فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانه های قدیمی را دوست دارم چونکه ...
چایی همیشه دم بود
روی سماور ...توی قوری
در خانه همیشه باز بود !
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواست.
غذاها ساده و خانگی بود ..
بویش نیازی به هود نداشت ..
عطرش تا هفت خانه می رفت
کسی نان خشکه نداشت
نان برکت سفره بود !
مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را
زیاد می کرد ..
بوی شب بو ها و خاک نم خورده
حیاط غوغا میکرد ..
خبری از پرده های ضخیم و
مجلسی نبود، نور خورشید
سهمی از خانه های قدیم بود !
دلخوری ها مشاوره نمی خواست
دوستی ها حساب و کتاب نداشت
سلام ها اینقدر معنا نداشت ...!
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک گلدان گل را رها کن به امان خودش،
بعد از چند وقت، حتما میخشکد.
حالا جای آن گلدان، آدمیزاد باشد،
نگویی دوستش داری،
دستی از روی محبت
بر سرش نکشی، به اوضاع و
احوالش نرسی، نازش را نکشی،
برایش دلبری نکنی، خبر از
احوالش نگیری، هر چقدر
هم که محکم باشد، یک جایی میخشکد.
میخواهم بگویم مراقب گل
زندگیتان باشید،
قبل از آنکه تنها مشتی خاک تهِ
گلدانِ زندگی برایتان بماند.
مگر آدمیزاد به چه بند است، جز
کمی مراقبت و محبت؟؟
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میگن هیچ چیز به اندازه ی
لحظه های عمرت با ارزشنیست
چون اگه بره دیگه برنمیگرده
آدمای با ارزش هم همینطورن
اگه برن دیگه برنمیگردن
حتی اگه قسمتی از وجودشون رو
جا گذاشته باشن
مراقب حال دل هم باشیم !
همونطور که استاد شهریار میگه؛
از تو بگدشتمو بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران
ما گذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان و دگران وای به حال دگران
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۳۴
باکمک همسایه وخانمش که برای بردن من اومده بودفرش کثیف وجمع کرد و رفتیم بیمارستان خداروشکرهمه چی خوب پیش رفت وبرگشتیم خیلی خسته بودم به خواب رفتم بادست مهربانی که به صورتم کشیده می شدبیدارشدم لبخندمهربان عمه لبخندبه لبم آورد
بالحن مهربان وآرام گفت:دخترکم بایدبه شیرپسرت شیربدی ببین گشنشه بچه روبغل کردوگفت:مامانی من گشنمه
بچه رودادبغلم کمک کردبشینم
عمه منکه شیرندارم تازه بلدنیستم شیرش بدم عمه لبخندمهربانی زد نگران نباش گلم خدایی که این بچه روآفریده غذاشم میرسونه
دستای کوچیکشوگرفتمو بوسیدم کاش آیدین اینجابود عمه به نظرت خوشحال میشدکه بابا شده؟
عمه موهامونوازش کرد:معلومه که خوشحال میشه دخترم خودتوناراحت نکن
عمه ازاتاق بیرون رفت به چهری دوست داشتنی پسرم خیره شدم لباش غنچه بودمژهای بلندروگونش افتاده بود دوباره
بوسیدمش پسرم یعنی چی میشه میتونم بدون بابات بزرگت کنم؟؟میتونم اون زندگی که بابات برات میسازه بسازم؟؟
آه ه ه خدایا کمکم کن عمه باچند سیخ جگروارداتاق شد:دخترم برات جیگرکباب کردم بایدبخوری تاجون بگیری
وای عمه میل ندارم
نمیشه بایدبخوری جون بگیری تازه این بچه ازتوتغذیه میکنه اگه نخوری شیرت کم میشه تاعمه اینوگفت هول شدم:باشه میخورم
عمه بچه روازم گرفت بده من این شیرپسرو ماشالله پسرخوشگلم بوسید وگذاشتش توگهوارش منم مشغول خوردن شدم عمه راست میگه بایدبخورم تاشیر داشته باشم بااشک غذاموخوردم
دخترم گریه روتموم کن بجاش یه تصمیم درست بگیر عزیزم این بچه بابا میخاد باید براش شناسنامه بگیری.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
کسانی می گویند،دعابه دردنمی خورد
که کمترازهمه،دعاکرده اند..
مازمانی برای خودمان درخواستی
میکنیم ازخداوند،که پای دیگران هم
وسط باشدوبهره ای ببرند..
دکترباب اسمیت
🛖@kolbehAramsh🌱
15.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯تفاوتهای قابل توجه عشق و هوس و وابستگی...
💕در عشق شرط وجود ندارد. ☝️
#دکتر_سعید_عزیزی
#عشق
#وابستگی
🛖@kolbehAramsh🌱
شکستها و نگرانیهایت را رها کن
خاطراتت را
نمیگویم دور بریز، اما قابشان نکن
به دیوار دلت…
در جاده زندگی
نگاهت که به عقب باشد
زمین میخوری…
زخم بر میداری…
و درد میکشی…
نه از بیمهری کسی دلگیر شو …
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۳۵
به نظرمن بهتربه باباش خبربدی
وااای نه عمه نمیخوام اگه آیدین بفهمه بچش پیش منه اگه اونو ازم بگیره چی؟
باشه دخترم توحالامریضی بزارخوب شدی درموردش فکرکن ولی اینو بدون تاهروقت بخوای قدم خودتوبچت روتخم چشام میزارم لبخندی زد حالا ولش کن مااین شازده روچی صدابزنیم؟
بالبخندبه بچم نگاه کردم:محمد
عمه باذوق بچه روبغل کرد:به به چ اسم قشنگی نامدارباشه ایشالله قدمش
خوشبختی بهت بده دخترم بایدبگم سیدعلی بیادبراش اذان بخونه مردمومن وباخدایی نفسش حقه سیدخدا
یک هفته گذشت عمه همسایه هارودعوت کردوگوسفندقربانی کردسیدعلی اذانو توگوش پسرم خوند خدایایعنی میتونم
خوبی های این پیرزنو جبران کنم مهمونی که تموم شدبچه روبغل کردم دوست داشتم مثل یه عروسک مدام بغلم باشه
دخترم بچه خوابه چرابغلش میکنی؟اینجوری بغلی میشه هااااااااااا
آخه عمه خیلی دوسش دارم میدونم مادر هرمادری بچشودوست داره ولی بهتربزاریش زمین تاراحت تربخوابه محمد وآرام زمین گذاشتم:عمه جون
جان عمه
ازت ممنونم خیلی برای منو بچم زحمت می کشی
دخترم این چه حرفیه میزنی پدرومادرت خدارحمتشون کنه همیشه به من سر میزدن بااینکه بچه هام خارج بودن بابات هیچ وقت منو رهانکردومدام بهم سر میزد یاباتلفن جویای حالم میشه این کمتری کاری می تونم درجواب خوبیاشون بکنم گلم
با شرمندگی گفتم:عمه فرشوچکارکردی شرمندم
دادم بیرون بشورن بعدشم دیگه نبینم شرمنده باشی قدیماهمه توخونه زایمان میکردن خودمن هردو پسرمو تو خونه بدنیااوردم دیگه ب این چیزافکرنکن.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وقتایی باید دورباشی
نزدیکی همیشه باعث عزیز شدنت نیست !
بخصوص که کلا عزیز نباشی
از قدیم گفتن دوری و دوستی
بیخودی نگفتن
باید دور باشی تا بفهمه
هیشکی واسش مثل تو نمیشه
بالاخره میفهمه
دیر و زود داره
ولی سوخت و سوز نداره !
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی ما آدم ها شاید
نامِ دیگرش پاییز باشد
حال ما همیشه خوش نیست
ساعتهایی میرسند که
عقربه های ساعت
و ثانیه شمارش ما را به اجبار
و زور خودمان تکان میدهد
مثل شاخه وبرگ های پاییزی
زندگی که به اجبار خودمان
را بهشان چسباندهایم
نامش را هم گذاشته ایم خاطره
میدانی دلبرم !؟
باید دوباره از پیله تنهایی
بیرون زد، جوانه زد
شکوفه شد، پروانه شد
پاییز با آن برگهای هزار رنگش
اگر چه سرد، اما نویدِ
گرمی دارد با آغوش یار ...
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۳۶
محمدکم کم بزرگ میشدمنم هم تومغازه هم توخونه به عمه کمک می کردم زمانی که مغازه بودم محمد توکالسکه کنارم
بودتقریبانه ماه بوددندونای پایینش تازه درآمده بود وقتی میخندیدبرای دندوناش ضعف میکردم هنوزهیچ تصمیمی نگرفته بودم وقتی شیرین کارهای محمدومی دیدم دوست داشتم آیدینم این لحظاتو ببینه از طرفی می ترسیدم محمدوازم بگیره نمیتونستم تصمیم بگیرم بعدازعیدکه برفا آب شده بودوطبیعت سبزوزیبا خودشو بیشتربه رخ میکشید توریست های زیادی به ماسوله میومدن ومغازه شلوغ میشد کارای خونه رو زودی انجام دادم برای کمک به عمه وفروشنده هارفتم محمدو توکالسکه گذاشتم مغازه شلوغ بود هرکدوم ازبچه هاباخریداری صحبت میکردن رفتم کنارعمه که پشت صندق نشسته بود عمه جان من آمدم چکارکنم؟
دخترم بروببین اون آقاچی لازم داره
نگاهشودنبال کردم چشم همین الان حواستون به محمد باشه
باشه عمه جان برو
منم رفتم سراغ مرد قدبلند وچهاشونه ولی
لاغر موهاش تا سرشونه هاش میرسیدلباس مشکی وشلوارمشکی کتان
باکفش اسپورت مشکی یه لحظه بوی عطرش منو دیونه کرد این عطر؟؟؟؟پشتش به من بودوداشت کیفهای سنتی
ونگاه میکرد زهرمارآیدابه خودت بیا توشوهرداری نبایدبااین بودیوونه بشی وقتی خودموتوبیخ کردم به خودم مسلط شدم
سلام آقامیتونم کمکتون کنم یه دستش توجیب شلوارش بودبه طرفم چرخید
کپ کردم نفسم بندآمد یه آن گلوم خشک شد بادست جلوی دهنمو گرفتم یه
قدم عقب رفتم امکان نداره بااینکه ریش وسیبیل بلندداشت ولی چشمای
نافض آبی دریاییش وخوب شناختم این بوی عطر این همون مردی بودکه
عاشقانه می پرستیدمش چشماش توتمام صورتم چرخید یه قدم جلواومد دستش تو جیبش بود:بله میتونی کمکم کنی.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا به شایستگیهایت پاسخ میدهد نه به آرزوهایت، پس شایستهی آرزوهایت باش..!
چه بسیار انسانها دیدم تنشان لباس نبود!
و چه بسیار لباسها دیدم که درونشان انسانی نبود...!
هر فردی بهترین هم که باشد اگر زمانی که باید باشد، نباشد "همان بهتر که نباشد..!"
« هرگز منتظر فردای خیالی نباش، سهمت را از شادی های زندگی، همین امروز بگیر..!»
زندگی پانتومیم است،
به هر کس نیکی کنی او را ساخته ای،
و به هرکس بدی کنی به او باخته ای،
پس بیا بسازیم و نبازیم...!
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح شد.
زندگی در میزند
مهربانے ، شوق ، شادی
پشت در منتظر است
بازڪن پنجره
را ڪه خداوند
زشوق من و تو میخندد
زندگی کوچه سبزیست،
میان دل و دشت،
که در ان عشق است و گذشت!
زندگی مزرعه خوبیهاست،
زندگی راه رسیدن به خداست ..
🌱سلام_ صبحتون بخیر
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظالمان از قلب مردم ، عشق را دزدیده اند
خنده را از لب گرفته ، گریه را بخشیده اند
گفته بودند ، خنده بر هر درد بی درمان دواست
این دوا از ما گرفته ، درد را بخشیده اند
آن چنان در غم گرفتاریم و از هم بی خبر
چون که رسم عاشقی را از جهان برچیده اند
در زمان ما محبت پیشه ای پرسود نیست
هر که شد کارش محبت دیگران خندیده اند
تکه ای از سنگ شد یک گوهر کمیاب و ناب
سنگ را قیمت نهاده ، جای دل بخشیده اند
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۳۷
درسکوت نگاش کردم پاهام توان ایستادن نداشت بدنم شروع به لرزیدن کرد
میدونی چی لازم دارم خانوم؟
درسکوت خیره شدم بهش
عشقمو زندگیم غرورمو همه ی چیزهایی که ازم دزدی میخوام
بازمن جلوش لال شدم خدایامحمدو میخوادازکجافهمیده وای اومده محمدوببره باترسولرزدستم ازجلوی دهنم
برداشتم تو...تورخدامحمدنه اون مال منه ازم نگیرش التماس میکنم
اشکم سرازیرش ابروهاش درهم گره خودوچشمشو ریز کرد به من خیره شد
عمه کنارم ایستاد آیداجان چی شده دخترم؟به آیدین نگاه کرد:آقااگه کارداریدبه من بگید
منونگاه کرد:آیداجان بروپیش محمدمن هستم
آیدین صداشوبلندکرد:نه من بااین خانوم کاردارم
قبل ازاینکه عمه چیزی بگه گفتم:عمه ...این...این آقا...آیدینه
عمه باتعجب به من نگاه کردورفت عع کجارفت؟
ببخشیدمغازه تعطیله بچه هاشمام برید هنوزآیدین به من خیره شده بودومن به زمین جرات نداشتم نگاش کنم دستمو به
میزپشتم گرفته بودم که نیفتم باخالی شدن مغازه عمه هم رفت بیرون درم بست
نگاهمو به محمد چرخوندم که بی خیال مشغول گازگرفتن لثه گیرش بود
به طرف آیدین چرخیدم کمی نگاهم کردوبعداین همه مدت منویه سیلی مهمون کرد اشک ازچشمم پرت شد دستموگذاشتم روصورتم چطورتونستی آیدا؟چطورتونستی منو تنهابزاری؟مگه نگفتی منو به خاطراون کارم بخشیدی؟پس چرارفتی؟؟؟
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان، اینجاکلاس درس ماست
ماهمه شاگرد و استادش خداست
درس آن راه کمال و بندگیست
شیوه ی انسان شدن در زندگیست
با عمل تنها بود این آزمون
از مسیر عقل رفتن تا جنون
باید اینجا چشم دل را وا کنی
تا که در عرش خدا ماوا کنی
درس اول در وصالش، اشتیاق
درس آخر، وصل و پایان فراق
شرط اول، عاشقی، تسلیم عشق
ورنه بیخود دیده ای تعلیم عشق
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشقان، اینجاکلاس درس ماست
ماهمه شاگرد و استادش خداست
درس آن راه کمال و بندگیست
شیوه ی انسان شدن در زندگیست
با عمل تنها بود این آزمون
از مسیر عقل رفتن تا جنون
باید اینجا چشم دل را وا کنی
تا که در عرش خدا ماوا کنی
درس اول در وصالش، اشتیاق
درس آخر، وصل و پایان فراق
شرط اول، عاشقی، تسلیم عشق
ورنه بیخود دیده ای تعلیم عشق
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۳۸
محکم تکانم داد: دلعنتی نگفتی بعدازتوبایدچه خاکی توسرم بریزم؟نگفتی
چطورنفس بکشم؟میدونی همه ی ایرانوگشتم؟میدونی ازوقتی رفتی خواب وخوراک ندارم؟میدونی شبا تاصبح توخیابونادنبالت گشتم شونه هاش لرزید واشک ریخت
خیلی لاغرشده بودیعنی واقعا دوسم داشته ومن فکرکردم ترحم می کنه؟؟
باصداش به خودم اومدم:مگه نگفتی طلاقت ندم پس این محمدکیه؟
باگریه نعره کشیدحرف بزن لعنتی بگوکیو بایدازت نگیرم بگوکی زندگیت شد؟
جرات حرف زدن نداشتم فقط گریه کردم پس نمیدونه محمدکیه محمدکه ازصدای فریادآیدین ترسیده بود شروع به گریه کرد رفتم محمدوبغل کردمو بوسیدم
آرام باش عزیزم چیزی نیست پسرم ...محمدم ...هیششش
توبغلم تکونش میدادم آیدین اشکشوپس زدوبه ماخیره شد صورتش شکل علامت سوال شده بود:آیدا...تو...ازدواج.....
قبل ازاینکه حرفش تموم بشه رفتم جلوش نه من ازدواج نکردم این محمد...پسرتوعه
انگارحضم این حرف براش مشکل بود بادست به سینش زدمن...؟؟؟
آره توباباشی ببین چقدرشبیه توعه محمدوجلوش گرفتم مات نگاش میکرد بدون پلک زدن برای اینکه باورکنه ادامه دادم:اگه باورنداری ازش تست دی ای ان بگیر
محمدکه آروم شده بودوبه سینه فشردم آیدین هنوزتوشوک بودمحمدسرشوطرف آیدین چرخوندوخندیدوتادندوناشوبه
نمایش گذاشت همین کافی بود که دل آیدین برای محمدپربکشه خیلی بااحتیاط ازمن گرفتش دریه لحظه بچه روغرق بوسه کرد آیدامادرشدی؟خیلی بهت میاد
آیدین چرااینقدر لاغرشدی؟ای موهاو ریشت چرااینقدبلند شده؟
غم دوری تواین بلارو سرم آورده.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک وقتهایی، باید خودت را
به "بیخیالی" بزنی ..
بیخیال تمام آدمهایی
که دوستت ندارند !
بیخیال تمام کارهایی کـه
میخواستی بشود اما نشد،
بیخیال هرکس که امروز
"وارد" زندگیات و فردا رفت !
بیخیالِ تلاشهای بینتیجهات
دوست داشتنهای بیثمرت،
وقتی کسی دوستت ندارد اصرار نکن !
وقتی کسی برایت وقت ندارد
خودت را به زور در برنامههایش جا نده !
«زندگی همین است» شاید،
تو برای همه وقت بگذاری
ولی قرار نیست که:
همه دوستت داشته باشند و
برایت وقت داشته باشند...
شاید که بهانههایشان برای
فرار تو را قانع نکند ..
گاهی فقط باید لبخند بزنی
و رد شوی...
بگذار فکر کنند نفهمیدی...
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای خوشبختی
راه درازی نروید ...
دنبال داشتن آدم خاصی ...
شغل خاصی ...
موقعیت و مدرک و قیافهی
خاصی نباشید ...!
خوشبختی یعنی که
از همین چیزهای مثلا معمولی و
دم دستی ، لذت ببرید ...!
از همین چیزهای سادهای که یادتان رفته
روزی ...
شبی ...
وقتی داشتنش آرزویتان بود ...!
خوشبختی را با همین چیزهای معمولی
به خانههایتان بیاورید .
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۳۹
ولی من فکرمی کردم تومنو دست نداری
وقتی بهت میگم بچه ای بازمیگی بزرگم
هردوباهم خندیدیم عمه دربازکردوواردشد
آیداجان نمیخوای شوهرتوببری خونه؟
عمه جان این آقاآیدینه
فهمیدم دخترم
آیدین ایشون عمه ی بابام تواین مدت خیلی به من لطف کرده
ایدین دوباره محمدوبوسید ولی عموت گفت کسی وندارید
بله عموباعمه رابطه نداشت ولی خانواده ی ما داشتیم
عمه بانگاه به من فهموند آیدینوببرم خونه آیدین بیابریم خونه
آیدین لبخندی زددوباره محمدوبوسید محمدم انگارفهمیده آیدین باباش باخنده هاش دوتادندونش ونمایش میزاشت همراه آیدین واردخونه شدیم آیدین نگاهی به اطراف کردروی مبل یک نفره نشست هنوزنمیدونستم چطورباهاش رفتارکنم دست وپامو گم کرده بودم تودلم آشوب
بود انگاراومده بود خواستگاری از زیر نگاهش فرارکردم رفتم تواشپزخونه کتری وروگازگذاشتم شربت آلبالو درست کردم وای خدادستام چرامی لرزه مغازه جاش نبودولی حتماحالا منو میکشه نشستم روصندلی بادستام صورتمو پوشوندم
قلبم داشت ازجاکنده میشد باترس ازجام بلندشدم چشم به زمین دوختم منونگاه کن بزارچشماتوببینم بزارببینم اون صورتی که خواب وخوراک وازم گرفته نمیدونی چی به روزم آوردی نمی دونی مجنونم کردی لبام لرزیددوباراشک راه خودشوپیداکرد
من نمیخواستم ناراحتت کنم فکرکردم اینجوری توراحت تری
لبخندکجی زد:آخه دخترتوکه مغزت اندازه ی ی نخوده فکرم بلدی بکنی؟
بلدنیستی مشورت کنی؟
وای محمد...مامان بازرفتی اون تو از داخل میزبیرونش کشیدم وچندتاماچ گندش کردم.......
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
سه چیز در زندگی
هیچگاه باز نمی گردند:
🍃زمان، کلمات و موقعیت ها.
سه چیز در زندگی هیچگاه
نباید از دست بروند:
🍃آرامش، امید و صداقت.
سه چیز در زندگی هیچگاه
قطعی نیستند:
🍃رؤیا ها، موفقیت و شانس.
سه چیز در زندگی
از با ارزش ترین ها هستند:
🍃عشق، اعتماد به نفس و دوستان.
سه چیز در زندگی
یک انسان را می سازند:
🍃تلاش، اخلاص و موفقیت.
دو چیز در زندگی
یک انسان را نابود می کنند:
🍃غرور و خشم
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودتو گول نزن ،
هوشیار باش
ساده نباش جانم !
قرار نیست هرکس که به تو لبخند زد ،
از سرِ مهربانی باشد ،
یا هرکس حرف هایِ قشنگ
تحویلت داد ، از سرِ صداقت و یکرنگی ... !
این مردم عادت کرده اند ،
برایِ روزهایِ سردشان ،
کلاهِ همدیگر را بردارند ...
"هوا بس ناجوانمردانه سرد است" جانم ...
کلاهت را محکم بچسب !
حواست باشد ؛
ساده باشی ، سرما را خورده ای ،
آن هم به وحشتناک ترین
صورتِ ممکن !!!
حواست باشد !!!
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۴۰
آیدین بالا سرمون ایستاده بودباچشمای گشادنگاه میکرد بلندخندید
وای آیدامث خودت شیطونه حالا بادوتابچه ی شیطون چکارکنم؟
لباموجمع کردم وبااخم گفتم
اول اینکه من بزرگ شدم نگابچه دارم دوما این بچه همه چیش مث خودته نگاش کن مث توپرو صدای خنده هامون فضای خونه روپرکردمحمدیواش یواش بیقراریش شروع شدمی دونستم شیرمیخواد روی مبل نشستم آیدینم کنارم نشست بالبخند به مانگاه میکرد آیدینِ امروزباآیدین چندسال پیش فرق داشت بالحن مهربانی گفت:چشه چرابی قراری میکنه؟
شیرمیخواد شیر میخوردوچشمای آبیشومی چرخوند همه جارودید میزد یه پاشوبالا آورده بودباهاش بازی می کرد
آیدین بلندبلندمی خندید:پدرسوخته هم شیرمی خوادهم بازی بازم خندیدم عمه درزدو واردشد آیدین به احترامش بلندشد
خداروشکرنمردمو صدای خنده ی دخترمو شنیدم بشین پسرم
آیداجان ازشوهرت پذیرایی کردی؟
وای تازه یادم افتاد لیوان شربتو تو اشپزخونه جاگذاشتم زدم توصورتم وای نه عمه محمدباز رفته بودتومیز حواسم پرت شد
باشه دخترم راحت باش من میارم
محمدکه سیرشددادم بغل آیدین ورفتم کمک عمه برای درست کردن شام بعد ازشام عمه ازآیدین پرسید
خوب پسرم بگوچطورآیداروپیداکردی؟
برای من سوال بود؟
راستش وقتی آیدارفت تمام تهرانو زیروکردم به پلیس خبردادم ازاین میترسیدم گیرآدمای خلاف وازخدا بی خبر افتاده باشه بیشترنگرانیم این بودکه آیدا کسی رونداره چندنفره استخدام کردم که توشهرهای مختلف دنبالش بگردن هرچی بیشترمی گشتم ناامیدترمی شدم تااینکه یه روزعصرگوشیم زنگ خورد هرچقدر الو گفتم جواب ندادشک کردم آیداباشه برای همینم پیگیره شماره شدم ک فهمیدم مال اینجاس ادمامو فرستادم تا پیگیری کنن بعداز چند ماه........
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- داروین تو نظریه فرگشت میگه:
باهوشها دوام نیاوردند،
سخت کوشها هم دوام نیاوردند،
پس چه کسانی دوام آوردند و ماندند؟ «انعطافپذیرها»
و تو این عبارت دو کلمهای،
تکه دوم مهمتره؛ «پذیرش»
یعنی بپذیریم دنیای ما پر از رنج و
سختیهای متفاوته و ما باید باهاش
کنار بیایم و دوام بیاریم...🌲🌊
🛖@kolbehAramsh🌱
نیازی نیست سعی کنید همه را از خود راضی نگه دارید و نظر همه را جلب کنید ، وقتی به انتهای زندگی می رسید در برابر خدا جواب پس می دهید نه مردم .🌸🥰
🛖@kolbehAramsh🌱
حضور بعضی ها چه آرامشی را به جان زندگی ات می اندازد
من می گویم گوشه ای از بهشتند اصلا خود بهشتند
بودن هایشان ساعت زندگی را از کار می اندازد و
متوجه گذر زمان نمی شوی
عجیب است حتی اگر چشمانت بسته باشد
باز هم رنگ نگاهشان را میبینی و
آرامش را در وجودشان جستجو میکنی
با بودن این آدم ها خورشید حتی در زمستان هم گرمتر می تابد
آنقدر آرامش می دهند و آسمانی اند که
رنگ دل و روزگارت آبی می شود
آبی های زندگی کمیاب هستند زمانی که پیدا کردید
در موزه ی دلتان نگه دارید...❤️🥰
🛖@kolbehAramsh🌱
اگر میخوای خودت رو بسازی باید دست از انجام دادن یک سری کارها برداری
از گفتنِ یک سریحرفها ؛
از رفتن بعضی از جاها ؛
از دوست داشتن بعضی از آدمها ؛
از ادامه دادن بعضی از حسها ؛
باید یک جایی خودت رو خورد کنی و به خرابههای خودت با دقت زل بزنی تا دوباره از نو ، اونجوری که میخوای ساخته بشی.🦢🌸
🛖@kolbehAramsh🌱
#سرگذشت
#ایدا_و_مرد_مغرور🥀
#پارت۲۴۱
بعدازچندماه گشتن به من خبردادن آیداروپیداکردن این بودکه خودمورسوندم
ازشماممنونم که مراقب زن وبچم بودید
خواهش می کنم پسرم ایدا دخترمه حالاکه هموپیداکردید دست زن وبچتو بگیروبروسرزندگیت شایداگه ازهمون اول به زنت ابرازعلاقه میکردی وبهش اعتماد میکردی این اتفاق نمی افتادمن تازه فهمیدم که آیدین اینقدرمنودوست داشته که همه جارودنبالم گشته بعدازکمی سکوت آیدین گفت:آیدابامن برمیگردی؟قول میدم هرروزعشقموبهت نشون
بدم من اشتباه کردم خواهش میکنم بامن برگرد
سربه زیرانداختم
عمه که تردیدمنودیدگفت:دختریه فرصت به هردوتون بده بریدوهموخوشبخت کنید این بچه هنوزشناسنامه نداره
باشه عمه هرچی شمابگید
آیدین خوشحال شدوگفت:ممنونم که قبول کردی برگردی قول میدم جبران کنم
روبه عمه کرد:عمه جان ازشمام ممنونم که برای آیدامادری کردید قول میدم جبران کنم
نه پسرم نیازبه جبران نیست همینکه درکنارهم خوشبخت باشیدبرای من کافیه
آیدین بلندشد
خوب من برم هتل فرداساعت نه صبح میام آماده باش
هتل چراهینجابمون
نه عزیزم لباسام اونجاست فردا منتظرم باش
باشه هرجورراحتی
بارفتن آیدین قلبم گرفت زدم زیرگریه عمه اگه برفردانیاددنبالمون چی؟
نه دختراین مردی که من دیدم جونشم برای شمامیده اشکاتوپاک کن.....
ادامه دارد.....
🛖@kolbehAramsh🌱
سبز و آرام بمان.
زندگی کوچک است، کوچکتر از غصههای من و تو.
زندگی چیزی بجز یک شوق ساده نیست. گرمی چای،
لبخند گلدان پشت پنجره،
بوسههای نور هنگام صبح.
خوشحالی همینقدر کوچک است.
کاش فراموشت نشود عشق ورزیدن به خودت را،
و به دنیایی که دور تو میچرخد🌸🥰
🛖@kolbehAramsh🌱