گره خوردبه طرفم آمدبازومو از دست ناظم درآوردباخشم گفت:اینجاچه خبره؟کی بهت سیلی زده؟
دستی به صورتم کشیدکی جرات کرده دست روت بلند کنه؟قادربه حرف زدن نبودم باهق هق گفتم:من کار بدی نکردم
دستمالی ازجیبش درآوردداد بهم بالحن آرامی گفت:نگران نباش من اینجام.
بافین فین سرموتکون دادم.
ناظم روبه مدیرگفت:خودشه همینی که امروزباآیدادیدمش
مدیرروبه آیدین بالحن بدی گفت:هی آقاشماکی هستی؟
آیدین یه قدم به طرف مدیررفت باخشم دادزدشماکی باشیدکه دست رودخترمردم بلندمی کنیدوصورتشوکبودمیکنید؟وبابی رحمی باهاش برخوردمی کنیدبه خاطراین کارتون ازشماشکایت می کنم کاری میکنم که ازکاربی کاربشید
ازچهره ی آیدین آتیش می باریدصورتش سرخ شده بود.
ناظم برای دفاع ازمدیر گفت:اصال شماکی هستیدکه اینجوری سنگشوبه سینه میزنی
وظیفه ی ماتربیت بچه هاست
بدنم اشکارامی لرزیدحرفی که بهم زدن خیلی سنگین بودبرام آیدین قبل ازاینکه
جواب ناظموبده نگاهی به من انداخت باهمون چهره ی گر گرفته به طرفم اومدباصداای آرامی گفت:بشین عزیزم ناراحت نباش گریه نکن.
بعدروبه اوناکرد:این خانوم همسربنده است ازتوکیف دستی چرمی شناسنامه هاوعقدنامه رودرآورد به دست خانم مدیردادهردوشونشوباچشمای گشادشده به مدارک نگاه می کردن خدامیدونه چقدرحال کردم هردوشون حسابی ضایع شدن نگاهاشون بین هم چرخید مدیر روبه آیدین گفت....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگریزه ریز است و ناچیز؛
اما اگر در جوراب یا کفش باشد،
ما را از راه رفتن باز میدارد...
در زندگی هم؛
بعضی مسائل ریزند و ناچیز...
اما مانع حرکت به سمت خوبی ها
و آرامش ما میشوند!
بی احترامی یا نامهربانی به والدین؛
نگاه تحقیرآمیز به فقرا؛
تکبر و فخرفروشی به مردم؛
منت گذاشتن هنگام کمک کردن؛
نپذیرفتن عذر خطای دوستان؛
بخشی از سنگریزه های مسیر
تکامل ما هستند!
آنها را بموقع کنار بگذاریم تا
از زندگی لذت ببریم.
#داستانهای_آموزنده
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۶۰
خب اینوازاول می گفتید.
آیدین جواب داد:خوب منم برای گفتن این موضوع اومدم که دیدم شماخانومهای نسبتامحترم افتادیدبه جون این بچه.
عع...این بازبه من گفت بچه حیف من که یه لحظه ازحمایتت دل خوش شدم غول بیایونی.
ناظم که از لحن حرف زدن آیدین داشت خودشوجرمیدادپوزخندی زدوگفت:
خوبه می دونیدبچست پس چطورشمایه بچه روگرفتید؟
آیدین باعصبانیت گفت:
این موضوع به شماربطی نداره شماباید توضیح بدیدکه چراباخانوم من اینجوری رفتار کردید؟
همینطورکه حرف می زداومدکنارمن نشست آخ که چه کیفی داره که آیدین مدام می زنه توبرجکشون دلم خنک میشه.
خانم مدیرکه ازجدیت آیدین کپ کرده بودسرجاش پشت میزنشست:راستش صبح خانوم ناظم آیدارو باشمامی بینه
وقتی شمابهش پول دادیدفکرای بد به سرمون زد درهرصورت مابایدمواظب بچه هاباشیم.
آیدین سرشوچندبارتکون داد
ولی شما نبایددست روش بلندمیکردید.
خیلی جدی حق به جانب ادامه داد:من از این کارتون چشم پوشی می کنم ولی در عوض یه
خواهش دارم که اجازه بدیدآیداهمینجادرسشوبخونه
خانوم مدیردهانشوبازکردچیزی بگه که آیدین صداشوبلندترکرد درعوض منم مدرسه ی شماروهمه جوره ساپورت میکنم با کمال میل هر هزینه ای رو قبول می کنم.
مدیرو ناظم به هم نگاهی کردن وکمی باهم پچ پچ کردن منم نگران منتظرجوابشون شدم آیدین با صدایی که همه بشنون گفت:نگران نباش اگه شده کل مدرسه رو برات میخرم پ.
وای دارم ذوق مرگ میشم چقدرمهربون شده بالاخره مشورت شون تمام شد
مدیر:راستش حالاکه آیداازدواج کرده بایدبره مدرسه ی شبانه این قانونه.
ای توروح تو ومدرست.
آیدین نگاهی به من کردهیچ حسی توچشماش نبود:میدونم حق باشماست ولی آیداقول میده دراین باره باکسی حرفی نزنه حتی تعهدمیده.این راضیتون میکنه؟؟...
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو ميشود
واسه آرزوهای ناگفتنیت
واسه اوناييكه هيچ كسى ازشون خبر نداره،
واسه "التماس دعا" هاىِ از ته دلت كه خجالت كشيدى بگى ولى خدا شنيدتشون
واسه تمام اينها هم كه شده ميخوام بگم ، نگران نباش
مطمئن باش بهترینش برات اتفاق می افته❤️
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همگی لبو فروش ها را دیده ایم،
فریاد می زنند:
لبو لبو ... و همیشه هم سرشان
شلوغ است و مشتریانشان زیاد
اما تا به حال الماس فروشی را
ندیده ایم که فریاد بزند:
الماس الماس...!!
آنها صبور هستند، مدتهای زیادی...
حتی سالیان زیادی زمان می برد
تا الماس آنها به فروش برود.
چون هر کسی سراغ الماس نمی آید،
کسانی خریدارش هستند که قدرش
را می دانند، قیمتش را می پردازند
و شیوه نگهداری از آن را بلد هستند.
هیچ وقت الماس برای اینکه دور
و برش شلوغ باشد و زود به فروش
برود، لبو نمی شود.
برای الماس شدن باید صبوری کرد،
باید با تمام وجود تلاش کرد و باید
خالص بود.
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#چارلی_چاپلین چقدر قشنگ میگه که:
«حقیقت این است فرودگاه ها بوسه های بیشتری از سالن های عروسی به خود دیده اند و دیوار بیمارستان ها، بیشتر از عبادت گاهها دعا شنیده اند! همیشه اینگونه ایم همه چیز را موکول می کنیم به زمانی که چیزی #در_حال_از_دست_رفتن_است!»
🛖@kolbehAramsh🌱
اگر روزی تهدیدت کردند؛
بدان در برابرت ناتوانند ...!
اگر روزی خیانت دیدی،
بدان قیمتت بالاست ...!
اگر روزی ترکت کردند،
بدان با تو بودن لیاقت می خواهد ...!
#تهدید
#لیاقت
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۶۱
حرفی نزنه حتی تعهدمیده این راضیتون میکنه؟
مدیر:خوب اگه تعهدو امضاکنه حرفی نمی مونه باپرویی گفت البته شماهم قولتونو فراموش نکنیدما میخوایم یکی از کلاسای مدرسه روهوشمندکنیم مقداری پول جمع شده ولی بازم کمه،
آیدین بدون معطلی گفت:چندتاکلاس دارید؟
مدیر:ده تا
آیدین لب پاینشوبه دندون گرفتواخم کردکمی فکرکردباشه من همه ی کلاسارو هوشمندمی کنم.
بااین حرف آیدین من که هیچی دهان ناظم ومدیر بازشد یکی این فکای پیاده سوارکنه.
آیدین خیلی عادی جواب دادبله همین فردامشاورمومیفرستم که ترتیب کارارو بده.
خانوم مدیرباخوشحالی کلی تشکرکردبایدم می کرد یه روزه تمام مدرسش هوشمندشد.
آیدین ازجاش بلندشدمنم بلندشدم عین بچه خنگابه به آیدین نگاه می کردم
نفس راحتی کشیدم حالاکه نگرانیام تمام شدمی تونستم بوی عطرآقای شوهروبوبکشم عجب بویی داره آیدین خوب من دیگه بایدبرم نگاهی به من انداخت توام بروسرکلاست
خانوم مدیرازجاش بلندشددست به سینه ایستادببخشید شما آقای؟
اشتیاق هستم
بله آقای اشتیاق ازلطفی که به مدرسه ی ماکردید ممنونیم
نگاهی به من انداخت
ولی باید بگم آیداخیلی شیطونه وهمیشه تومدرسه آشوب ب پامیکنه درسشم زیادخوب نیست قبلابه زن عموش تلفنی گفتم ولی تغییری نکرد
یا خودخدا آیدین یه جوری نگام کردکه نزدیک بودخودموخیس کنم..ای بمیری
ای بری زیراین ماشین بزرگا که منوجلوی آیدین ضایع کردی
آیدین باصدای جدی گفت:ازاین به بعد درست میشه ازشماخواهش می کنم
منودرجریان کاراش قراربدیداینم کارتم....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سه راهحل کاربردی برای مقابله با استرسهای زندگی:
۱- هرگز عادت به بازگوکردن مسائل خود نزد همه نکنید؛ بازگو کردن مسائل وزن آنها را زیاد میکند.
۲- فقط به زمان حال فکر کنید، گذشتهتان و آیندهتان را خیلی جدی نگیرید، گذشته تمام شده است و آینده هنوز نیامده است.
۳- به خودتان استراحت بدهید استراحت های روزانه مانند خواب روزانه، فیلم دیدن و استراحتهای هفتگی مانند وقت گذراندن با دوستان و خانواده در آخر هفتهها و استراحتهای ماهانه یا سالانه مانند مسافرت.
با این سه گام بعد از مدت کوتاهی ظرفیت روحتان افزون میشود و مسائل بدون استرس برایتان حل شدنی خواهد بود. امتحان کنید
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ریلز | #فاطمیه
راز شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها از زبان امام کاظم علیهالسلام
امام کاظم علیهالسلام شهادت حضرت زهرا سلامالله علیها را صریحاً اعلام میکنند: فاطمه، صدیقه و شهیده است. این جمله، خط بطلانی است بر ادعاهای کسانی که سعی کردند مرگ او را طبیعی نشان دهند.
او را کشتند، اما شهادتش تا ابد، پرده از چهره ظلم آنان کنار میزند. حقیقت، همیشه زنده میماند، حتی اگر تلاش کنند آن را دفن کنند.
الکافی، ج۲، ص۴۸۹، ص۴۹۰، ح۳
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۶۲
کارتی که شمارش توش بود دادبه خانوم مدیر روبه من کردپاشوبروسرکلاست ظهرراننده میاددنبالت.
باخداحافظی آیدین منم میخواستم برم کلاسم باصدای خانوم ناظم ایستادم
وایسادخترشوهرت چکارست که عرض چنددقیقه بیشترازبیست میلیون برات
هزینه کرد؟
باغرورجواب دادم کارخانه داره چندتاشرکت بزرگ داره
مدیر:کدوم کارخانه؟
وقتی اسم شوگفتم بادهان گشادگفت
راست میگی؟
بله خانوم شوهرمن اونجارییسه
اینبارمن پوزخندزدم بااجازه من برم کلاس
منتظراجازشون نشدم وازدفترزدم بیرون ازاینکه حالاکسی روداشتم حامیم باشه خوشحال بودم بایدبااین زندگی کناربیام
خودمم باورم نمیشدکه آیدین این همه پول بخاطر من بده میتونست نزاره درس بخونم یامجبورم کنه برم شبانه هرچندهیچ عالقه ی بهش ندارم ولی بایدقدردان باشم.
اون روز همه ی دوستاموکیک وآب میوه دادم ساراتنهاکسی بودکه متعجب ازمن
پرسیددختربه خداخبریه که به من نمیگی
کشیدمش کنارجوری حرف زدم که باورش بشه میدونی ساراداییم ازخارج آمده خیلی وضعش خوبه من ازاین به بعدباهاش
زندگی می کنم.
لبخند شیطونی زد:داییت مجرد؟
برای یه لحظه احساس مالکیت کردم این مردمغرورمال منه جواب دادم...
آره زنشم خیلی دوست داره
روزگارپیش میرفت من دیگه به این زندگی راحت عادت کرده بودم بعض وقتها
تلفنی باساغرحرف می زدم باهوشمندشدن مدرسه خیلی تحویلم می گرفتن دیگه
ازتنهاخوابیدن نمی ترسیدم چون آیدین موقع خواب دراتاقشو
بازمیذاشت از اونجا که فاصله یبین در اتاقامون کم بوداحساس ترس از تاریکی نمیکردم فقط ی چیزی خیلی بدبود.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#سخنرانی
#دکتر_الهی_قمشه_ای
🔔ماجرای مرتاض هندی...
جمله بیقراریت, از طلب قرار تست
طالب بیقرار شو, تا که قرار آیدت
جمله بیمرادیت, از طلب مراد تست
ور نه همه مرادها, همچو نثار آیدت
🛖@kolbehAramsh🌱
تو «با شرافتی»
اگر "آبروی ديگران" را
مانند "آبروی خودت" محترم بدانی.
تو "آزادی"
اگر "خودت" را کنترل کنی، «نه ديگران را»
تو «مهربانی»
اگر وقتی ديگران مرتکب
اشتباهی میشوند، «آنها را ببخشی»
تو «ثروتمندی»
اگر بيش از آنچه نياز داری، نداشته باشی.
و «دوست داشتنی هستی»
اگر "دردهايت"
تو را از ديدن "دردهای ديگران کور نکرده باشد"
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۶۳
هرشب بایدمثل بچه کلاس اولی به آقای مغرورجواب پس میدادم مثل معلمای بداخلاق بود...اه اه از درسام راضی نبودامتحاناتم شروع شده باید درس میخوندم ولی حوصله نداشتم هروقت
حوصلم سرمیرفت می رفتم توی آشپزخونه پیش معصومه خانوم زن خیلی مهربانی بودولی حواسم بودزیادباهاش قاطی نشم وگرنه آقاشیره کله مومیکند...به شیرینی پزی خیلی عالقه داشتم هروقت شیرینی یاکیک می پخت کمکش
می کردم...
ازآیدین بهتر بودانگار من توخونش نبودم
بعضبی وقتها مهمونی می رفت وشبادیربرمی گشت بعضی وقتا ساک ورزشیشوبرمی داشت وازخونه می زدبیرون خوب میدونم که به زور زن گرفته پس بایدبااین موضوع کنار بیام برای منم بد نشدیه زندگی راحت پول لباس خوب وخیلی چیزهای دیگه تازگیامتوجه شدم به دستورآقای مغرورمدیروناظم سخت
گیرترشدن ای تو روح همتون ازدم حتی آیدین ایشالاهمتون دسته جمعی بریدزیر ازاون ماشین بزرگاله بشید با جاده یه دست بشید.
تنها تفریحم شیطنت مدرسه بودکه به لطف آقا اونم نابودشد حالاکه اینجوریه من یه تفریح برای خودم درست میکنم کمی بخندم والا
باسارو مریم یه نقشه کشیدیم کمی بخندیم،روی یه کاغذ نوشتیم:
بیات سگ درحیاط این برای مدیر
من گاز می گیرم برای ناظم ...
خلاصه باکلی زحمت تو شلوغی که بچه هابه عمددرست کرده بودن چسبوندیم
پشتشون این دوتابدبخت هی توحیاط وسالن مدرسه موقع زنگ تفریح راه می رفتن بچه هام قش قش روی زمین پهن شدن می خندیدن وای من وسارا ازبس خندیدیم گونمون دردگرفته بود روبه سارا گفتم:وای سارانکنه بفهمن کارمابوده؟
نه بابا از کجامیفهمن نگران نباش
ولی ته دلم آشوبه.
سارا ای بابا بفهمن انکار می کنیم...
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
خدایا
سپاس برای
تمام شبهای زیبا
و غروب هایی که دیدم
برای شکیبایی و
صبری که به من دادی که اجازه داد
لحظه های بزرگ اندوه را
تحمل کنم
به تو توسل می کنم واز تو مدد میجویم
و به تو اعتماد میکنم
الهی ، رضایت تو مراکفایت است و تو مرا تائید کنی مرا بس است..هیچ نیازی به هیچکس جز تو ندارم
راههای ناهموار زندگی ام را با تدبیر خودت هموار کن ای بخشنده ی بی همتا❤️
🛖@kolbehAramsh🌱
در مواقع شادی ، ستایش خدا
در مواقع سخت ، یافتن خدا
در مواقع آرام ، پرستش خدا
در مواقع دردناک ، اعتماد به خدا
و در تمامی مواقع
تشکر ازخدا را
فراموش نکن
دعايت ميكنم هر شب
همين وقت
كه درهای دعا
تا صبح باز است
هرچیز خوبیکه تو قلبت گذشت امیدوارم نصیبت شه❤️
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انسانهایی هستند که دیوار
بلندت را میبینند
ولی به دنبال همان یک آجر لق
میان دیوارت هستند:
تا تو را فرو بریزند.....!
تا تو را انکار کنند.....!
تا از رویت رد شوند....!
مراقب آدم هایی که به آنها اعتماد
میکنی باش!
بزرگترین ضربه را از اعتماد میخوریم!!!
دست روزگار هلت میدهد;
ولی قرار نیست تو بیفتی؛
مراقب خوبی هایت باش....!
اگر بی تاب نباشی و خودت را به
آسمان گره زده باشی،
اوج میگیری.... به همین سادگی..
🛖@kolbehAramsh🌱