#همسرانه
احترام گذاشتن به همسر و #خانواده همسرتان یکی از #مهمترین قوانینی است که نباید آن را فراموش کنید.
💕زمانی که #زندگی مشترکتان را شروع کردید، از همان ابتدا اصل را بر پایه #احترام به عقاید و علایق همسرتان بگذارید و هرگز نگذارید حتی به صورت غیرمستقیم به عقاید #همسرتان توهین شود.
💕خیلی طبیعی است که شما با #همسرتان اختلاف #سلیقه داشته باشید اما این به این معنا نیست که به او #بیاحترامی کنید.
@kolbemehrr
#بهشت_مادری
چگونه می توان حس #مسئولیت را در کودک نسبت به گفتار و #رفتارش ایجاد کرد
احساس #مسئولیت باید از چیزهای خیلی کوچک شروع شود. مسئولیت در مورد کارهای شخصی نخستین #گام است، یعنی کودک #احساس کند که اگر دست به این کار بزند، برای خودش سودی دربر دارد.
بنابراین باید در مورد کارهای خودش به او #مسئولیت بدهیم و هرکار #مثبتی که انجام داد سریع باید #تشویق شود تا به این وسیله انگیزه اش برای انجام #کارهای بعدی زیاد گردد.
دکتر فردوسی
🐝 🐝
@kolbemehrr
4_5778267430295961941.pdf
1.86M
📕دانلود کتاب درسهای پیامبر اعظم(ص):
🔹گزيدهای از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامی دربارهی شخصيّت، ويژگيها، و بعثت نبيّ مكرّم اسلام(ص).
مداحی آنلاین - تو خیال مستیم قصه پردازم - سید رضا نریمانی.mp3
11.08M
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
💐طاق آسموناست پر پروازم
💐تو خیال مستیم قصه پردازم
🎤 #سید_رضا_نریمانی
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#حدیث_دل
❣ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید:
💝 کسی که #قبر پدر و مادر یا یکی از آن دو را در هر جمعه یک بار #زیارت کند خداوند او را می بخشد و او را #نیکوکار می نویسد.
📚 «کنز العمال، ج ۱۶، ص ۴۶۸٫»
💞 @kolbemehrr
#همسرانه
کسی را که از لحاظ #ظاهری جذب او نشده اید برای #ازدواج انتخاب نکنید
🔸در همان #دیدارهای اول طرف باید به دلتان بنشیند و کمی کشش نسبت به او در خود #احساس کنید.
🔸اگر این حس همان زمان #سراغ شما نیاید هیچ وقت نمی توانید در #زندگی مشترک آن را ایجاد کنید و در #نهایت دچار سردی روابط میشوید و کارتان به #جاهای باریک می کشد.
@kolbemehrr
#بهشت_مادری
#کودکان ساکت و ساکن؛ حتی وقتی به ساکن بودن عادت میکنند، باز هم درون #ناآرامی دارند.
رابطۀ کودک و #فعالیت جسمی مثل رابطۀ مادر و فرزند است. وقتی به زور #مادر را از فرزند جدا میکنید، با هیچ چیز دیگری نمیتوانید #آرامشی را که مادر از کودک میگرفت به او برگردانید. این مادر، همیشه #ناآرام است؛ حتی اگر نمایشِ #آرامش را بازی کند.
شما فکر میکنید این #مادر نسبت به کسی که فرزندش را به او برگرداند چه #حسی دارد؟ پس بیایید فرزند #کودکانمان را به آنها برگردانیم.(یعنی همان #تحرک، هیجان، و... )
@kolbemehrr
#سبک_زندگی_اسلامی
👈 فرمول #شیفته کردن زن
💠 آقایان اگر میخواهید #همسرتان شیفته شما شود دنبال بهانه برای #تعریف کردن از او باشید:
💠از #ظاهرش
💠از #جملاتش
💠از #نگاهش
💠از #دست پختش
💠از #رفتارش
💠از #هنرش و ...
💠 از لحاظ #روانشناسی تعریف و تمجید از زن به او آرامش داده و او را برای #مهربانی کردن و #عشقورزی با همسر #شارژ خواهد کرد.
@kolbemehrr
AUD-20211005-WA0011.
11.49M
•┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•
#ارتباط_موفق
▫️ برداشتن بار
از شانههای این و آن،
یکی از فرمولهای مؤثر در ارتباطات موفق است.
✿ محبت کسی که تلاش میکند
بقدر وسع خود به کمک دیگران بشتابد،
تا عمق قلوب آنها نفوذ میکند.
#استاد_شجاعی 🎤
#دکتر_اسلامی
#رمان_داستانی_مزد_خون
#بر_اساس_واقعیت
#قسمت_بیست_وششم
خیلی با رغبت ابراز علاقه کردم و گفتم خدا کنه بتونم و کاری از دستم بر بیاد دریغ نمی کنم برای امام حسین( ع )انشاالله...
لبخندی زد و تا اومد مطبی بگه، یه جوون که از چهره ی آفتاب سوخته اش پیدا بود از شهرهای جنوب کشور هست از ما عذر خواهی کرد و گفت: ببخشید حاج آقا میشه لطف کنید چند لحظه بیاید ما باید زود بریم کاری پیش اومده...
که بنده خدا حاج آقای خوش تیپمون از ما عذر خواهی کرد و رفت و حسابی مشغول شد...
دیگه واقعا چندین ساعت از فاطمه خبری نداشتم ضمن اینکه می خواستم به شیخ مهدی هم زنگ بزنم، خیلی زشت بود اون همه پول و هزینه رو برام واریز کرده بود و من تا اون موقع زنگ هم بهش نزدم!
به منصور گفتم: حاجی اگه کاری نداری من برم بیمارستان یه سر بزنم به خانمم خیالم راحت بشه!
محکم زد روی پام و گفت: هر چند که راهت نمیدن داخل ولی بیا بریم می رسونمت...
گفتم: نه حاجی مزاحم نمیشم باید چند جای دیگه هم برم ممکنه طول بکشه...
چشمکی زد و با شیطنت گفت: خیره اخوی انشاالله خیره...
خیلی جدی نگاهش کردم و گفتم: منصور یه بار دیگه از این تکه کلام ها بگی، کلاهمون میره تو هم گفته باشم!
اصلا از این نوع تفکر خوشم نمیاد حتی به شوخی!!!
گفت: باشه بابا، آقا مرتضی یه چیزی گفتم با هم بخندیم گناه که نکردم اشاره به یکی از احکام خدا بود!
گفتم: اخوی اولا که شوخیشم قشنگ نیست!
دوما اینکه شما که طلبه ای بهتر از بقیه میدونی هر حکمی شرایط خاص و افراد خاص خودش رو داره سوما...
هنوز حرفم تموم نشده بود، پرید وسط صحبتم و با حالت عذر خواهی محاسنش رو با دستش گرفت و گفت: تسلیم اخوی تسلیم...
بعد هم اصلا به روی خودش نیاورد و ادامه داد: حالا شیخ مرتضی فردا پایه ایی چند جا با هم بریم؟!
گفتم: با این وضعیت خانمم کار خاصی که ندارم اما یکدفعه یادم افتاد من باید کارهای ثبت نامم رو انجام بدم و توی این موقعیت بهترین فرصته...
گفتم: منصور تازه یادم افتاد فردا احتمالا درگیرم حالا باز هم بهت خبر میدم...
خداحافظی کردم و راه افتادم سمت بیمارستان...
با خودم فکر میکردم شاید علت اینکه مهدی با منصور و بچه هاشون باج بهم نمیدن بخاطر همین شوخی های بیجای منصوره! اما نه منصور سریع پذیرفت و عذر خواهی کرد و مطمئنم تکرار نمی کنه، پس مسئله این نیست!!!
اینکه چی باعث این همه فاصله بین شیخ مهدی و شیخ منصور شده بود ذهنم رو حسابی مشغول کرده بود...
شماره مهدی رو گرفتم که ازش تشکر کنم...
چند تا زنگ خورد بعد جواب داد...
مثل همیشه گرم و صمیمی بدون اینکه به روی خودش بیاره چکار مهمی برام انجام داده با هم احوال پرسی کردیم، ازش کلی تشکر کردم اما قشنگ بحث رو عوض کرد و گفت: خوب کی باید بیایم شیرینی تولد آقازادتون رو بخوریم شیخ مرتضی...
گفتم: انشاالله تا دو هفته ی دیگه گفتن، خیلی دعا کنید که مشکلی پیش نیاد...
گفت: نگران نباش انشاالله سالم و صالح پا به رکاب و سرباز آقا، پس احتمالا میام می بینمت، دو هفته ی دیگه قم جلسه ای داریم توفیق و سعادتم داشته باشیم شما و آقازادتون رو هم زیارت می کنیم...
خیلی خوشحال شدم که قرار شد ببینمش...
توی دلم یه چیزی میگفت ماجرای دیدن منصور رو به شیخ مهدی بگم ....
ادامه دارد...
نویسنده:#سیده_زهرا_بهادر