eitaa logo
کلبه مهربانی
92 دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.6هزار ویدیو
163 فایل
﷽ کانال کلبه مهربانی ✅اطلاعات عمومی ✅اخبار شهرستان ملارد و حومه ✅موضوعات فرهنگی،اجتماعی و... ارتباط با ادمین کانال: @Beyramii
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - اخلاص امام باقر - استاد رفیعی.mp3
3.65M
🌸 (ع) ♨️اخلاص امام باقر(ع) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸خشونت پلیس علیه معترضان آمریکایی در آتلانتا 🔹پس از کشته شدن یک فعال محیط زیستی آمریکا بدست نیروهای پلیس، شهروندان آمریکایی در آتلانتا دست به تظاهرات زدند و این اعتراض خیلی زود با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد. 🔹بازداشت حداقل ۵ نفر دیگر نیز در این اعتراضات تائید شده است. چقدر خوب با زنان برخورد میکنن این غربی های طرفدار زنان!!!
يا من ارجوه لكل خير.mp3
1.96M
«ای آنکه بابهانه های کوچک وبزرگ منتظر روی آوردنمون به خودت هستی،دستی ‌برقلب های ما بکش،‌چرا که این قلب ماست که همیشه مارو از قافله عقب انداخته واز قبرستان عادت ها وروزمرگی هایِ سخیف،‌به واسطه ی این ماهِ مبارک نجات وسپس اعطنا الکثیر بالقلیل مون بده»
43.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌧 حال و هوای بارونی... 🎬‌ برشی از مداحی کربلایی محمد ابراهیمی اصل در سومین هفته از رویداد پلاک ۷۲ 🗓‌ پنجشنبه ۲۹ دی ماه ١٤٠١ ، قطعه ۲۴ ‌📍اینجا مرکز دنیاست... @pelakee72
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُستَقِيم خدایا بہ راہ راسٺ هدایٺمان کن .. 🌹روزے ڪہ بہ چشمان تو، ﭼﺸﻤﻢ بشود باز اے جان دﻟﻢ ،صبح من آن روز ﺑﻪ خیر است السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ🦋💐🦋 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت رسول صلی الله و علیه و آله و سلم: هر کس بر من یک بار بفرستد، خدا دری از سلامتی بر او باز می کند. 📚 مستدرک الوسائل جلد ۵ صفحه ۳۳٣ 🧡💐🧡💐 🧡رخسارۀ مهرِ عالَم آرا صلوات 💐پیغمبر و خاندانِ والا صلوات 🧡بر صاحب آن مقام محمود و رفیع 💐بر شافع محشر آن دلارا صلوات ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) : ‌ 🔸اگر کسی قدرت بر روزه‌ی ماه رجب را ندارد، هر روز این تسبیحات را صد بار بخواند، تا ثواب روزه‌ی ماه رجب را دریابد : ‌ 🤲 سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِيلِ، سُبْحَانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبِيحُ إِلّا لَهُ، سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَكْرَمِ، سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ. ‌ 📗 مفاتیح الجنان ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ قرآن‌سوزی در سوئد مسلمانان ترکیه را به خیابان آورد 🔻 ده‌ها هزار نفر از مسلمانان شهر «باتمان» در جنوب شرقی ترکیه امروز در اعتراض به سوزاندن قرآن توسط سیاستمدار سوئدی به خیابان‌ها آمدند. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
🔻شهادت دو پلیس فراجا در سیستان‌وبلوچستان فرمانده انتظامی سیستان و بلوچستان: 🔹دیشب عوامل گشتی کلانتری شهرستان بمپور حین اجرای ماموریت گشت‌زنی مورد حمله ناجوانمردانه اشرار قرار گرفتند. 🔹در این درگیری سرگرد مختار مومنی و ستواندوم ابوذر امیدوار به شهادت رسیدند و استواریکم میلاد عبداللهی نیز مجروح شد. اشرار متواری شدند. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
📙 ـ کتاب 📚 عنوان کتاب: داستان‌های روبه‌رو ✍️نویسنده: مظفر سالاری 🏡 ناشر: کتابستان معرفت 📖 صفحات: ۲۶۸ صفحه 📗 معرفی کوتاه یک سر ماجراهای کتاب در تاریخ اسلام است و سر دیگر در زندگی همین روزها. داستان‌های روبه‌رو ماجراهایی جذاب از مقاطع تاریخی مختلف است. این کتاب تکرار تاریخ را با زبانی جذاب و گیرا و در دل داستان به تصویر می‌کشد. 📖 قطعه‌ی کوتاه کتاب از میان مسافرانی که از قطار پیاده می‌شدند، راهی گشودم و خود را به سواری‌هایی که در انتظار مسافر بودند، رساندم. پیرمرد لاغری که حتی ابروهایش هم سفید شده بود، لبخند زنان از من پرسید: «کجا آقا به سلامتی؟» از او خوشم آمد. مقصدم را گفتم. گفت: «ده هزار تومان.» با آن که زیاد بود قبول کردم. به پراید نوک مدادی‌اش اشاره کرد: «ساک را بگذار عقب و سوار شو. یک مسافر دیگر پیدا کنم، رفته‌ایم.» روی پاهای دردناکش لنگید و به سوی مسافران رفت. هوای سحری، نشاط‌انگیز بود. ترجیح دادم ساک در دست، کنار پراید بایستم و منتظر بمانم. ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••• 😂👻••• جن های خونه ما محجبه ان وگرنه این حجم از گم شدن گیره روسری غیر ممکنه . . .
دعـاے هـرروز 🤲🌿 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501  
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم کانال کلبه مهربانی🏡 به ویژه عزیزانی که به تازگی به جمع ما پیوستند .... حضورتان مغتنم است🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قصد داریم ازاین پس داستان(رمان) داشته باشیم ☺️ اولین داستانمون هم عاشقانه ای در جنگ به عنوان تنها در میان داعش از امروز👇🏻 ❤️ داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمرلی عراق است که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بی‌نظیر سپهبد شهید در قالب داستانی عاشقانه روایت خواهدشد. 🌹 پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی🕊️🌷🕊️ 📍 آمرلی به زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی است! 📚نویسنده: با ما همراه باشید ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501
🔥🔥 قسمت اول 🌴 وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب، تماشاخانه‌ای بود که هر چشمی را نوازش می‌داد. خورشید پس از یک روز آتش‌بازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه می‌کشید. 🌺دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را می‌دیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخل ها رد می‌شد، عطر عشق او را در هوا رها می‌کرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم می‌کرد! 🍀 دلتنگ لحن گرمش ، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت می‌گذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگی‌ام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا درآمد. 💓همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم. بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر می‌دانستم اوست که خانه قلبم را دقّ‌الباب می‌کند و بی‌آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :«بله؟» 🌴 با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ می‌چرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم می‌کردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :«الو...» 🥀هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه‌ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و این بار با صدایی محکم پرسیدم :«بله؟» 🍂 تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان صدای زمخت و لحن خشن تکرار می‌کند :«الو... الو...» ⁉️از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :«منو می‌شناسی؟؟؟» ‼️ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش برایم آشنا نبود که مردّد پاسخ دادم :«نه!» و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :«مگه تو نرجس نیستی؟؟؟» 💖از اینکه اسمم را می‌دانست، حدس زدم از آشنایان است اما چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :«بله، من نرجسم، اما شما رو نمی شناسم!» که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خنده‌ای نمکین نجوا کرد :«ولی من که تو رو خیلی خوب می‌شناسم عزیزم!» و دوباره همان خنده‌های شیرینش گوشم را پُر کرد. 💞 دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدن‌مان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من به‌شدت مهارت داشت. 💕چشمانم را نمی‌دید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :«از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!» با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :«اما بعد گول خوردی!» و فرصت نداد از رکب عاشقانه‌ای که خورده بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت : « من همیشه تو رو گول می‌زنم ! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی !» و همین حال و هوای عاشقی‌مان در گرمای عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک! 💖خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه می آید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. 💭از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دست‌بردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا درآمد. در لحظات نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمی تابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. ◼️ دیگر فریب شیطنتش را نمی‌خوردم که با خنده‌ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و دیدم نوشته است :«من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری ! اونوقت اگه عمو و پسرعموت تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می‌برمت !ـ عَدنان ـ » 💔برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال خفگی هستم که حالا من شوهر داشتم و نمی‌دانستم عدنان از جانم چه می خواهد؟... ادامه دارد... ✍️نویسنده: فاطمه ولی نژاد داستان در ادامه بسیار جذاب می شه با ما همراه باشید.😊 ┈┉┅━❀💌❀━┅┉┈ @kolbemehrabani501