eitaa logo
کلبه آرامش
15.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
1 فایل
اینجا کانالی سرشاراز حس خوب و آرامش است.😍 🤗باماهمراه باشید🤗 ‼️پستهای تبلیغاتی از نظرما ن رد و ن تایید میشوند‼️ ارتباط باما👇 @Fate77mehh ثبت تبلیغات👇 @ya_zeynabe_kobra0
مشاهده در ایتا
دانلود
💫🌹✨ تماس قطع شد همین دو جمله تمام حرفش بود اصال نتونستم بفهمم با کی بودمنظورش چی بود، بی خیال کمی برای خودم آب پرتغال ریختم و خوردم رو به چاووش گفتم: -میشه از سر میز بلند شم؟ لبخند پهنی زد و گفت: -سیر شدی؟ دوس داشتم بگم پ ن پ هنوز گشنمه اماروم نمیشه کوفت کنم لبخنده نصفه نیمه ای زدم و گفتم: -مسلما وقتی کسی قصد داره از سرمیز بلند شه یعنی سیر شده چاووش خان... لبخندپهنش به یه لبخند دلنشین تبدیل شد و زمزمه کرد: -نوش جانت. تقریبا موهاش سفید بود اما مشخص بود که سنی نداره زیادی جذاب بود هیکل بی نقصی داشت. بلند شدم رو به رادین گفتم: -امری نیست آقا؟رادین هم لبخند زد و گفت: -نه، میتونی به کارت برسی.. چشم غره ی جانانه ای بهش رفتم و از پشت میز خارج شدم.کامل وارد آشپزخونه نشده بودم که صدای سامره بلند شد: -این همه دختر برات جوون میدادن اون سر دنیا حتـی بعضیاشون که ایرانن االن که فهمیدن برگشتی دارن سگ دو میزنن برای مهمونی آخر هفته بعد تو لنگ صبحونه خوردن با خدمه خونه ماکانی؟ خیلی دلم میخواست ببینم چاووش یا رادین چی میگن، لحن سامره بد نبود حق داشت اخه کی به یه کلفت گیر میده.. انتظارام زیاد طول نکشید که صدای چاووش بلند شد: -از چشم بعضی ها میشه فهمید که با بقیه یه زمین و آسمون فرقشونه. پلکم رو محکم بستم و حرکت کردم طرف مه لقا: -کاری هست من انجام بدم ؟ -نه عزیزم ناهار اقا گفت از بیرون سفارش میده. هوووف کشیدم و گفتم....... ادامه دارد........ ╔══ ●♡● 🍃 ೋ•══╗ 🛖@kolbehAramsh🌱