eitaa logo
🎒کوله پشتی🎒
1.2هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
3 فایل
کوله پشتی کانالی پر از کلیپ ، موسیقی ،مداحی ، آشپزی ، موزیک و ...هر آنچه لازم است برای یک سفر در دنیای مجازی و به دور از هیاهوی دنیا و‌زندگی تقدیم نگاه زیبای شما 😍😍😍 من اینجام 👇 @aAzar700
مشاهده در ایتا
دانلود
Sefro Sad - Alireza Panahi.mp3
8.47M
🎤 صفرو صد🎸🎺‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌🦋 🎒@kole_poshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا میگن حلال زاده به داییش میره با دلیل علمی و ژنتیک 😊 🎒@kole_poshti
به خودت سخت نگیر رفیق! گاهی وقت ها لازمه که خسته بود، غمگین بود، اشک ریخت، ناامید شد...! غم بخشی از زندگیه، خودت رو بابتش ملامت نکن، اما بعد از تموم شدن گریه هات باید اشک هاتو پاک کنی، دستتو بذاری رو زانوهات و قوی تر از قبل بلند بشی. صبح فردا هیچ‌کس شخص غمگین و گریان دیشب رو یادش نمیاد.👌🦋‌‎‎‌
🏖 نقص يا کمبود زيبايي؛ در چهره يک فرد را اخلاق خوب تکميل مي کند اما کمبود يا نبود اخلاق را؛ هيچ چهره زيبايی نمی تواند تکميل کند چهره زيبا روزى از بين خواهد رفت اما مرگ هيچ گاه شخصيت ماندگار از شخصى را نميتوانه خاک كند... پايه و بنای شخصيت انسان ها بر کردارشان می باشد، و زيباترين شخصيت ها متعلق به خوش اخلاق ترين انسان هاست... 🎒@kole_poshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Garsha Rezaei - Bezan Deleto Be Darya (320).mp3
6.42M
خودتان را برای دیگران آرام آرام، ورق بزنید چون اگر تمام شوید سریع میروند سراغ دیگران؛ لحظاتتون ناب❤❤❤ 🎒@kole_poshti
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻🌻 بعد اونا که اونور هستن تو این اوضاع بر میگردن اینجا...؟ شقایق گفت بخدا من اشتباه نمیکنم به نظرم تا اومدن بابا اینا تنها نمونیم بهتره .. چون اونا هر کاری که بگی ازشون برمیاد،یادت رفته چه نقشه هایی که برای نابودی خودمون و زندگیمون نکشیدن... بغلش کردم و گفتم نترس ، بعد از ناهار میریم خونه ی نجمه و ازشون میخوایم امشب پیش ما باشن ،فردا هم سیاوش و بابات میرسن و یه فکری میکنیم بعد از ظهر با ترس و دلهره درو قفل کردیم و رفتیم خونه ی نجمه، وقتی ماجرا رو برای نجمه تعریف کردم اونم ترسید و کلی رباب رو نفرین کرد و گفت بهتره امشب همینجا بمونید اونجا دیگه امن نیست و از اون آدم شیطان صفت همه چی بر میاد و ممکن اگه بریم اونجا با یه عده بریزن تو خونه و یه بلائی سرمون بیارن، پسرای نجمه که جوون بودن و کله شق،شروع کردن به داد و بیداد که ما میریم و اگه کسی جرات داره اون دوروبر آفتابی بشه به حسابش میرسم ... فکر کردمو دیدم نجمه راست میگه و رفتن ما باعث شر میشه و خدایی نکرده این وسط بلائی هم سر پسرای نجمه میاد پس رو کردم به نجمه و گفتم امشب رو می مونیم و فردا هم خدا بزرگه اونشب با هزار فکر و خیال تا خود صبح پهلو به پهلو شدم و خواب به چشمم نیومد... شقایق و خشایار رو هم نذاشتم برن مدرسه و نزدیک ظهر زنگ زدم خونه ی اردلان و از ارسلان سراغ گرفتم که زری گفت خونه رو معامله کردن و صبح زود برگشتن که اسباب و اثاثیه رو بار بزنن ... فکر کنم دیگه برسن ماجرای رباب رو براش تعریف کردم بیچاره شوکه شده بود و میگفت فقط تو رو خدا هر چه زودتر بیاید تا دیگه دستشون به شما نرسه و نتونن پیداتون کنن 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺