eitaa logo
کلــ🛖ــبه عاشــ❤ـــقان (◍•ᴗ•◍)
33 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
221 ویدیو
12 فایل
🌹بـه‌کـانـال‌مـاخـوش‌آمـدیـد🌹 🌺تعجیل در‌فرج‌صاحب‌العصر‌والزمان‌‌صلوات🌺 🌸الـلـهـُمَـ الـعـَجـِل الـوَلـیـِکَـ الـفَـرَجـ🌸 🌺اللـهُـمَّـ‌الـرّزُقـنـاالـشَـهـادَت‌فـی‌سَـبـیـلِـکِــ🌺 تـاسـیـس: ‌1401/11/27 مدیر: @Nezamiiii313 @kolbehashqanmahdi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 روزى زنی به مسجد رفت بود، در اثر باد مقنعه و حجاب او کمى کنار رفت و یک کارگر جوانى " او را دید. جوان بیچاره دل از کف داد و " صبر و طاقت از او ربود تا آنجا که بیمار شد و بیمارى او را به " نزدیک کرد. مادرش که احتمال از دست رفتن فرزند را جدى دید "تصمیم گرفت" جریان را به گوش "زن" برساند ه‍ر چند که آن زن داشت زن به مادرش گفت؛ برو به پسرت بگو من براى "" با تو آماده هستم ولى دو شرط دارم... بعد از انجام دو شرط من باید از شوهرم "." ادامه در این کانال👇 https://eitaa.com/joinchat/2699362458C51869ee361 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸