eitaa logo
کلبه آرامش
17.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
4.2هزار ویدیو
1 فایل
اینجا کانالی سرشاراز حس خوب و آرامش است.😍 🤗باماهمراه باشید🤗 ‼️پستهای تبلیغاتی از نظرما ن رد و ن تایید میشوند‼️ ارتباط باما👇 @Fate77mehh ثبت تبلیغات👇 @ya_zeynabe_kobra0
مشاهده در ایتا
دانلود
💕8 عادت مضر برای سلامت روان: 💙خودتون رو برای هر مسئله ای مقصر بدونید 🤍نداشتن زمان خواب کافی 💗نادیده گرفتن موفقیت هاتون در زندگی 🧡قبول نکردن مسئولیت اشتباهات در زندگی 💙راضی نگه داشتن همه افراد در زندگی 💜دوست نداشتن خودتون با ویژگی های ظاهری که دارید ❤️ توجه نکردن به سلامت روح و جسمتون 💚فشار آوردن بیش از حد به خودتون ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥هر جا شکست بیرونی داری بخاطر اینه که تو نماز شکست خوردی ✅کلیپ بسیار زیبا و قابل تامل حتما ببینید ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
صبحت بہ عشق❤️ ‍ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺎﻃﻦ ﻧﻤﺎ ... ﺑﺎﻃﻨﯽ ﺁﻛﻨﺪﻩ ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺧﺪﺍ ... ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﻋﺎﺭﻑ ِ ﺑﯽ ﺧﺮﻗﻪﺍﯼ ... ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻨﺪﻩﯼ ﺑﯽ ﻓِﺮﻗﻪﺍﯼ❤️ عشق خواستن بے حد و مرز...... عشق  محبت بے ادعا.... صبحتان پر از عشق مهربانی امروز و هر روزت سرشار از نور الاهی ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
💫🌹✨ اونا نشستن مه لقا سریع رفت آشپزخونه که صدامو بلند کردم: بزار از گرد راه برسی بعد.. خندید و گفت: ممنون آقا من راحتم. از پله ها سرازیر شد انگار که هیچ کس تو سالن نبود اول رو پا نشست و دست جلوی کیومرث دراز کرد: بزرگ مـرد ما چطوره؟ کیومرث دستشو به گرمی فشرد و گفت: خوبم سفر بخیر خوش آمدید خان بزرگ کیومرث خیلی خوشش اومد و سینه سپر گفت: مچکرم سوغاتی که اوردی؟ آوردم.... حالا بزن قدش ... دستاشونو بهم زدن و اون بلند شد سارا رو بغل کرد و با کیومهر دست داد و گفت: دلم برات تنگ شده بود کیومهر منم جوجه. بعد چشمک تابلویی زد که سارا خنده اش گرفت و کیومهر لب باز کرد: کارو تموم کردم بابا خیالت راحت.. گنگ نگاهشون کردم که دست دور گردن سارای سرخ شده انداخت و گفت: بله دادن به زور.. مهرانا لبخند زد و گفت: عالیه حالا کی کوتاه اومد کیومهر پیشونی سارا رو بوسید و گفتدیگه نمیتونستم ... من! مهرانا دمت گم کاش یکمم داداشت ازت یاد بگیره جلوی سارا نمیخواستم گوششو بپیچونم واس همین گفتم: چه ادمیه هاااا ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️🍃 قابل توجه مادران ودختران عزیز وطنم. خیلی مهمه... مادر باشید ، کنیز نباشید، خیلی مادرهای امروز نقش دیگه ای دارند _مادر نیستند… ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چارلی چاپلین میگه: آدم خوبی باش ولی وقتت رو برای اثباتش به دیگران تلف نکن .... ! همیشه آنچه که درباره " من " میدانی باور کن نه آنچه که پشت سر "من" شنیده ای، " من " همانم که دیده ای، نه آنکه شنیده ای ...! ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
💫🌹✨ مه لقا چایی به دست اومد بیرون و مهرانا باهاش احوال پرسی کرد.چایی ک خوردیم سارا کیومرث رو تو اتاق کیومهر خوابوند و اومد مه لقام اجازه خواست بره استراحت کنه دور هم رو مبل راحتی نشسته بودیم کیومهر لب باز کرد: مهرانا سالن مد چه خبر.؟ خونم به جوش می اومد بی دلیل مسخره بود من با تمام عقاید غربیم مثل عقب افتادها الان غیرتی شدم مثال،، مزخـرفه.- خوب پیش میرفت.- میرفت؟ حالا دیگه نمیره؟ تا روز سالن غدغن کردن اون سمتی نریم آخه.. کیومهر خندید و سارا با لبخند همزمان نگام کردن و من لب باز کردم: خوشگل ندیدیت؟ مهرانا سریع گفت: باغ وحش زیاد خوشگل داره اونجا برید زل بزنید اینجا معذبن با خشم نگاهش کردم و زل زد بهم بی هیچ ترسی این دختر منو به وجـد می آورد چشماش منبع ارامش بود قسم میخورم خشم یادم رفت و با لبخند گفتم: یه مدته از باغ وحش یکی اوردم زیاد نگاش میکنم کیومهر و سارا خندیدن و سارا گفت: بسه بحث ،باغ وحشتونو یه جا دیگه افتتاح کنید مهرانا رو به کیومهر: کی کاراتو میکنی ایران بمونی همین هفته،خوبه چون میخوام تو سالن مدم تو و سارا رو ببینم. پوزخند زدم و بلند شدم: شام چی سفارش بدم‌ ما سیریم این صدای کیومهر و سارا بود اما مهرانا سکوت کردنگاش کردم و گفتم کوآلار چی میخوری؟ بد نگام کرد: ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱
15 ثروتی که داشتن آن‌ها ما را ثروتمند می‌کند: 1- نگرش مثبت 2- ارتباط موثر 3- ادب 4- یادگیری مادام العمر 5- انضباط شخصی 6- تندرستی واقعی 7- آرامش خاطر 8- خلاقیت 9- عشق ورزیدن به کار 10- داشتن برنامه و هدف 11- داشتن قلب و زبان شاکر 12- درک دیگران 13- استفاده موثر از زمان 14- بخشندگی 15- اعتماد به نفس ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بر اساس واقعیت.. 🌱 وقتی یک غلام بعد از سالها که برای یک ارباب کار میکرد و آزاد نبود ، در یک لحظه بخاطر لطف به یک حیوان خداوند او را نظر کرد و مهر او را در یک مرد مسافر گذاشت تا بواسطه ی او آزاد شود و صاحب زندگی خود شود. خداوند به دعاهای چندین ساله غلام گوش کرد ، خداوند بستر ثواب را برای عبدالله فراهم کرد ، به این میگن معجزه ، به این میگن جواب توکل هات ، به این میگن تقدیر ، به این میگن نتیجه امید به خدا داشتن. پس قوی باش و هر روز هر لحظه شاکر خدا باش و دعاگو. ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
5.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 هر چه بر سرت آمد، هرگز تسلیم نا امیدی نشو! حتی اگر همه‌ی درها هم به رویت بسته شود،در پایان او از جایی که هیچکس نمی داند، پنجره ای می گشاید هر چند تو ابتدا نمی توانی ببینی. اما پشت روزنه های تنگ، چه بهشت هایی که پنهان است... پس شکر کن! وقتی به مراد خود رسیده باشی، شکر کردن آسان است اما صوفی کسی ست که حتی زمان برآورده نشدن آرزویش هم می تواند شاکر باشد. ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
🔸از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا می‌توان یافت؟» خدا گفت: «آن را در خواسته‌هایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.» با خود فکر کرد: «اگر خانه‌ای بزرگ داشتم بی‌گمان خوشبخت بودم.» خداوند به او داد. «اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبخت‌ترین مردم بودم.» خداوند به او داد. اگر... اگر... و اگر... اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود. از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.» خداوند گفت: «باز هم بخواه.» گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.» خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.» او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها می‌نشیند و نگاه‌های سرشار از سپاس به او لذت می‌بخشد. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»💙❤️ ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱
💫🌹✨ هرچی یه شتر مرغ بخوره کوآلارم میخوره. سارا قش قش میخندید و گفت: افرین مهرانا. رو به سارا گفتم: یعنـــی خیار چیه؟ مثل پوست خیار منو میفروشی کیومهر با لبخند و مهر فراوون به سارا نگاه کردو رو به ماکان گفت: صاب اختیاره بگه بمـیر باید بمیری. ماکان زمزمه کرد: چندش (مهـرانا) سارا خندید لب باز کرد: ول کنید این حرفارو، مهرانا،چی میخوای بپوشی. چشمام یکم گشاد شد:- چی باید بپوشم؟: سارا ابرویی بالا انداخت واسه عروسی برادر شوهرم دیگه. چشمام یکم متعجب شد.. مگه غیر از اینه!! عروسیشه دیگه. لبخندی زدم که فکر کنم فقط لبام کش اومد... نمیدونم،شاید لباسی که برای سالن چاووش بپوشم رو از چاووش قرض بگیرم. ماکان با حالت تهاجمی: لازم نکرده کارت بردار برو هر چـی میخوای بخر چشمام گرد شد: صدقه میدی؟ مهمون دو روز دیگه ام یه لباس کرایه ایه دیگه همـین که گفت سارا نگاه معنا داری به کیومهر کرد و گفت: داره با سامره میره زیر یه سقف؟ کیومهر لب باز کرد: دو سه روز دیگه.. سارا با خنده گفت: این اتفاق نمی افته ادامه دارد..... 🛖@kolbehAramsh🌱