🗣قسمت3
👤تقدیر
❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم
محسن یکم مکث کرد و بعد گفت مهسا تو یادگار داداشمی ...هرچی باشه نمیزارم یه غریبه بهت نزدیک شه ...بعدم فقط یه ازدواج صوری ساده اس ...من کجا و تو کجا!...من از بچگی به یه چشم دیگه به تو نگاه میکردم وقتی گفت این ازدواج صوریه ناخودآگاه قلبم شکست ...نه به خاطر اینکه دوست داشتم زن واقعی محسن باشم ...فقط به خاطر اینکه حس میکردم میرم توخونه ای که هیچ جایگاهی توش ندارم و باید با بدبختی زندگی کنم آخه من همش ۳۵ سالم بود ...حق زندگی داشتم ..حق داشتم که بعد از مرگ شوهرم بازم عاشق شم ..یه عشق واقعی رو تجربه کنم ...بازم ازدواج کنم ولی با این رسم غلط که صد البته بابامم باهاش موافق بود کل زندگیم داشت نابود میشد و منم هیچ کاری از دستم برنیومد من مهسام یه دختر سفید با چشم و ابروهای مشکی وقتی ۳۳ سالم بود ازدواج کردم با شوهر اولم ...علی به طور کاملا سنتی ازدواج کردیم مرد خوبی بود ولی خب انگار قسمت نبود که بیشتر باهم باشیم و تا خواستم به خودم بیام و علیو بشناسم و عشق رو تجربه کنم اون منو توی این دنیا تنها گذاشت ۳۵ سالم بود ..
ادامه دارد............
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلند پرواز باشید ...
❣بلند پرواز که باشید دیگر سنگهایی که به طرفتان پرتاب میشوند، هرگز به شما نخواهند رسید.
❣حتی ابرها هم نمیتوانند بر شما ببارند تا پرهایتان را خیس کنند! چون بالاتر از ابرها به پرواز درآمدهاید و هیچوقت زیر سایه کسی قرار نخواهید گرفت.
❣آسمان حق شماست،
پس تا میتوانید بلندتر بپرید ...
❣گوش نسپارید به سخن کسانی که مخالف بلند پروازیاند، آنها همانهایی هستند که حتی قادر نیستند به بلندی یک خانه به پرواز درآیند! و ترس از پرواز همیشه زمینگیرشان میکند ...
#آسمان حق شماست..
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
7.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️خسیس باش
چهار جاست که اگر خسیس باشی هیچ وقت پشیمون نمیشی🌸🍂
١. موقعی که داری به آدم ها اعتماد می کنی برای خرج کردن اعتمادت خسیس باش
۲. موقعی که داری احساست رو صرف آدم ها می کنی برای خرج کردن احساست خسیس باش
۳. اونجایی که داری آدم ها رو بزرگ می کنی بهشون احترام میزاری برای این احترام گذاشتن خسیس باش🌸🍂
۴. اونجایی که داری برای آدما وقت میذاری، هزینه میکنی، خسیس باش
اگر این چهار جا حسابگر باشی
و بدونی برای کی؟ چی؟ چقدر؟ داری هزینه پرداخت می کنی
هیچ وقت پشیمون نمیشی🌸🍂
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
🗣قسمت4
👤تقدیر
❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم
ولی میخورد ۲۵ سالم باشه هیکل خوبی داشتم و لاغر و قد بلند و خوش قیافه بودم با علی همسن بودیم و علی منو توی خیابون دیده بود و اومده بود خاستگاری همه چیز سنتی پیش رفت و زودتر از اونی که فکر میکردم همه چی تموم شد و بعدش طبق آداب خانواده ی علی ..من باید همسر داداشش میشدم و علی فقط یه داداش داشت و اونم محسن ۲۲ ساله بود که ۲۰ سالگی با بیتا که همسن بودن ازدواج کرده بودن از روز فوت علی روزگار منم تیره و تار شد چون همه راضی به این ازدواج بودن به جز منو بیتا حتی محسنم کم و بیش راضی بود
محسن تنها حرفش این بود که منم دوست ندارم زن داداشم بره زیردست یکی دیگه و من حتی یه درصد فکر نمیکردم که محسن بهم حسی داشته باشه آخه همه برای دلداری به بیتا میگفتن به نظرت محسن دختر به این جوونی رو ول میکنه میره سمتِ مهسا؟ ...این ازدواجم صوریه خلاصه چهلم شوهرم رو که دادن محسن با پدر و مادرش اومدن خونمون و یه حلقه آوردن همون شب با گریه انگشتر علیو از دستم بیرون آوردن و انگشتر محسن رو دستم کردن
ادامه دارد............
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
6.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹خوشا روزى که مولا بازگردد🌹
🌷انا المهدى طنين انداز گردد🌷
🌹به حق مادرش زهراى اطهر🌹
🌷به حق فرق اکبر، حلق اصغر🌷
🌹خداوندا ظهورش دير گرديد🌹
🌷بسى عاشق در اين ره پير گرديد🌷
🌹مهيا کن تو اسباب ظهورش🌹
🌷منور کن تو گيتى را ز نورش🌷
💚 يا رب الحسين
💚بحق الحسين
💚 اشف صدر الحسين
💚 بظهور الحجة
#امام_زمان #میلاد_امام_زمان
🌼أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج🌼
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
زندگی؛
مانند یک پتوی کوتاه است.
آن را بالا میکشید، انگشت شستتان بیرون می زند
آن را پایین میکشید شانههایتان از سرما می لرزد
آدم های وسواسی؛
مدام در حال تست اندازه پتو هستند و زندگی را نمی فهمند!
ولی آدمهای شاد؛
زانوهای خود را کمی خم میکنند و شب راحتی را سپری می کنند.
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
🗣قسمت5
👤تقدیر
❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم
بعد رفتن و تا چهار ماه و ده روز علی نیومدن چهار ماه ده روزش که تموم شد یه پیام از طرف محسن برام اومد که بیا پاشو بیا بیرون دم درتونم ...شناسنامه اتم بیار سریع کاریو که گفت کردم و رفتم دیدم محسن به خودش رسیده یکم تعجب کردم محسن بدجور نگاهی به سر تا پام انداخت و لبخند کمرنگی زد بعدم بدون اینکه چیزی بگه منو برد محضر یه لحظه شوک شدم با تته پته به محسن گفتم ما که هنوز کارای عقدمون رو نکردیم تا محسن گفت میخوام صیغه ات کنم ...هیچکسم نباید باخبر شه فعلا اون لحظه انگار یه سطل اب یخ خالی کردن روم مردد گفتم اما ...اما محسن اینکارا چیه ...مگه این ازدواج صوری نیست ...خودت گفتی منو به این چشم ندیدی محسن اخمی کرد و گفت مهسا یه کاری نکن عقدت نکنما .
دیگه سگم بهت نگاه نمیکنه...برو خداروشکر کن میخوام بگیرمت ...رو حرف منم حرف نزن تو یه لحظه کل تصورتام از محسن عوض شد همینجوری توی فکر بودم که قراره چه بلایی به سرم بیاد که محسن داد زد پیاده شو دیگه لعنتی از ترس کم مونده بود سکته کنم سریع از ماشین پیاده شدم و باهم رفتیم داخل محضر............
ادامه دارد............
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
اگه ازم بپرسن مهمترین چیزی که زندگی بهت یاد داده چیه،
میگم هرجای زندگی حالت با کسی و چیزی خوب نبود ترکش کن.
مهم نیست تا کجا پیش رفتی. مهم نیست چقد زمان گذشته. هیچ وقت برای ترک مسیر و آدم اشتباه دیر نیست ...
هیچی توی زندگی مهم تر از این نیست که حالت خوب باشه.
اولویت زندگیت حال خوبت باشه.
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
ـ🌱🌱🌱
نوشته بود خیلیوقتها ما بسیاری از کارها رو برای خودمون انجام نمیدیم چون فکر میکنم لایقشون نیستیم.
دیالوگهای درونیای که با خودمون داریم این شکلیه: این کار رو زمانی انجام میدم که... / زمانی شاد میشم که....
تو لازم نیست صبر کنی تا همهچیز عالی بشه و بعد از خودت بودن لذت ببری.
دسرت رو بخور، لباسی که دوست داری بپوشی رو بپوش، دستاوردهای کوچکت رو جشن بگیر، و لذت رو توی چیزهای کوچک پیدا کن.
به خود حال حاضرت احترام و عشق بده، همچنان که برای خود آیندهت تلاش میکنی.
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
هدایت شده از کلبه ارامش
دخترخالههای نکبتم همیشه ایستگام میکردن😕
میگفتن تو عمرا خیاطی یاد نمیگیری
هفته پیش که خونمون بودن دوتا لباسزیر که برا خودم دوخته بودم رو دیدن برگاشون ریخت😒🍂
گفتن فاطی تو که خیلی پپه بودی چیشد یهو؟ دیگه به اصرار خالهام گفتم از اینجا یاد گرفتم :
@.Khayyati_Sade
🗣قسمت6
👤تقدیر
❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم
پیش محسن نشستم و عاقد اومد و خطبه رو جاری کرد نمیدونستم چرا محسن داره اینکارو میکنه فقط استرس داشتم و تنها چیزی که میدونستم این بود که اینکار درست نیست خطبه خونده شد و من صیغه ی محسن شدم اینقدر محسن عصبی به نظر میرسید که حتی جرئت نکردم ازش بپرسم چرا اینکارو کردی بعد از خونده شدن خطبه محسن صیغه نامه رو گرفت و منو سوار ماشین کرد و برد خونه ی بابام اولش فکر کردم میخواد که منو برسونه و بره ولی ای کاش اینطور بود همین که رسیدیم دم در خونه محسن مثل دیوونه ها یهو از ماشین پیاده شد و رفت سمت در و محکم میکوبید به در و میگفت بیاین بیرون اینقدر شوکه شده بودم که نمیتونستم هیچ واکنشی نشون بدم و چیزی نمیفهمیدم فقط چشمام رو به محسن دوخته بودم ببینم آخرش چیکار میکنه تا بابام اومد بیرون و عصبی به محسن گفت چخبرته مرد؟....ما اینجا ابرو داریم منم از ماشین پیاده شدم و نظاره گر شدم بعد از بابام ...مامانمم بیرون اومد و همینجوری به محسن خیره شده بودن تا محسن صیغه نامه رو آورد و گذاشت کف دست بابام و گفت ببینین دختر بی حیاتونو ...میگه من عطش دارم با تو باشم منتظر عقد نباشیم
ادامه دارد............
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱
6 مورد برای اولین بودن
اولین کسی باش که میخندد:
وقتی دلیلی برای خندیدن نمیبینی، همان زمانیست که بیشترین نیاز به خندیدن است.
اولین کسی باش که میبخشد:
افکار منفی گذشته را برای همیشه کنار بگذار.
اولین کسی باش که کاری را انجام میدهد:
هر چه زودتر اقدام کنی کارهای بیشتری میتوانی انجام دهی.
اولین کسی باش که تشکر میکند:
برخورد حق شناسانه زندگیت را مملو از خوشبختی میکند.
اولین کسی باش که با موقعیتهای جدید و متفاوت وفق مییابد:
وقتی تغییرات را میپذیری کارهایت را با علاقه بیشتری انجام میدهی.
دیگر برای داشتن زندگی بهتر منتظر ننشین بلکه: اولین کسی باش که به جلو حرکت میکند.
╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗
🛖@kolbehAramsh🌱