#فرشته_آسمانی
#زندگی_به_سبک_شهدا
💠 وقتی به خانه میرسید، گویی جنگ را میگذاشت پشت در و میآمد تو. دیگر یک #رزمنده نبود. یک #همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی. با هم خیلی #مهربان بودیم و #علاقهای قلبی به هم داشتیم. اغلب اوقات که میرسید خانه، خسته بود و درب و داغون. چرا که مستقیم از #کوران عملیات و به خاک و خون #غلتیدن بهترین یاران خود باز میگشت. با این حال سعی میکرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستیاش را نسبت به خانه صورت دهد. به محض ورود میپرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمیخواهید؟ بعد آستین بالا میزد و پا به پای من در آشپزخانه کار میکرد، غذا میپخت. #ظرف میشست. حتی لباسهایش را نمیگذاشت من بشویم. میگفت لباسهای کثیف من خیلی #سنگین است؛ تو نمیتوانی چنگ بزنی. بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر میگشت. با این حال #موقع رفتن مرا مدیون میکرد که دست به لباسها نزنم. در کمترین #فرصتی که به دست میآورد، ما را میبرد گردش.
🌹 همسر شهید #محمدرضا_دستواره
📕 کتاب همسرداری سرداران شهید، مؤسسه فرهنگی و هنری قدر ولایت
🍃 @banoyeenghelabi