eitaa logo
کلبه آرامش|روزمرگی های مشاور
12هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
16 فایل
کانال زوج درمانی زیر نظر خانم فاطمه خانی حسینی مشاوره خانواده با ده سال سابقه زوج درمانی زیر شاخه مهدویت ارائه مشاوره تلفنی راه ارتباطی تبلیغ @Mohamadreza_gh تعرفه تبلیغات https://eitaa.com/tablighat_KA جهت مشاوره تلفنی @takfatemehkhanihossini
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸سوال سلام من یه خانم خونه دارم ودوتا بچه دارم الان ۱۴ساله که ازدواج کردم، هروقت مهمون دارم خیلی استرس میگیرم. یعنی هنوز دعوت نکردم استرسم شروع میشه و شبا خواب ندارم و حوصله بچه ها و شوهرمو ندارم همش فکرم درگیر مهمونیه،تواین ۱۴سال هم حتی یکبار غذام بد نشده،ولی اصلا دست خودم نیست به خاطر این استرس دوست ندارم با کسی رفت و آمد کنم ،استرسم برا خانواده همسرم خیلی بیشتره تو رو خدا راهنماییم کنید خیلی عذاب میکشم و کسی نیست که باهاش درد و دل کنم. همسرم هم که همش میگه نگران نباش درست میشه ولی هیچی از استرسم کم نمیشه ممنون از شما که در کنار ما هستید 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز مطمئنم شما فقط دچار وسواس فکری شدین وگرنه خانمی که ماشالله ۱۴ سال زندگی مشترک داشته و صاحب دو فرزند شده نباید برا مساله ساده ای مثل مهمانی استرس داشته باشه به هر حال چند نکته که به ذهنم میرسه خدمتون ارائه میدم اول از همه حتما در مورد جزئیات مهمانی با خانواده بخصوص همسرتون مشورت کنین و با هم بهترین زمان رو انتخاب کنین‌ نکته بعد حتما زمان مهمونی رو به روزهای خیلی دور موکول نکنین حداکثر یک هفته بعد از تصمیم گیری مهمونی رو برگزار کنید حتما تمام نکات مهمانی رو در کاغذی بنویسید از نوع پذیرایی شام‌ میوه دسر نوشیدنی چای ... حتی نوع ظروفی که میخواهید استفاده کنید رو یادداشت کنید . با برنامه ریزی خرید کنید تا سردرگم نشوید هرگز نظافت منزل رو به روز قبل یا روز مهمانی موکول نکنید چون خسته میشوید و هیچ مهمانی از میزبان خسته خوشش نمیاید پیشنهاد بنده این است که یک مسیر فکری برای خوتان قائل شوید که هم مردم داری و هم رضایت پروردگار در آن لحاظ شود مثلا برای خودتان یک قانون و چهارچوب داشته باشید که هرگز دو نوع غذا درست نکنید یا اینکه حتما لازم نیست چندین نوع میوه و شیرینی برای مهمانی تهیه کنید‌... و در کل هر چه بیشتر خودتان را جایگاه میزبانی قرار دهید استرستان کم خواهد شد الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت ارتباط و مشاوره تلفنی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام یه مشکل داشتم می خواستم از تون خواهش کنم از کارشناستون بپرسین من یه مشکلی که دارم اینه که من با خانواده شوهرم خیلی رابطم خوبه، هر روز تلفنی حال خواهر شوهرام و می پرسم ،هفته ای یکی ،دوبار باهاشون قرار می ذارم می رم بیرون یا می رم خونشون یا دعوتشون می کنم میان خونمون و شوهرم هیچ مشکلی نداره ولی همین که نوبت خانواده من میشه میگم دعوتشون کنم میگه نه یا اگه بخوایم بریم خونشون یا با من نمیاد یا هم به زور میاد در صورتی که خانوادم خیلی بهش احترام می ذارن وهیچ بی احترامی بهش نمی کنن ،این مسائل خیلی اذیتم می کنه نمی دونم چه رفتاری بکنم ممنون میشم راهنماییم کنین با تشکر از شما و کارشناس خوبتون 🔹پاسخ سلام و احترام تبریک میگم بهتون که تونستین مدیریت کنین و ارتباط قوی و خوبی رو با خانواده همسرتون برقرار کنید اما در این مورد چند نکته وجود دارد اول اینکه ارتباط بیش از حد و بدون چهارچوب با خانواده همسر در طولانی مدت قطعا مشکل افرین خواهد شد .دقت کنید یک برنامه مرتب و نرمال برای معاشرت با خانواده همسرتون داشته باشید . دقت کنید شاید گاهی ارتباط های دیگر شما در رفتار همسرتان با شما موثر خواهد بود . نکته مهم این است که باید خودتان کشف کنید علت چیست که تمایل به رفت و امد با خانواده شما ندارند ممکن است دلیل این عدم همکاری چیزی یا کسی باشد که شما متوجه ان نشده اید . حدس دیگر بنده این است چون شما با خانواده همسرتان زیاد از حد استاندارد معاشرت میکنید توقع همسرتان این شده که تمام اوقات خود را با انها بگذرانید . ما همیشه به زوجهای جوان پیشنهاد میدهیم که رفت و امد با خانوادهای خود را طوری برنامه ریزی کنند که توقع هیچ کدام از خانواده ها بالا نرود .مثلا اصلا قابل تایید نیست که خانمی هر روز به منزل پدرش برود یا مثل مورد شما رفت وامد زیاد با خانواده همسر داشته باشد پیشنهاد میکنم با لحنی ارام و در اوج صمیمیت از ایشان بپرسید دلیل این رفتارشون چیست و از خودشون راهکار بخواهین و بپرسین که شما پیشنهادت چیه هر چند وقت یکبار دوست داری بریم منزل پدرم ؟؟ به هر حال باید کشف کنید و مطابق خوشایند ایشان رفتار کنید تا به ارامش برسند الخیرفی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت ارتباط و مشاوره تلفنی با خانم حسینی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من یک خانم ۴۴ ساله و خانه دارم.۲۳ ساله ازدواج کردم و ۳ پسر دارم.از همان اول زندگی مشترک،شوهرم اجازه ندادن با کسی دوست شوم و رفت و آمد کنم،الان هم با اطرافیانم میانه خوبی ندارن و در کل تنها هستم و احساس افسردگی شدید دارم.هر بار هم صحبت میکنم که به یک دوست نیاز دارم طوری صحبت میکنن که قانعم میکنن.واقعا حس خوبی ندارم ،اراده هیچ کاری هم ندارم و همیشه احساس خستگی و سیری از زندگی رو دارم.ممنون میشم کمکم کنین از این حالت در بیام. 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز این احساس افسردگی و ناکامی بیشتر از واقعیت تلقینی است که شما به خاطر تنهایی در خود ایجاد کرده‌اید شما ۲۳ سال زندگی مشترک داشته‌اید و حاصل این ازدواج موفق سه فرزند است تفاوت‌های فردی و خلقیات هر کس مربوط به شخصیت و نوع تربیت و گذشته اوست نمی‌توانم رفتار همسرتان را نوعی عقده گشایی از ناکامی‌های دوره تربیتی ایشان لحاظ کنم اما ممکن است برخی رفتارها و محدودیت‌هایی که برای شما قائل شده‌اند نتیجه سختی‌گیری یا عدم اعتماد والدین همسرتان با ایشان بوده است شما می‌توانید با اصول درخواست صحیح نیاز عاطفی و روانی خود را برای ایجاد ارتباط با اطرافیانتان مطرح کنید اصول درخواست به این معنا نیست که شما واضح و روشن در مورد نیازتان صحبت کنید گاهی لازم است با تغییر رفتار خود، ایشان را متوجه خلا‌ها و نیازهای خود کنید مثلاً اگر همیشه خدماتی را در خانه ارائه می‌دادید الان می‌توانید کمی کمرنگ‌تر آن خدمات را ارائه دهید حتما دقت کنید در اصل انجام خدمات خللی ایجاد نشود اما همین کمرنگ شدن یکی از شیوه‌های اصول درخواست است اما پیشنهاد اصلی بنده برای تغییر رویه زندگیتان این است که با درخواست‌های کوچک‌تر شروع کنید مثلاً با برگزاری میهمانی‌های چند نفره خانوادگی و آسایش و نشاط همسرتان در آن میهمانی فراهم کنید تا ایشان هم لذت در جمع بودن را تجربه کنند نکته بعد در مورد ایجاد رابطه عمیق عاطفی با همسرتان است که اگر این اتفاق به شیوه درست انجام شود بسیاری از درخواست‌های شما محقق می‌شود اگر شما در خلوت‌های دو نفره و زمانی که با همسرتان رابطه عمیق عاطفی برقرار کرده‌اید درخواست‌هایتان را با رعایت شاخصه‌های زیبایی و ظرافت مطرح کنید قطعاً همسرتان شما را همراهی می‌کند. تمام این نکات برداشت‌های بنده از سوال چند خطی شما دوست عزیز بوده است بدیهی است نیاز است برای پاسخ کامل و بررسی همه جانبه شرایط زندگی و مشکل شما یک جلسه خصوصی انجام شود نگران نباشید بسیاری از مشکلات بزرگ معمولاً راه حل‌های بسیار ساده دارند الخیر فی ماوقع موفق باشید خانی حسینی جهت ارتباط و مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من یک خانم ۴۴ ساله و خانه دارم.۲۳ ساله ازدواج کردم و ۳ پسر دارم.از همان اول زندگی مشترک،شوهرم اجازه ندادن با کسی دوست شوم و رفت و آمد کنم،الان هم با اطرافیانم میانه خوبی ندارن و در کل تنها هستم و احساس افسردگی شدید دارم.هر بار هم صحبت میکنم که به یک دوست نیاز دارم طوری صحبت میکنن که قانعم میکنن.واقعا حس خوبی ندارم ،اراده هیچ کاری هم ندارم و همیشه احساس خستگی و سیری از زندگی رو دارم.ممنون میشم کمکم کنین از این حالت در بیام. 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز این احساس افسردگی و ناکامی بیشتر از واقعیت تلقینی است که شما به خاطر تنهایی در خود ایجاد کرده‌اید شما ۲۳ سال زندگی مشترک داشته‌اید و حاصل این ازدواج موفق سه فرزند است تفاوت‌های فردی و خلقیات هر کس مربوط به شخصیت و نوع تربیت و گذشته اوست نمی‌توانم رفتار همسرتان را نوعی عقده گشایی از ناکامی‌های دوره تربیتی ایشان لحاظ کنم اما ممکن است برخی رفتارها و محدودیت‌هایی که برای شما قائل شده‌اند نتیجه سختی‌گیری یا عدم اعتماد والدین همسرتان با ایشان بوده است شما می‌توانید با اصول درخواست صحیح نیاز عاطفی و روانی خود را برای ایجاد ارتباط با اطرافیانتان مطرح کنید اصول درخواست به این معنا نیست که شما واضح و روشن در مورد نیازتان صحبت کنید گاهی لازم است با تغییر رفتار خود، ایشان را متوجه خلا‌ها و نیازهای خود کنید مثلاً اگر همیشه خدماتی را در خانه ارائه می‌دادید الان می‌توانید کمی کمرنگ‌تر آن خدمات را ارائه دهید حتما دقت کنید در اصل انجام خدمات خللی ایجاد نشود اما همین کمرنگ شدن یکی از شیوه‌های اصول درخواست است اما پیشنهاد اصلی بنده برای تغییر رویه زندگیتان این است که با درخواست‌های کوچک‌تر شروع کنید مثلاً با برگزاری میهمانی‌های چند نفره خانوادگی و آسایش و نشاط همسرتان در آن میهمانی فراهم کنید تا ایشان هم لذت در جمع بودن را تجربه کنند نکته بعد در مورد ایجاد رابطه عمیق عاطفی با همسرتان است که اگر این اتفاق به شیوه درست انجام شود بسیاری از درخواست‌های شما محقق می‌شود اگر شما در خلوت‌های دو نفره و زمانی که با همسرتان رابطه عمیق عاطفی برقرار کرده‌اید درخواست‌هایتان را با رعایت شاخصه‌های زیبایی و ظرافت مطرح کنید قطعاً همسرتان شما را همراهی می‌کند. تمام این نکات برداشت‌های بنده از سوال چند خطی شما دوست عزیز بوده است بدیهی است نیاز است برای پاسخ کامل و بررسی همه جانبه شرایط زندگی و مشکل شما یک جلسه خصوصی انجام شود نگران نباشید بسیاری از مشکلات بزرگ معمولاً راه حل‌های بسیار ساده دارند الخیر فی ماوقع موفق باشید خانی حسینی جهت ارتباط و مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من یه خانم ۲۵ ساله ام که ۸ ماه پیش عقد کردم و 40روز پیش عروسی گرفتیم و اومدیم زیر یه سقف. همسرم خداروشکر خیلی آدم خوبیه اما ی مشکلی که برامون بوجود اومده اونم بخاطر توقعات خانواده هامون از همدیگه است. رسم و رسومات مزخرفی که تو عروسی بود همش باعث دلخوری و کینه شده و آتیشش دامن زندگی مادوتا رو گرفته. بخاطر همین موضوع منم خیلی دپرسم همش حس میکنم افسرده شدم.خیلی حساس و زودرنج شدم تا می‌خوام با شوهرم حرف بزنم اشکم درمیاد. میدونم مردا از گریه زن خوششون نمیاد اما دست خودم نیست و زود گریه میکنم و این خیلی اذیتم می‌کنه. دلم میخواد یه دختر قوی بشم که هیچ حرفی نتونه اذیتم کنه. دلم میخواد با همسرم بهترین و شادترین زندگی رو داشته باشم.میخوام یه دختر شاد و شیطون باشم (همسرمم خیلی دوست داره من همیشه شاد باشم و بخندم)اما نمی‌دونم چطوری😔😔 گاهی وقتا حس میکنم همسرم خیلی سرد شده نسبت بهم.ازم فاصله میگیره.حوصله نداره، حرف نمیزنه توروخدااااا کمکم کنید میترسم زندگیم نابود شه. 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز در همین ابتدای کلام از صمیم قلبم ازدواجتون رو تبریک و شادباش عرض میکنم و براتون بهترینها رو ارزو میکنم .دعا میکنم در کنار همسر محترمتون شیرین ترین و عاشقانه ترین لحظات رو تجربه کنید. دوست خوبم خودتون به درستی اشاره کردید ،رسم و رسومات مزخرف و ...دقیقا همینطوره .لطفا کاملا تمرکز کنید به حرف بنده ، اون چیزی که باعث ازردگی و افسردگی و ناراحتی شما شده اون رسومات نیست ،بها دادن به اون رسومات و حرف های دیگرانه ... چند نکته ... اول اینکه اگر شما خیلی قاطع و محکم و البته در کمال احترام ،به هر دو خانواده میگفتین که براتون این رسومات و توقعها بی معنی و ناراحت کننده است،خانواده ها متوجه موضع شما نسبت به این موضوع میشدند و این اختلافات تا عروسی و حتی بعد از ان ادامه پیدا نمیکرد.اما همین الان هم شما میتوانید همین موضوع را در کمال احترام با خانواده ها در میان بگذارید و بگویید که اولویت شما در زندگی حفظ ارامش و حفظ رابطه خوب با همسرتان است،نه گذشته ای مسموم که روح شمارا ازرده کرده نکته بعد در مورد رابطه با همسرتان است.لطفا به هیچ عنوان در مورد این ناسازگاریها و گذشته با ایشان صحبت نکنید و حرف گذشته را پیش نکشید.همین تکرار ناملایمات و سختیها رابطه شما را سردتر میکند. همسرتان دوست دارد شمارا شاد پر انرژی و امیدوتر به اینده ببیند نه زنی که دائم حرف گذشته را میزند و افسرده و ناراحت است. برای بهبود رابطه و جلوگیری از فاجعه عمیق تر همین امروز پرونده این موضوع را ببندید و با یک تماس با خانواده ها موضع خود را مشخص کنید.و برای بهبود رابطه دو خانواده حتما با نظر همسرتان اقدامات لازم را انجام دهید. برای برخی از راهکار های ترمیم رابطه عاطفی بین زوجین ،حتما از مشاوره خصوصی استفاده کنید. الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت ارتباط و مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من 19سالمه و امسال کنکور دادم‌ و کنکورمو متوسط دادم رشتم تجربیه نمیدونم رشته خوبی قبول میشم یا نه و خانواده مذهبی وخوبی دارم خودم هم محجبه و معتقد هستم پدرم آزاده هستن و خواستگارهای زیادی داشتم تا الان و همه رو معمولا مادرم رد میکردن به خاطر تحصیلم و خواستگاری دارم که فوق لیسانس معماری خوندن و ساختمون میسازن و وضعیت مالی خییلی خوبی دارن و من امسال علاقه مندم که به دانشگاه برم و این آقا پسر موافق با تحصیل و اشتغال نبودن و تحصیلم در صورتی که نزدیک باشه کنار میان و هنوزم پیگیر نتایج کنکور من هستن به نظر شما من باید چیکار کنم؟ 🔹پاسخ سلام و احترام دوست خوبم چند مورد مهم در صحبتهای شما وجود داره شما باید اول در مورد ادامه تحصیلتون قاطع تصمیم بگیرین و باید اینده ای واضح رو برا خودتون ترسیم کنید نکته بعد در مورد ازدواجتون که در مورد این موضوع هم باید ببینید ایا واقعا تمایل به ازدواج دارید یا خیر دوست خوبم این نکته رو در نظر داشته باشید که درس و دانشگاه و ازدواج هیچ منافاتی باهم ندارد به شرطی که قبل ازدواج این موضوع را واضح و روشن مطرح کنید و از اشتیاق خودتون برای ادامه تحصیل با خواستگارتون صحبت کنید همیشه تجربه ثابت کرده که هدف گذاری و تعیین یک مسیر تصمیم گیری را راحتتر میکند پیشنهاد بنده اینه که با تدبیر و مشورت با پدر و مادر و صحبت با خواستگارتون و گفتن شروط و علائقتون بهترین تصمیم رو بگیرین انشالله انچه که به خیر و صلاحتون هست براتون رقم بخوره حتما باید در جلسات خصوصی جوانب دیگر بررسی بشه تا راهکارهای بهتر ی ارائه بشه و نکته مهم این که حتما از مشاوره قبل ازدواج استفاده کنین جهت ارتباط و مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام دیگه خسته شدم بعد20سال زندگی هنوز این همسرمن همیشه تمام دغدغه وفکروخیالش اینه که ازین آدم بدم میادازونخوشم نمیاد.باوجود دوتاپسربزرگ فقط به فکردل خودشه ذره ای به این بچه ها ومن ونیازمون به تفریح ویاحتی کمترین رفت وآمدبای فامیل یاحتی یک دوست نیست .اصلاباهیچ کس نمیتونه ارتباط برقرار کنه نه با فامیل وخواهربرادرای خودش ونه من .هیچکسودوست نداره خیلی کم از خونه می‌ره بیرون اصلاجواب تلفن هیچ فامیلی رونمیده وقتی هم اعتراض میکنم میگه من ازشون خوشم نمیاد.،‌‌حتی توکوچه هم نمیره که نکنه قرار باشه بایه همسایه روبروبشه .هنوز خونه زندگی هیچ کدوم ازخواهربرادرای من نرفته.بااینکه همیشه همه بهش احترام گذاشتن.همیشه سکوت سکوت یعنی بیشتر با حرکت سرجواب میده تازبان.آیاراهی وجود داره یاهمینطوربایدبازم صبروسازش 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز باورکنید پاسخ دادن به اینگونه سوالات در چند خط واقعا امکان پذیر نیست ،مثلا وقتی بنده در مورد تدابیر گفتاری و رفتاری صحبت میکنم توضیح این عبارت یک گفتگوی مفصل رامیطلبد تا اصل مطلب بیان شود اما ،تمام تلاشم را انجام میدم تا چند نکته کلیدی را عرض‌کنم اول اینکه حتما راهی برای اصلاح امور توسط شما بانوی عزیز وجود دارد عزیزم باید ببینید ریشه این خشم چیست ؟؟چرا همسر شما از همه اقوام دوری میکند ؟ ایا اعتماد بنفس‌کافی برای روبرو شدن با اشنایان را ندارد ؟ و چندین سوال مهم دیگر ... بهترین و موثرترین راهکار برای حل این مشکل این است که با روش های صحیح درخواست ،نیازتون رو واضح و روشن بیان کنید‌،قدم اول و مهم برای بیان صحیح درخواست وجود رابطه عمیق عاطفی است مثلا وقتی میخواهید درخواست کنید که با شما به مهمانی بیایند باید حتما قبلتر از خصوصیات خوب و خاطرات خوب گذشته که باهم داشتید صحبت کنید ویاداوری کنید مثلا فلان مسافرتی که باهم رفتید یا فلان خاطره خوب گذشته چقدر در ذهن شما پررنگ باقی مانده است ... دقت کنید که شاکله اصلی مرد اقتدار است‌و احترام اگر این دوشاکله در قبال اقایون رعایت نشود همکاری لازم را از جانب ایشان دریافت نخواهید کرد پیشنهاد میکنم حتما از مشاوره خصوصی استفاده کنید تا با گفتگو با هم تمام جوانب بررسی شود و راهکارهای دقیقتری ارائه شود الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره خصوصی با خانم خانی حسینی👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من یه دختر ۱۶ساله دارم که نماز نمیخونه اهل روضه و اینجور مسائل نیست خواهش میکنم راهنماییم کنید چه کار کنم که دخترم اهل نماز باشه. قبلا که کوچکتر بود نماز میخوند به زور البته الان اصلا اصلا نمیخونه دو تا دختر دارم یه دونه پسر دختر بزرگم نماز میخونه ۱۹سال سن داره اهل مسجد و روضه هم هست پسرم هم ده سالش هست اونم اهل منبر و روضه هست فقط دختر ۱۶ساله ام منو خیلی نگرانم کرده که بی نماز هست 🔹پاسخ پاسخ مشاور👇 سلام و احترام دوست عزیز قبلا پاسخ مشابه این سوال رو در کانال قرار دادیم اما چند نکته ای که به ذهنم میرسد را خدمتتان ارائه میدهم اول اینکه فرزندان ما در سه دوره سنی دچار بحران میشوند تا ۶ سالگی تا ۱۶ سالگی تا ۲۲ سالگی دختر شما دقیقا در سن بحران قرار دارد و تغییر خلق و خو تغییر علائق ودر کل تغییر همه شاخصه همه ی تربیتی و ...طبیعی است شما مادر عزیز میتوانید با بکارگیری چند راهکار کمی از این تغییرات را کنترل کنید اول اینکه هر چه رابطه شما و دخترتون صمیمیتر باشد این احساس امنیت که معمولا در این سن برای نوجوان دچار اختلال میشود تقویت میشود توجه به نیازها و علائق او در این سن بشدت مهم است مثلا گردش های دو نفره با شما یا پدرش ... دادن نوعی اعتماد بنفس که مثلا تو سلیقه خیلی خوبی داری یا ...که باعث رشد فردی او میشود هرگز در کلامتون نصیحت سرزنش تذکر نباشد زیرا خدای نکرده او را گستاخ ،لجباز یا دروغگو میکند هر چه بیشتر با او مهربان باشید کلامتان اثر بخشتر خواهد بود حتما نکات بیشتری وجود دارد که در جلسات خصوصی ارائه میشود الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت ارتباط و مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی ایدی زیر 👇 @Takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من بعد چندتا اتفاق بدی که تو زندگیم افتاد متاسفانه الان دچار وسواس فکری شدم،همش فکر میکنم قرار یه اتفاقی یه حادثه ای بخصوص از دست دادن عزیزانم یا تصادفی ، بلایی سرمون بیاد.به شدت ترس دارم همش فکرهای منفی و بد دارم که فکر نکنم حتی به فکر کسی خطور کنه.حتی نمیتونم با خیال راحت با ماشین برم تا بازار و برگردم همش فکر میکنم یه ماشین بزرگ مارو زیر میکنه.توروخدا توروخدا از اعضای کانال بپرسین کسی مثل من بوده؟تجربه ای داره؟دعایی سوره ای توسلی؟دیگه دارم به مرز جنون میرسم.میترسم زندگیم از بین بره.خسته ام خیلی.نمازهامم درحد توان اول وقت هست وخیلی هم توسل دارم ولی روز به روز دارم بدتر میشم و از هیچ چیز لذت نمیبرم 😭 🔹پاسخ با سلام و احترام خانم محترم باید ریشه یابی شود دلیل اینهمه ترس و اضطراب و گاها خشم درونی بابت چه اتفاقی در گذشته یا حال شما است . دوره اندوه برای از دست دادن افراد خانواده معمولا ۶ ماه است.و خیلی طبیعی است که در مدت ۶ ماه شما سوگواری کنید و مرحله پذیرش بعد از ان ۶ ماه در افراد مختلف زمانهای متفاوتی را دارد،که حداکثر تا ۶ ماه طبیعی است. شنیدن اخبار بد از طرف دوستان، اقوام یا خانواده ممکن است این ترس را در وجود شما نهادینه کرده باشد.برای رهایی از این افکار شما بهتر از بنده در جریانید که تمام امورات نزد پروردگار محفوظ است.با اعتماد قلبی و ارتباط عمیق با خدا این ارامش را بخود هدیه دهید. اما به حکم عقل حتما شما باید مراقب سلامت جسم و روح خود باشید(مثلا با خودرویی که از لحاظ فنی مشکل دارد یک مسافرت طولانی را نمیروند) پیشنهاد بنده بشما این است که با ترس های خود از مسائل کوچکتر شروع کنید.گاهی ممکن است نداشتن مهارت کافی در رانندگی این اضطراب را بشما بدهد.با تمرین و بالا بردن مهارت خود با رانندگی در مسیر های کوتاه بر این ترس غلبه کنید. راهکار دیگری که به ذهن بنده میرسد اینست که با فکر کردن زیاد و شاخ و برگ دادن به این افکار انها را ملکه ذهن خود کرده اید،همیشه سعی کنید با تغییر موقعیت افکار خود را سازماندهی کنید. لازم بذکر است جلسات خصوصی با مشاور و تمرین راهکارهای اصولی قطعا مشکل شما را حل خواهد کرد. الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی و ارتباط با خانم خانی حسینی 👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام همسرم ۴۷ساله هست مرد بسیار کاری و مسئولیت پذیر و خانواده دوست هست...ولی زود جوش زود عصبی و کلا زود کنترل شو بدون اینکه کمی فکر کنه یا آستانه ی تحمل شو کمی بالا ببره از دست میده...در همه ی موارد زندگی ممکن زود عصبانیت بهش غلبه کنه...هم در مورد فرزندانم که دو پسر هستن هم در مورد خودم زیاد ممکن پیش بیاد...وقتی بش میگم خودتو کنترل کن میگه مگه حرفم بی حساب بود ..مگه حرف بی حساب زدم.بهش میگم حتی اگه حرفت رو حساب باشه آدما اون قسمتی رو میبینن ک عصبی شدی و ناخاسته چیزی گفتی اون قسمتی ک حرفت رو حساب بوده یا نبوده رو نمیبینن...کلا متاسفانه زود عصبی میشه و تقریباً همه میدونن تیپ شخصیتیش اینجوری.بنظرتون من همینطوری ک باهاش کنار اومدم تا این ۱۸سال زندگی همینطوری هم ادامه بدم یا نه فقط ب مرور زمان باهاش ب جای خودش صحبت کنم ؟ 🔹پاسخ سلام و احترام دوست خوبم پیشنهاد همیشگی بنده برای حل مسائل و بحرانهای خانوادگی این است که در همان اول مسائل را حل کنید و راهکار های دقیق را از مشاور دریافت کنید در حال حاضر بعد از ۱۸سال زندگی مشترک حل شدن این مسئله کمی زمان بر است اما با انجام دقیق راه کار ها صد درصد قابل حل است مورد اول مربوط به ریشه یابی عصبانیت وخشم همسرتان است باید ببینیم دلیل این خشم وناراحتی ناگهانی چیست ؟ گاهی یک خشم پنهان مربوط به سال های پیش دلیل خشم امروز اوست مسئله دوم نوع ارتباط کلامی وعاطفی بین شما وایشان است به این معنی که ایا از روش تغافل ،دادن حس امنیت ،دادن حق مطلق به همسر و...استفاده می کنید ؟ یا زمانیکه ایشان عصبانی میشوند توهین و سرزنش و تحقیر در کلامتان وجود دارد ؟؟ پیشنهاد بنده به شما این است که در زمان عصبانیت با یادگیری وبه کار گیری مهارت های گفتاری ورفتاری فقط به ایشان ارامش دهید ،مقابل ایشان نباشید کنارشان باشید یاد گیری تدابیر گفتاری ورفتاری فقط در جلسات خصوصی انجام می شود که درمانگر قدم به قدم کنار شماست واین تدابیر را با هم تمرین می کنید واز نتایج شگفت انگیز این راه کار ها استفاده میکنید الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی وارد کانال زیر شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/1552613376C38f31d0ad9
🔸سوال پسرم متولد 80 و خانمش 83 هست پسرم تک فرزنده. بهانه واسه ازدواج زود هنگامش همین تنهایش بود. تعریف نباشه خیلی مهربان. خانواده دوسته. اهل دروغ نیست. اهل مسجد. نماز. هییت هست. موکبدار و کلا امام حسنی هست چون همه این کارها را در مسجد امام حسن ع نزدیک خونمون انجام میده.. یه خونه مبله در اختیارش که با همسرش راحت باشند فعلا عقد هستن. ولی متاسفانه خانمش حالا اهل نماز و روزه هست مسجدی هم هست ولی دروغ زیاد میگه.. متکی به خانوادش هست اگه خانوادش بهش بگن اینجور رفتار کن با همسرت سریع گوش میده. و با کوچکترین بهانه از خونه فرار میکنه میره بیرون و به باباش زنگ میزنه میاد دنبالش بعدم هزار حرف زشت و فحاشی میکنه بیخود و بی دلیل.. بخدا خانم قربانی پسرم هیچ چیز کم نمیزاره کل وسایل خونه رو خودش با کمک همسرم خرید گفت همسر آیندم راحت باشه. ولی تنها مشکل زندگیشون همین دروغ گویی و فحاشی کردن عروسم هست که دل پسرمو به درد میاره. بخدا از زندگی خسته شده میگه حاضرم همش توی مسجد باشم ولی خونه نیام که با اخلاق بد همسرم روبرو بشم. همون اول آشنایی‌شون بهش گفت من واسه مراسم محرم و میلاد امام حسن(ع) باید مسجد و موکب برم. چون تو کار طراحی و آشنا به کامپیوتر هست خیلی ازش استفاده میکنن ممکنه کارش طول بکشه اینارو همشون واسه خانواده و همسرش توضیح داده و اونا قبول کردند ولی الان خیلی خانمش بهش گیر میده مثلا اگه فلان ساعت که قرار بوده بیاد خونه یه کم دیر بیاد خانمش در رو قفل میکنه و اجازه نمیده پسرم وارد بشه. بخدا این چیزا منو خیلی اذیت میکنه حالا رفتن فقط اوایل خوبه ولی دوباره تکرار میکنه... بدبین هست همش میگه تو میخای منو طلاق بدی.. اگه پسرم دیر بیاد میگه رفتی دختر بازی.. اینا روی روحیه پسرم که خیلی مذهبی هست اثر گذاشته. میگه نمیدونم چکار کنم. خانوادش هم طرف دخترشون دارن. همین دیروز وقتی پسرم از رفتار همسرش به خانوادش شکایت کرد پدر خانمش بهش گفت برو با همون مشاور ازدواج کن. آخه این حرفه که این آقا گفته. کمکم کنید تورو خدا 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز کاملا درک میکنم که چقدر نگران زندگی پسرتون هستید و چقدر برای شما سخت است .اما واقعیت این است که شما عملا نمیتونید هیچ تصمیمی برای زندگیشون بگیرین .بنده اطلاع ندارم که جلسات مشاوره رو تا چه مرحله ای پیش بردین اما فقط با استفاده از جلسات مداوم مشاوره با پسرتون و همسرشون مشکل حل خواهد شد وبا کمک مشاور تصمیم قطعی رو در مورد ادامه زندگی مشترک و یا جدایی بگیرن اولین نکته که به نظرم بسیار مهم است این است هم پسرتون و هم خانومشون آشنایی کامل به وظایف همسری ندارند ،خیلی عالیه که پسرتون اهل مسجدو هیات و ...اینها هستن و در جلسات خواستگاری مطرح کردن که باید به امورات مراسم مذهبی برسند اما الان تنها وظیفه ایشون راضی نگه داشتن همسرشون هست . بنده درک میکنم که از این همه بی ادبی و فحاشی ممکن است دلزده و خسته شده باشند اما باید در جلسات خصوصی مشاوره ریشه یابی شود که دلیل این همه خشم و ناراحتی و تنش چیست اگر واقعا علاقه ای به ادامه این زندگی ندارند و بیس اصلی یک ارتباط سالم که ارتباط عمیق عاطفی است وجود ندارد زودتر تصمیم جدی گرفته بشه . با احترام به شما مادر دلسوز و نگران ، اما حتما باید حرف هر دوی زوجین توسط مشاور شنیده شود. پیشنهاد بنده به شما این است که همیشه به عنوان بزرگتر کنار هردوی انها باشید و کمی ارتباط عاطفی نزدیکتر با عروستون برقرار کنید شاید با شما مشکل اصلیش رو مطرح کرد و دلیل این رفتارش رو گفت . از طرفی همیشه با پسرتان طوری صحبت کنید که خصوصیات خوب همسرش را بهتر ببیند تا شاید کمی از این فاصله ایجاد شده بینشان کم شود به هر حال امیدوارم هر چه زودتر مشکل به طور صحیح و اساسی حل شود الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من همسرم از هر چیزی که بدش بیاد و ناراحت بشه حالا می خواد اون چیز بی اهمیت باشه و کوچیک یا بزرگ و پراهمیت باشه خیلی زود قهر می کنه و قهر های طولانی مدت در طول مدت قهرش هم هر کاری می کنه ک منو واقعا واقعا ناراحت کنه مثلا حتی جای خوابش رو هم جدا می کنه و بارها هم به گفتم ک من واقعا ناراحت میشم از این کارت بیا با هم حرف بزنیم و حل کنیم ولی اصلا تا زمانی ک خودش تشخیص بده که کافیه اون وقت اجازه می ده ک باهاش حرف بزنم و کلی ازش معذرت خواهی کنم تا اون وقت قضیه رو ول کنه می شه لطفا خواهش کنم که زود جوابمو بدین چون الان ایشون قهر هستن و من خیلی حالم بده😭 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز مشکل اصلی این است که شما خودتون همسرتون رو عادت دادین که هر وقت قهر کردن شما پیش قدم شدید برای اشتی و در واقع این شده رسم همیشگی ... در قدم اول با معجزه ای بنام سخن گفتن اجازه ندهید کار به بحث و دعواو قهر بکشد، در زمانهای طلایی روز ناراحتی خود را بابت اینکه قهر ایشان چقدر شما را ازرده میکند با بیان و رفتار صحیح مطرح کنید . باید بیاموزید که در چه زمان و مکانی کلام شما اثر بخش تر خواهد بود . نکته ای که باعث میشود بنده تاکید دارم از جلسات خصوصی مشاوره استفاده کنید این است که مشاور با گرفتن شرح حال دقیق از مراجعه کننده پی میبرد که ریشه این اختلال فعلی در رفتار چه دلیلی دارد. بنظر میرسد مشکل همسرتان این است که گاهی اقتدار ایشان مختل شده برای همین قهر میکنند که جایگاهشان در خانه را پررنگ کنند،البته ممکن است دلایل بسیار زیادی وجود داشته باشد . به هر حال برخی نکات در این چند خط خلاصه نمیشود و اهمیت مشاوره اینجا مشخص میشود. البته پیشنهاد بنده این است که پیشگیری همیشه بهتر از درمان است حتی زمانیکه احساس میکنید هیچ مشکلی ندارید برای دوام این ارامش از مشاور کمک بگیرید الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی و ارتباط با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام ببخشید من یه پسر ۶ساله دارم همه اش حرف از سیگار میزنه همه اش میگه مامان یه پک‌بزنم ببینم چجوریه یه پسرم ۱۸ ساله دارم ان سیگار میکشه هر چیم بهش میگیم فایده ای نداره میترسم این پسر کوچیکمم شبیه بزرگه بشه ببخشید میشه یه راهنمایی بفرمایید که چیکار کنم که پسر کوچکم از فکر سیگار کشیدن بیرون بیاد ممنون 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز پسرتون دقیقا در سن بحران قرار دارد در پاسخ های قبلی ۳ دوره بحرانی توضیح کامل داده شده. بحران تا ۶ سال بحران تا ۱۶ سال بحران تا ۲۲ سال بحران تا ۶ سال معمولا شروع تمام کشفیات در کودکان است.مثل کشف مسائل جنسی،کشف دنیای بزرگترها و تفریحات انها ،کشف حالات درونی خود و حالات جسمی برای پاسخ دادن به هر کدام از این بحران ها شناخت کامل این بحرانها و واکنش صحیح والدین یا مربیان کودک است. مثلا در مورد حساسیت یا جذابیت سیگار برای کودک حتما باید توضیح جذاب برای نفی این کار شرح دهید.جمله هایی مثل نه بده حرفش نزن از کی یاد گرفتی..اینها کودک را بیشتر حساس میکند.اغلب کودکان بدلیل اینکه حافظه کوتاه مدت ضعیفی دارن،با روش جایگزینهای جذاب خیلی سریع فاز فکریشان تغییر میکند..فرمودید که پسر ۱۸ ساله شما نیز درگیر مصرف سیگار هستند(متاسفانه کار ایشان اشتباه است و یک مقوله جداست.. )باید قوانینی طرح کنید که جلوی کودکتان سیگار نکشد.تا کمتر ایشان حساس شود.. مسائل ریشه ای که مربوط به ارتباطات شما و همسرتان و حتی مربوط به خانواده است باید ریشه یابی شود که در جلسات خصوصی به انها رسیدگی میشود. الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من یه مشکلی دارم ،من مادر دو دختریکی ۷سال ونیم ویکی یک سال ونیم ۶سال تفاوت سنی دارن.مشکلم اینه دخترم اصلامسئولیت نمیپذیره وهیچ کاری توخونه برام انجام نمیده حتی تکلیفاشوهم من بایدبهش بگم تا انجام بده وپیشش هم بشینم تا انجام بده همیشه میگه حال ندارم اخیرامیگه نمیرم مدرسه وخودم اوایل باصدای بلندوتنبیه بدنی مجبورش میکردم به نوشتن ولی حالاتنبیه روگذاشتم کنارتاحدودی باصدای بلندباهاش حرف زدن را هم همینطورولی تغییری نکرده.لطفاراهنماییم کنیدپیشاپیش ازشماخانم ومشاورمحترمتان کمال تشکر رودارم وامیدوارم باکمک شمادخترمنم پیشرفت داشته باشه. 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز مقوله تربیت فرزند یک بحث مفصل و گسترده است و در چند خط نمیشود جوانب مختلف را بررسی کرد پیشنهاد بنده این است در جلسات خصوصی نکات ریز و راهکارهای دقیق را دریافت کنید .. مادر عزیز شما خودتان پاسخ خود را فرمودید حتی اگر کودک کارهای شخصی و تکالیفش را انجام نمیدهد شما هرگز اجازه ندارید با تحقیر و توهین و تنبیه بدنی و سرزنش او را مجبور به کاری کنید با توجه به اینکه فرمودید کودک یک و نیم ساله دارید حدس بنده این است که ممکن است دختر شما بعد از بدنیا امدن خواهرش از مرکز توجه بودن ناخوداگاه دور شده و همین موضوع باعث شده کمی بخواهد خودنمایی و ابراز وجود کند مسئولیت پذیری چیزی نیست که بشود یک شبه به کودک یاد داد باید از سن ۳ سالگی به بعد با واگذاری کارهای کوچک مثل پوشیدن کفش یا غذا خوردن بدون کمک والدین ،به او اموزش داد در هر صورت پیشنهاد بنده بشما این است که از تذکر مدام بپرهیزید که تذکر دادن بیش از اندازه نتیجه ای جز لجبازی و گستاخی برای کودک بهمراه ندارد با محبت و توجه بیشتر به خواسته ها و علائق او ایجاد صمیمیت کنید ارتباط عاطفی عمیق در یک بستر امن کفتگو و رفتار باعث میشود که او احساس بی ارزشی نکند الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من ازنوجوانی عاشق بچه بودم بطوری که اگرکسی یه بچه داشت اونوازش می گرفتم تاوقتی که خانوادش می خواستن برن اونوبهشون میدادم انقدربچه دوست داشتم درسن ۱۷سالگی ازدواج کردم و۱۹سالگی حامله شدم داشتم روی ابرها راه می رفتم ازخوشحالی ولی فرزندم سقط شدو۱۰ماه بعددوباره حامله شدم باکلی اضطراب ونگرانی فرزندم بدنیااومدوقتی ۱سال ونیم داشت دوباره اقدام کردم ولی بازنتیجه نداد تا ۸سال ناباروری ثانویه گرفتم باکلی درمان وای وی اف فرزند دومم بدنیااومدالان بایدخوشحال باشم ولی اصلانیستم نمی دونم چم شده همش می گم چرانتونم هرموقع بخوام بچه داربشم چه گناهی کردم فکرم به بچه های دوباره هست وازوجوداین دونازنینم غافلم چه کنم خودمم خسته شدم 🔹پاسخ سلام و احترام . دوست عزیز این حس زیبای علاقه به مادری کردن در اکثر خانمها وجود دارد و این حس خدادادی هدیه پروردگار است به ما خانمها. اتفاقا این خصلت هم در ما آدمها وجود دارد که همیشه دنبال چیزهایی هستیم که نداریم و در غفلت برای نعمتهایی که داریم... پیشنهاد بنده این است که در جلسات خصوصی ریشه یابی شود که دلیل این ترس و نگرانی از اینده چیست ؟ و باید به کمک مشاور بتوانید به یک احساس رضایتمندی دائمی دست پیدا کنید . حتما درک میکنم بخشی از این نگرانی بدلیل بارداری های سخت شما بوده اما باید بتوانیم با راهکارهای دقیق پرونده هر بحران را بعد از حل بحران ببندیم و با انرژی کامل به سمت یک زندگی شاد و عاشقانه حرکت کنیم. زیبایی های زندگی را ببینید و قدر دان این همه نعمت باشید الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام یه بلاهایی سر من اومده که فکر نکنم سر هیچ بشری تا حالا اومده باشه😱 بعداز جداییم با یه پسر ۹ سال از خودم کوچیکتر ازدواج کردم... البته این ازدواج دلبخواهی نبود‌ این پسر چنان بلاهایی سر من اورد که همسرم طلاقم داد. با یه پسر ۱۵ ساله مجبور شدم به عقد این ادمه از خدا بیخبر دربیام..😭 حالا بعد از ۵ سال عذاب و بدبختی و اذیت و آزارهایی که خودش و مادرش سرم اوردن به آخر خط رسیدم. یه پسربچه ی ۴ ساله هم دارم.. نمیدونم این بچه رو چه جوری ول کنم برم.طفل معصوم تا میبینه تصمیم به رفتن دارم زار زار گریه میکنه. 😭😭 مادرشوهرم طبقه ی پایینه خونه ی ماست و ۵۲ سالشه.. فقط همین یه بچه رو داره. شوهرشم چندین زن گرفته و اینو رها کرده رفته.. حالا شوهر من شده هم پسر این زن هم دخترش.هم شوهرش‌. هم پدرش .هم مادرش.. من بالا تنهام شوهرم همیشه پیش مادرشه و مادرش را به راه بهش خدمات میده. تا ناخن دست و پاهاشو میگیره.. میوه قاچ میکنه میذاره دهنش.. یه بارم نمیگه: پاشو برو به زن و زندگیت برس.😔 شوهر منم از خدا خواسته میخابه پایین. نه کار داره.. نه پول داره. هیچی هم براش مهم نیست. تا اعتراض میکنم میگه همینه که هست. الان دو سه روز هست که دیگه واقعا اوضاع زندگیم وحشتناک شده. کاری ازم برنمیاد‌ چون یه بار جدا شدم روی برگشتن به خونه ی پدر رو هم ندارم.. تو رو خدا کمکم کنید. منبع درآمدی هم ندارم بذارم برم یه جایی زندگی کنم. خدا هم بهم رحم نمیکنه مرگمو برسونه..😭😭😭 🔹پاسخ پاسخ مشاور 👇 سلام و احترام دوست عزیز متاسفم بابت شرایط سختتون . دو مورد مهم وجود دارد اول اینکه اصلا توقع نداشته باشید همه نکات را در چند خط بشه توضیح داد . نکته بعد اگر تصمیم به اصلاح امور دارید و قصد جدا شدن ندارید حتما جلسات خصوصی مشاوره رو شروع کنید تا انشالله مشکلاتتون حل شود . اقایی که ۹ سال از شما کوچکتر است حتما احساسات شما رو درک نمیکند ،متقابلا نیازهای ایشون رو شما کامل متوجه نمیشین . یک نکته مهم دیگر این است که مادرشون کارهایی رو براشون انجام میدن که شما براشون انجام نمیدین . حتما شرایط براتون خیلی سخته و من این موضوع رو درک میکنم فقط باید یاد بگیرید چطور همسرتون رو دوباره جذب خودتون بکنیو و حفره های عاطفی بینتون رو پر کنید . خیلی از نکاتی که باید در مورد روابط عاطفی خدمتتون عرض کنم در جلسات خصوصی عرض خواهم کرد . الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من خیلی کانالتون رو‌ دوست دارم بخدا برای مشکل منم یه راه حلی بدید من یزد می‌شینم پدر مادر همسرم و خودم ده هستن من 20سالمه و همسرم24سالش یه بچه‌ یه ساله دارم خیلی همسرم رفیق باز هست همش میخواد با رفیقاش باشه موقعی هم که اعتراض میکنم عصبی میشه و میگه تو چیکار من داری پرخاشگری می‌کنه چه یزد باشیم چه بریم ده میخواد با رفیقاش باشه چندباری هم موقعی که ده‌بودیم شب تا صبح رفته با رفیقاش دیگه خسته شدم از این وضع به طوری که چندباری آرزو مرگ کردم میخواستم از مشاورتون برام کنم بگیرید 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز چند نکته مهم در مورد این موضوع وجود دارد ،شما خودتون باید بررسی کنید که مشکل کجاست اول اینکه شاید همسرتون مسئولیت پذیری لازم را ندارند ،مثلا ممکن است وجود فرزند ۱ ساله شما مانع ارامش ایشون میشه و ترجیح میدن بیرون از خانه باشند . مورد دوم اینکه در خانه جذابیت لازم وجود ندارد و ایشون ترجیح میدن بیرون از خانه و درکنار دوستانشون تفریح و خوشگذرانی کنند سوم اینکه ممکن است ارتباط عاطفی عمیقی بین شما و همسرتان وجود نداشته باشد در هر کدام از سه حالت بالا لازم است راهکارهای مربوطه را در جلسات خصوصی دریافت کنید اما چند پیشنهاد خدمتتان عرض میکنم سعی کنید با کلام محبت امیز بدون گله و شکایت و سرزنش به ایشان بگویید که چقدر به وجودشان نیاز دارید ،چقدر دلتنگشان میشوید و در نبودشان چقدر احساس تنهایی میکنید ،باید کلامتان باور پذیر و سرشار از عشق و محبت باشد همیشه در بستری امن گفتگو کنید،بستر امن گفتگو به معنای این است که در گفتگو تحقیر و توهین وسرزنش و گله وشکایت وجود نداشته باشد و با کلام بدون غیبت(دوستانشان) واضح و روشن بگویید چقدر به ایشان نیاز دارید میتوانید با برنامه ریزی و مدیریت زمان خواب فرزندتان فرصتی بسازید که با همسرتان زمانی را به تفریح و لذت های دو نفره اختصاص دهید (حتی تماشای یک فیلم در ساعت های پایانی شب ) باید بعضی لذت ها و تفریحاتی که با دوستانشان دارند را با شما و با کیفیت بالاتر تجربه کنند تا این ذهنیت که با خانواده نمیشود تفریح کرد ازبین برود . مطمئن باشید با تدابیر گفتاری و رفتاری خیلی زود به خواسته خود خواهید رسید الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام خواهری دارم که خیلی دوسش دارم ، ولی به خاطر بچه ها همیشه در حال دعوا هستیم ، اخلاقش تنده ، پر توقع ، دلم از حرفاش میگیره توان و جرات اینکه بشینم باهاش حرف بزنم ندارم ، کلا آدم خلاق و خنده رو و خوش صحبتی هستم ولی در مورد خواهرم نمیتونم ، طوری رفتار می‌کنه که انگار نمیخواد من رو ببینه ، رفتارش جوریه که اصلا تلاش نمیکنه اوضاع بهتر بشه جرات نمیکنم برم خونه مامانم ، بیشتر وقتها نمیرم ، بدنم طاقت حرص و لرز نداره ، کنسر لنفوم دارم ولی به خانوادم نگفتم ، خیلی دردم میاد خواهری که باید مراقبم باشه ، پشت و پناهم باشه ، سنگ صبورم باشه ، برام درده 🔹پاسخ سلام و احترام بابت بیماریتون واقعا متاسفم شما فرمودید به خانواده موضوع بیماریتون نگفتید پس نمیشود توقع حمایت و پرستاری از شمارا داشت نکته مهم در مورد تربیت کودک این است که شما باید بدانید درمورد ارتباطات بچه ها باهم هرگز دخالت نکنید.شما باید بتوانید در بستری امن با خواهرتان صحبت کنید اینکه شما فرمودید جرات صحبت کردن با خواهرتان را ندارید موضوعی است که احتمالا مربوط به گذشته یا مسائلی غیر از دعواهای بچه های شماست.میتوانید با ارامش و صمیمیت به خواهرتان بگویید که رفتار بچه ها با هم نباید روی روابط خواهری شما تاثیر بگذارد.میتوانید بچه هارا پیش مادرتان یا همسرهایتان بگذارید و با هم یک تفریح دونفره یا خرید بروید،و بدون یاداوری اتفاقات گذشته در مورد اینکه باید چگونه با بچه ها رفتار کنید صحبت کنید‌میتوانید از جلسات خصوصی برای دریافت راهکارهای موثرتر استفاده کنید. الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام خانوم مشاور خواهش میکنم کمکم کنید الان دارم این پیامو با اشک مینویسم ۳۰ سالمه یه پسر ۹ساله و یکی هم ۱۵ماه دارم .ازوقتی پسرکوچیکم به دنیا اومد اولی خیلی بدشده خیلی اذیت میکنه تاوقتی که به حرفش گوش کنیم خوبه تا نه میارم داد میزنه منو میزنه میزنه تو سروکله خودش بددهنی میکنه .میگه دوست دارم بمیرم آخرش گریه منو در میاره ‌.نمیدونم چکارکنم کم آوردم😭😭😭😭 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیز معمولا وقتی اختلاف سنی بین بچه ها بیشتر از ۵ سال میشود این مشکل بوجود میاید. تاکید مشاورین این است که اگر قصد دارید چند فرزند داشته باشید فاصله سنی انهارا زیر ۵ سال قرار دهید تا مشکلاتی از قبیل حسادت،خشم،مقایسه،و در بعضی موارد ازار جسمی صورت نگیرد. پیشنهاد بنده به شما دوست عزیز اینست که الان که شما مادر دو فرزند هستید صبر و ارامش خود را زیاد کنید مهارتهای لازم برای برخورد با هرگروه سنی از کودکان را بیاموزید.حتما اگاه هستید که نوع رفتار شما با کودک ۱۵ ماهه،با کودک ۹ساله باید متفاوت باشد.همانطور که نیازهای انها متفاوت است احساس میکنم در حال حاضر رفتا. شما یا پدر یا حتی خانواده هایتان(خاله،دایی،عمه،عمو،مادربزرگ و پدربزرگها)در این حجم از حساسیت و خشم موثر بوده است.نکات بسیار دقیقی وجود دارد که در صورت تمایل در جلسات خصوصی ارائه میگردد.اما خیلی کوتاه عرض کنم که درحال حاضر نه خدمات اضافه دادن موثر است،نه مقابله و جنگ.تنها راه برطرف شدن این مشکل برگرداندن امنیت به فرزندتان است.(او باید مطمئن شود همچنان در مرکز توجه و علاقه شماست)باید با عمق بخشیدن به روابط عاطفی صحیح این حفره عاطفی پر گردد. دادن حس مسئولیت و محول کردن برخی کارهای مهم میتواند کمی حساسیت اورا از بین ببرد. الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من ۱۳ سال هست عروس شدم در خانواده شو هرم همه ضد حجاب و سیاست و از اینجور حرف ها هستند‌ چند سالی هست که شدت گرفته همسرم خیلی احترام شدید به داداش بزرگش داره هر چی او بگه قبول میکنه در مقابلش حرمت خانواده ی منو هم داره.تا اونجایی که خیلی با زن داداشش راحت هست خودم از لحن حرف زدن و تلفن هاشون می فهمم.یک پسر ۱۰ ساله دارم اخلاقش و اعتقادش به خودم و خانواده م رفته می فهمم خیلی ناراحت میشه..دیش خونه مادر شوهرم بودیم شوهرم کمر درد بود بعد دختر جاریم رو کمرش ایستاد که بهتر بشه بعد هم جاریم رفت رو کمرش ایستاد و از این حرفا... من بعداز ۱۰ سال باردار شدم دیشب که این صحنه رو دیدم و پریشانی پسرم.گفتم اگر باردار نبودم قضیه رو به داداشش می گفتم چون یک سالی هست داغ پدرم رو دیدم هم خیلی پرتوقع شدم و اینکه احساس میکنم من فقط عقیده ام فرق میکنه با بقیه لج میبرن..چرا نباید شوهرم چیزی به زن داداشش بگه.با این کارهاش من دیگه از شوهرم زده میشم. یک جورایی خسته و کلافه هستم اون جاری من هم جلوی همه بلوز و شلوار تنگ و بعضی وقتا شال سرش هم میندازه 🔹پاسخ 👇 پاسخ مشاور 👇 سلام و احترام دوست عزیزم این تفاوتهای مذهبی و فرهنگی و حتی سیاسی در بسیاری از خانواده ها وجود دارد چند نکته مهم قابل ذکر است اول اینکه در محیط خانوادگی به هیچ عنوان در مورد علایق سیاسی هم صحبت نکنید که حتما به کدورت و ناراحتی منجر میشود در مورد تفاوت های مذهبی، شما بدون سرزنش و تحقیر و توهین(هم در کلام هم در رفتار و هم در گفتار ) پایبند مسائل اعتقادی خود باشید .و کاری به بقیه نداشته باشید . نکته مهمی که فرمودید همسرتان در ارتباط با خانم برادرشان بعضی حدود را رعایت نمیکنند باید شما در زمان و مکان درست با تدبیر گفتار و رفتار با همسرتان صحبت کنید و از عمق ناراحتی خود ایشان را مطل کنید‌ انشالله در جلسات خصوصی اینکه زمان و مکان مناسب چگونه است و تدبیر گفتار و رفتار چیست خدمت شما ارائه میگردد . بنابراین در حال حاضر تنها کاری که میتوانید انجام دهید بدون ناراحتی و یاداوری خاطرات تلخ گذشته تنها روی عمق بخشیدن به رابطه خود و همسرتان تمرکز کنید مطمئن باشید با نزدیک شدن بیشتر شما به ایشان خیلی از مشکلاتتان حل خواهد شد خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام اومدم که شاید بتونید کمکم کنید،خیلییییی گیر کردم 🥲 من یه دختر ۱۸ ساله ام،مذهبی و انقلابی و نه تنها خودم و خانواده ام بلکه فامیل هم شاید خیلی انقلابی نباشن ولی مذهبی هستن و حداقل اینکه اکثر خانمهای فامیل چه پدری و چه مادری محجبه هستن حالا بنده یه خواستگار دارم که پسر خوبی هست و تا حد زیادی تفاهم هم داشتیم با هم شغل و موقعیت مالی خوبی هم داره در واقع میشه گفت شغلش همون چیزی که همیشه میخواستمه اولش مادرشون رو که دیدم چادر ملی سرشون بود ولی به روسریشون گیره نزده بودن و تا حدی عقب رفته بود و موهاشون پیدا بود ولی بعد مدت کمی موهاشون رو تو دادن و درست کردن برای همین جدی نگرفتم و گفتم اشکال نداره همین که چادر سر می‌کنه یعنی مقیده و حواسش نبوده و... با این آقا پسر که صحبت می‌کردم متوجه شدم حجاب براشون مهمه و دوست دارن خانم محجبه داشته باشند برای همین فکر میکردم خانواده ایشون هم همین نظر رو دارن و محبه و مقید هستن...تو ذهنم خیلی جلو رفته بودم...دل نبستم اصلا ولی انقدر که با همه خواستگار هام عدم تفاهم اعتقادی داشتیم یکم که با این آقا جلو رفتیم ذوق زده شده بودم و میگفتم این خودشه...تا اینکه امروز به طور تصادفی پیج عمه این آقا پسر رو تو اینستاگرام دیدم و تا الان تو شوک هستم...تمام خانم های فامیل این آقا پسر بی حجاب هستن و عمه ایشون حتی تمام این عکس هارو چه خودش چه سایر خانم ها رو داخل پبجش گذاشته،یه شال سرشونه ولی اصلا جوری نیست که پوشش حساب بشه و به شدت تجملی هستن و جوری که فهمیدم رابطه نزدیکی هم با این آقا پسر دارن...چیزی که خیلی اذیتم کرد این بود که عکس مادر آقا پسر هم داخل پیج عمه ایشون بود بدون چادر طوری که موهاشون بیرون بود،نه به اندازه خود عمه‌شون ولی بازم موهاشون مشخص بود اونم تو جمعی که نامحرم بود داخلش...بعد متوجه شدم شغل پدر آقا پسر جوری هست که مادرشون بیرون از خونه محدودیت پوشش دارن...حالا من خیلی مردد شدم و واقعا دارم اذیت میشم،تا قبل از اینکه عکس های خانواده شون رو ببینم تقریبا همه چیزو تموم شده میدونستم چون من خیلی خواستگار رد کردم سر همین مسئله شل حجابی و...این آقا پسر در نگاه اول خیلی ویترین خوبی داشت به نسبت سایر خواستگار هام(از لحاظ دینی میگم)...‌حتی الانم خودش پسر خوبیه ولی من میدونم در آینده در ارتباط داشتن با فامیل این آقا چه تو عروسی خودم چه مهمونی ها و...اذیت خواهم شد ولی ایشون نه ، چون عقایدش با فامیل من سازگاره اونی که اذیت میشه منم...یکی بهم گفت چون مادرش تا حدی حجاب داره و عمه ها و فلان چندان مهم نیستن و چون شغلش رو‌دوست دارم و عقاید خودشم خوبه قبول کنم و بهتر از این پیدا نمیشه ولی خودم چون حتی تو فامیل هم همه محجبه ان با این شرایط ناآشناعم و عادت ندارم و غریبه هستم با همچین فامیلی...تو خیلی از موارد با هم تفاهم داریم ولی این مسئله پوشش یهو منو مردد کرد و با هرکس صحبت میکنم به نتیجه نمیرسم حتی یه حاج آقا برام استخاره هم گرفت و گفتن خوبه ولی با احتیاط اقدام کنید الان نمی‌دونم... احتیاط کنم یعنی چی؟ چیکار کنم...؟🥲 میدونید من انقدر خواستگاری نا موفق داشتم که اکثرا هم به خاطر همین شل بودن عقاید و حجاب خانواده و..‌ بوده خیلی خسته شدم از این خواستگار بازی ها...همیشه دوست داشتم تو سن خوب ازدواج کنم و تشکیل خانواده بدم و همیشه هم میگفتم چون خودم پاک موندم یه پسر خوب هم نصیبم میشه ولی انگار نا پیداعن...نیستن کسایی که خودشون و خانواده و فامیل مذهبی و انقلابی باشه...یا شاید تو تهران کمه... 🔹پاسخ با سلام و احترام دوست عزیزم بسیار خوشحالم این حساسیت به مساله حجاب برای شما وجود دارد و حتما باید همسری انتخاب کنید که هم کفو شما باشد. چند نکته خدمتتان عرض میکنم اول اینکه در مورد ازدواج بنده به هیچ عنوان اعتقادی به استخاره ندارم در عوض باید تحقیق کامل(لا اقل سه ماه )و مشورت بسیار زیاد، مورد تاکید و تایید بنده است. دوم اینکه خیلی طبیعی است که شما نتوانید موردی را پیدا کنید که ۱۰۰ درصد خانواده و اقوام مذهبی داشته باشندو کاملا واضح است که خود فرد ملاک و معیار انتخاب است.(خودتان فرمودید مادرشان تا حدی مقید به حجاب هستن) سوم اینکه پیشنهاد بنده این است که وارد دوره اشنایی شوید(برای سن شما حداقل ۶ ماه)و بعد از گذشت این زمان تصمیم قطعی خود را بگیرید. نکته مهم بعدی این است که در طول این ۶ ماه هم خودتان و هم خواستگارتان از جلسات مشاوره قبل ازدواج استفاده کنید. الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال با عرض سلام اقایی هستم 35 ساله متاهل و دو تا دختر دارم.... مشکل من این هست که خانوادم (پدر و مادرم) برای ریزترین امور زندگیم نظر میدن مثلا اینکه کیو دعوت کنم و چه نوع غذا بدم و کجا برم کجا نیام....و اگه خلاف نظرشون عمل کنم قهر میکنن و کلی مشکل و ناراحتی ایجاد میکنن.. مثلا میریم خونشون با من خودشونو خوب میگیرن و به خانومم خیلی بی احترامی میکنن ...... این مورد اخیر به دلیل اینکه بخاطر نرفتن به عید دیدنی یکی از دخترهای مجرد فامیلمون که نه مادر داره و نه پدر و یه زمانی میخواست زندگیه منو بهم بریزه و خانواده من هم در جریانند... بخاطر این نرفتم خونش و بخاطر نرفتنم خانوادم خودشونو باهام قهر گرفتن و 7 روز هست هیچ ارتباطی باهاشون نیست... من و همسرم رفتیم خونشون دیدم مادر با من خودشو خیلی خوب گرفته و با خانومم نهایت بی احترامی میکنه و حتی پشت به خانومم نشست... میخوام بدونم باید چه رفتار و چیکار کنم که دیگه اینکارهارو نکنن و بی احترامی به خانومم نکنن و متوجه بشن که نباید از حد خودشون خارج بشن و برای امور زندگیم تصمیم بگیرن؟؟ 🔹پاسخ سلام و احترام برادر محترم مشکلی که شما مطرح کردید یک ریشه اساسی دارد و ان هم این است که شما تا کنون موفق نشدید که چهارچوب خانواده خودتان را برای دیگران مشخص کنید بنده این نکته راهمیشه عرض کرده ام که انچه که الان اتفاق افتاده نتیجه رفتار خود ماست با تمام احترامی که برای شما قائل هستم باید خدمتتان عرض کنم که شما خودتان اجازه داده اید که مادر و پدر شما همیشه و در همه امور برای شما تصمیم گیری و یا نظر بدهند پس باید در کمال احترام و نگه داشتن حرمت مادر و پدر با تدبیر گفتار و رفتار و با مقدمه درست به ایشان بگویید که رفتار انها باعث رنجش شما و همسرتان میشود بحث تدبیر گفتار و رفتار یک بحث مفصل و مهم است که انشالله در صورت تمایل در جلسات خصوصی خدمتتان ارائه میگردد فقط چند نکته اول اینکه ارتباط عاطفی و احساسی خود با همسرتان را را تاجایی که امکان دارد بیشتر و عمیقتر کنید و به ایشان بگویید که الویت شما در زندگی ایشان و فرزندانتان است ،به ایشان اطمینان بدهید که هرگز رفتار و یا نگاه والدینتان در روابط شما اشکالی وارد نمیکند نکته بعد به مادر و پدرتان بگویید که درک میکنید بسیاری از تذکرات انها به نفع شماست اما شما نهایتا باید چهارچوب خانواده خود را برای انها مشخص کنید مجددا عرض میکنم که از احترام به پدر و مادر غافل نشوید الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سلام سوالی از خانم مشاور داشتم . مادر شوهر من زبون نیش داری دارد البته خودش هم میگه. باور کنید اصلا احترام ..نمیدونه چیه فقط توقع دارد بهش احترام..محبت بگذاری.. تا جلوی چشمش هستی و کاری براش انجام میدید مورد تکریم .احترام..همین که از دیدش محو شدی انگار همچین آدمی نبوده البته با بچه های خودش نیز اینگونه است یه وقتایی به همسرم میگم میخام فلان حرفی را بهش بزنم میگه نگووو مادرم را می‌شناسی با عرض پوزش ..مثل کتلت به دیوار می چسبونت... بخدا اذیت میشه ..آخه نمیشه هیچی نگی فکر می کنند دور از جون شمااا هالو..نفهم هستم ... چکار کنم .. بعضی میکند .بهترین ابزار سکوت ... ولی بعضیا وقتی میبیند سکوت می کنی . موضع خود را عوض می کنند ولی متاسفانه مادر شوهر من اصلا از رو نمیره... درد دل زیاده . من خودم عروس دارم ولی بخدا از گل نارنگی تر بهش نمیگم.بی احترامی نمیکنم.. قبلاً از همکاری..حسن توجه شما کمال تشکر را دارم.. سایه..مهرتون مستدام 🙏🙏🙏🙏😍😍😍 🔹پاسخ سلام و احترام دوست عزیزم متاسفم که در چنین شرایطی قرار دارید چالش های بین مادر شوهر و عروس چندین دلیل دارد اما یه دلیل مهم که دربیشتر‌ اختلافات مشترک است ،سوءتلاهم است در مورد اختلاف بین مادرشوهر و عروس لازم است چند نکته را در نظر بگیرید تا مشکل کاملا حل شود اول خیلی روی رفتار و حرفهای انها تمرکز نکنید هر چه بیشتر به حرکات و حرفهای ایشان بها دهید بیشتر اسیب میبینید دوم سعی کنید با تدابیر گفتاری و رفتاری که در ادامه توضیح خواهم داد کمی روابطتان را صمیمی تر کنید در این مورد تدابیر گفتاری و رفتاری اینگونه است که حتما وقتی میخواهید با ایشان صحبت کنید اول از یک نکته بارز در وجود ایشان تعریف و تمجید کنید ،مثلا اینکه مامان شما چقدر خوب این غذا رو درست میکنید ،میشه به من هم اموزش بدین ... گاهی اوقات احترام به تنهایی نمیتواند رابطه خوب را شکل دهد وباید به واسطه نزدیکی عاطفی با فرد اعتماد در رابطه را تقویت کرد کنترل کردن رفت و امد هم یک موضوع بسیار مهم است ،نباید توقع داشت با کسی که زیاد رفت و امد میکنیم در کلام یا رفتارمان سوءتفاهم ایجاد نشود ... به هر حال بنده موافق رفت و امد و معاشرت بدون قاعده و چهارچوب نیستم حتی با پدر و مادر خود ... الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال با سلام واحترام من حدود۹ماه ازدواج کردم، البته خیلی دیر، درسن پنجاه ودوسالگی، همسرم ۱۵سال قبل ازدواج داشته وازهمسرش جدا شده ایشان خیلی شخصیت اجتماعی بالایی دارند وخیلی هم همه چی خوبه اما یه مشکل خیلی بزرگی دارم، ایشان خیلی زود رنج هستند، هفت روز هفت، هشت روزش قهر با من، وقتی ناراحت میشود تمام خوبی های منو یادش میرود، وخیلی منو تحقیر می کند گاهی حرفهایی میزندکه تامغز استخوانم 😔 این چند ماه خیلی سعی کردم تمام روش های آروم کردند ایشان را انجام بدهم اما امروز یکماه است هیچ پیامی وتماسی نداشتیم نمیدونم چه کنم هربار که قهر میکرد من یک راه برای آشتی باز میکنم اما دیگه یک ماه نه زنگ زدم نه پیام ایشان هیچ واکنشی نشان نمیدهد انگارنه انگار من همسر ایشان هستم نمیدانم چه کنم 🔹پاسخ سلام و احترام. دوست عزیزم اگر بخواهیم خیلی خلاصه و در چند جمله کوتاه موضوع را بررسی کنم باید خدمتتان عرض کنم انچه که رفتار شما در گذشته بوده است نتیجه اش همین نارضایتی فعلی شما در ارتباط با همسرتان است ... با توجه به سن شما دوست عزیز الان زمان این نیست که با ازمون و خطا راه ارتباطی سالم با همسرتان را پیدا کنید ...الان زمان این است که با تمام قوت راه ایجاد رابطه عمیق عاطفی را یاد بگیرید و بکار ببندید . متاسفانه این اشتباه که بعد از هر بار قهر یکی از زوجین پیش قدم میشود برای آشتی، شما طرف مقابل را عادت به اینکار داده اید و همسرتان حتی اگر بخواهد اشتی کند با خود میگوید نهایتا خانمم میاد سمتم... مطمئن باشید ،حتما قهرهای طولانی و تکراری در عمق رابطه عاطفی شما اثر میگذارد و اما تنها پیشنهاد من بشما این است که قطعا این روش تکراری و ناکارآمد را ترک کنید و در زمان و مکان مناسب با تدبیر گفتار و رفتار ،واضح و روشن به همسرتان بگویید که چقدر دوستش دارید ،چقدر رفتار ایشان روی روحیات شما اثر میگذارد و اینکه چقدر از این اتفاق ناراحت هستید ودر اخر یک جمله سوالی : عزیزم پیشنهادت چیه که دیگه این اتفاق بینمون نیوفته ؟؟؟ مطمئن باشید با ایجاد رابطه عمیق عاطفی و یادگیری مهارت های ارتباطی که در صورت تمایل در جلسات خصوصی خدمتتان عرض خواهد شد ،دیگر این مشکل پیش نخواهد امد الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی با خانم خانی حسینی👇 @takfatemehkhanihossini
🔸سوال سلام من وشوهرم هر دو افراد مقیدی هستیم وبچه هامون هم قبل از دانشگاه رفتن تکالیف دینیشون رو تقریبا انجام میدادن ولی بعد از دانشگاه از این رو به اون رو شدن واینکه برای دخترم خواستگاری که اومد تو دانشگاه باهم آشنا شده بودن وقتی برای تحقیق بمحل کار ایشون رفتیم گفتن نماز اول وقتشون ترک نمیشه کلی تعریف وتمجید.... بعد عقد وقتی دنبال رزرو تالار ومراسم عروسی بودن ما فهمیدیم یک ساعت آخر مراسم رو مختلط گرفتن وحرف و نصیحت ما هم هیچ اثری نداشت دخترم که خودش کمی شل مذهب بود همسرش رو بهونه می‌کرد ومیگفت همسرم میخواد الان سالگرد ازدواجشونه ومراسم گرفتن و دوستاشون رو دعوت کردن میخواستم ببینم بابت این گناه یا اشتباهات دیگه من چه کار میتونم بکنم در ضمن بعد از ازدواج دخترم دیگه دامادم رو ندیدم نماز بخونه بنظر شما کاری نباید بکنم اگه باید کاری بکنم میشه راهنمایی کنید 🔹پاسخ سلام و احترام متاسفانه یکی از اسیب زا ترین مقاطع برای فرزندان مرحله ورود به دانشگاه است به دو دلیل اساسی این است که ممکن است با بحران های جدی همراه شود اول قرار گرفتن در سن بحرانی سوم (توضیح مفصل برای سنین بحرانی ارائه شده است ) دوم متاسفانه وجود بستر نا امن اخلاقی و اعتقادی در محیط دانشگاه باعث این اتفاق میشود در مرحله اول تغییر نوع پوشش و در مرحله های بعدتر سوالات اعتقادی و نهایتا تغییر فاز فکری جوان میشود بنده همیشه تاکید کرده ام که اگر والدین در بحران های اول و دوم مقابل کودک و نوجوان خود قرار نگیرند و کنار انها باشند مرحله سوم بحران با اسیب کمتری همراه خواهد شد شما مادر و پدر عزیز باید در حال حاضر بدون سرزنش و تذکر مدام و با ایجاد احساس امنیت و اعتماد به ایشان بگویید که در هر شرایط و موقعیتی عمیقا دوستش دارید . یک جمله ای که زیاد از والدین میشنوم این است که من نگران اینده فرزندم هستم اما شما متوجه نیستید که با بیان همین جمله ارتباط هم اکنون شما با ایشان نیز ضعیفتر میشود مادر یک ویژگی دارد و ان مهربانی است و پدر یک ویژگی و ان هم تکیگاه بودن لطفا بیشتر تمرکز خود را روی این دو ویژگی بگذارید (همین یک جمله توضیح مفصلی دارد ) دوباره تاکید میکنم هرگز تذکر و نصیحت اثر بخش نیست ،در مقابل هر چه سعی کنید بیشتر ارتباط عاطفی برقرار کنید احتمال اینکه حرف شما اثر بخش شود بیشتر است باور بفرمایید اینقدر نکته و راهکار در ذهن بنده وجود دارد که اصلا در این چند خط نمیشود همه رابیان کرد لطفا پیگیر باشید و در جلسات خصوصی راهکار ها را دریافت کنید فقط یک نکته به عنوان کلام اخر خدمتتان عرض کنم در کمال احترام به شما احتمالا شما تا امروز در مسیر ارتباطی استاندارد با جوانتان نبوده اید که اکنون نمیتوانید درخواست هایتان را واضح به ایشان بگویید و امیدوارم خانواده هایی که کودک و نوجوان دارند از همان مقاطع کودکی اقدام به یادگیری مباحث تربیت کودک و نوجوان باشند مباحث زوج درمانی هم همینطور است باید از قبل از ازدواج یا همان روزهای اول تفاوتها را شناسایی و مهارت های لازم را یاد بگیرند لطفا لطفا لطفا قبل از شروع هر بحران مهارتهای لازم را یاد بگیرید و از مشاور های مطمئن استفاده کنید الخیر فی ما وقع موفق باشید خانی حسینی جهت مشاوره تلفنی و ارتباط با خانم خانی حسینی 👇 @takfatemehkhanihossini