eitaa logo
علمدارکمیل
344 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ختم قرآن به نیت ائمه ای که در ماه رجب متولد و یا شهید شدند، و به نیت شهدای ۱۳ دی ماه [ حاج قاسم سلیمانی ابومهدی المهندس حسین پورجعفری مدافع حرم هادی طارمی شهرود مظفری‌نیا وحید زمانی‌نیا مقاومت مصطفی محمد میرزایی ] و شهدای مراسم تدفین و مراسم سالگرد شهادت قاسم و شهید محمدحسین یوسف الهی ✅🖤❤️ لطفا برای دریافت جز قرآن به آی دی زیر پیام دهید. @saeade_14
‍ 🎇 یادمان هویزه و حماسه خونین هویز در آذر 1359، پس از شكست بیش از دو گردان از نیروهای عراقی در جنوب سوسنگرد به وسیله سربازان اسلام، یك گروهان از برادران سپاه اهواز جهت محافظت و پدافند شهر هویزه، از سوسنگرد به آن شهر اعزام شدند.  نیروهای عراقی در این منطقه متشكل از واحدهای تانك، موشك های زمین به زمین و امكانات نظامی پیشرفته و بیش از 6 هزار نفر پیاده بودند. ولی همین نیروهای اندك مدافع شهر، از كمترین امكانات دفاعی هم بی بهره بودند. دشمن در آغاز هجوم سراسری خود، ظرف 48 ساعت از محور هویزه تا كرخه پیشروی كرده و در امتداد آن مستقر شده بود، به طوری كه فاصله ی آن ها تا هویزه حدود 10 كیلومتر بود. تاكتیك دشمن این بود، كه با تصرف سوسنگرد، هویزه خود به خود سقوط می كند. در چنین شرایطی 50 تا 60 نفر از برادران سپاه برای جلوگیری از پیشروی دشمن مسؤولیت مین گذاری جاده ها را به عهده گرفتند. زیرا این جاده ها و راه های عبور، برای دشمن به مانند رگ های حیاتی برای ادامه ی تجاوز محسوب می شد.  دو هفته قبل از آغاز عملیات علیه نیروهای عراق، بنی صدر دستور تخلیه ی هویزه را از برادران بسیج و پاسدار صادر و دستور داد كه در سوسنگرد مستقر شدند. این دستور با مخالفت جدی شهید سید محمد حسین علم الهدی و دیگر برادران مواجه شد. بعد از تماس علم الهدی با آیت الله خامنه ای دستور بنی صدر لغو شد و برادران پاسدار در هویزه باقی ماندند. یك هفته بعد، تصمیم بر آن شد كه از محور هویزه و سوسنگرد حمله انجام گیرد. این عملیات را می توان نقطه ی عطف عملیات منظم برادران ارتش و سپاه دانست. @komail31 🍃🍃🥀🥀🍃🍃
علمدارکمیل
#شهدای_عرفه سپاه  دی 1384 یک هواپیمای فالکن-20 متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال غرب ایرا
❣▪️ مختصر شهدای عرفه سپاه❣▪️ 🌹سردار سرتیپ پاسدار سعید سلیمانی شهید سعید سلیمانی، معاون عملیات نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۳۸ در شهر تهران و در خانواده‌ای متدین و مذهبی متولد شد. در روز بیست‌وپنجم خردادماه ۱۳۵۹ به عضویت رسمی سپاه درآمد و با آغاز تجاوز ارتش عراق به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل شتافت و همراه با لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) خدمت خود را آغاز کرد. فرماندهی گروهان، مسئولیت طرح، عملیات و اطلاعات و جانشین فرماندهی از جمله مناصب وی در لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله (ص) در طول جنگ بود. سلیمانی از جمله فرماندهان مخلص، بسیجی، شجاع و با شهامت دوران دفاع مقدس بود که در مدت ۹۰ ماه حضور در میادین نبرد مأموریت‌های محوله را با جدیت، پشتکار، تعهد و دلسوزی انجام می‌داد. با اتمام جنگ، در ابتدا به سمت معاونت عملیات قرارگاه ثارالله تهران و سپس معاون عملیات نیروی زمینی سپاه منصوب شد. 🌹سردار سرتیپ پاسدار عباس کروندی مجرد شهید عباس کروندی، فرمانده «پایگاه هوایی قدر» و خلبان یکم پرواز در سال ۱۳۳۷ در شهر قم به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با شکل‌گیری و تأسیس سپاه به جرگه پاسداران حریم ولایت و انقلاب پیوست. با وقوع جنگ تحمیلی عازم مناطق عملیاتی شد و مدت زیادی را در کنار دیگر همسنگرانش در مقابل متجاوزین جنگید. کروندی پس از طی دوره‌های چتربازی، دافوس و خلبانی، به عنوان استاد خلبان هواپیما‌های «فالکون» و «آنتونوف» در نیروی هوایی سپاه انجام وظیفه می‌کرد. از روحیه بسیجی و اخلاص بالایی برخوردار بود و هرگز از کار، تلاش و فعالیت شبانه‌روزی خسته نمی‌شد. پشتکار، مدیریت و مسئولیت‌پذیری عامل موفقیت وی در مأموریت‌های محوله بود. از سوابق مسئولیتی شهید عباس کروندی می‌توان به جانشینی مدیریت آموزش‌های خلبانی، مدیر آموزش خلبانی، معاونت آموزش، مدیر مستقل ایمنی پرواز نیروی هوایی سپاه و در نهایت فرماندهی پایگاه قدر اشاره کرد.
علمدارکمیل
#شهدای_عرفه سپاه  دی 1384 یک هواپیمای فالکن-20 متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال غرب ایرا
🌹 حمید آذین‌پور 🌹حمید آذین‌پور، مشاور و رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه در سال ۱۳۴۲ در استان آذربایجان‌غربی متولد شد. وی هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات انقلابی مردم، همگام با سایر همشهریانش پا به عرصه جهاد و مبارزه نهاد. پس از به ثمر نشسن انقلاب اسلامی در ایران، آذین‌پور به خیل نیرو‌های جهادگر پیوست و در فعالیت‌های مردمی مشارکتی خودجوش داشت و در اواخر سال ۱۳۶۲ به عضویت رسمی سپاه پاسداران درآمد و با جدیت و درایت کم‌نظیر به خدمت در این نهاد مقدس مشغول شد. وی بخش زیادی از سال‌های دفاع‌مقدس را در جبهه‌های جنگ گذراند و در تیرماه سال ۱۳۶۶، زمانی‌که در منطقه سردشت حضور داشت حادثه وحشتناک بمباران شیمیایی این شهر توسط متجاوزین بعث عراق به وقوع پیوست و بیش از هشت هزار نفر از مردم این خطه مظلوم مصدوم شدند. آذین‌پور با از خودگذشتگی فراوان به سرعت به کمک مصدومین و انتقال آنان به مناطق امن می‌شتابد و در این حین یکی از مجروحان تقاضای ماسک وی را می‌کند که این بزرگوار با ایثار تمام ماسک را به وی داده و خود بر اثر استنشاق گاز‌های سمی به مقام والای جانباز شیمیایی (۲۶ درصد) نائل می‌آید. آذین‌پور دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت دفاعی با رتبه ممتاز و معدل ۱۹.۴۶ بود و در طول خدمت صادقانه‌اش در سپاه پاسداران در پست‌های مسئول واحد نیروی انسانی و فرماندهی گردان سیدالشهدا (ع) سپاه سردشت، جانشین معاونت نیروی سپاه دوازدهم، مسئول دفتر و مشاور فرماندهی قرارگاه حمزه (ع)، مدیر تجزیه و تحلیل و ارزشیابی بازرسی ستاد کل نیرو‌های مسلح و در نهایت مشاور و رئیس دفتر فرماندهی نیروی زمینی سپاه انجام وظیفه کرده است. تدین و تقوا، ایثار، بزرگ منشی و اخلاص، ادب و معرفت، نظم و انضباط، جدیت، رعایت حق‌الناس و ... از فضائل و ویژگی‌های اخلاقی این شهید است که زبان‌زد هم‌رزمان، دوستان و آشنایان است. آذین‌پور در سال ۱۳۶۷ ازدواج کرد که ثمره آن، دو فرزند است. ✍وی در قسمتی از نامه حکیمانه خود به پسرش می‌نویسد: «پسرم رازی را با تو در میان می‌گذارم که اگر آن را در درون خود بپرورانی، جواب چرا‌های خود را پیدا می‌کنی. در یک کلام، علی (ع) و فاطمه (س) رمز همه کار‌ها هستند و توفیق در راه پیوستن به سلسله طیبه امامت و ولایت از الطاف خفیه الهی است. اگر یافتی و راه رفتی با آن‌ها، در دنیا با عزت و آخرت با سعادت‌خواهی بود و گرنه خدا می‌داند.
روز پنجشنبه 30 دی ماه پس از اعلام حادثه آتش سوزی: همه به سرعت آماده مأموریتی دیگر شدند؛ بهنام هم چون دیگر همکاران، مصمم و بااراده گام بر می‌داشت؛ چه کسی می‌دانست این آخرین گام‌های او در ایستگاه آتش‌نشانی است. آتش‌نشانان به سرعت وارد عمل شدند اما عمق فاجعه گسترده‌تر از این حرف‌هاست؛ 3 ساعت و نیم از شعله‌ور شدن آتش گذشته بود که ناگهان ساختمان فرو ریخت و تعداد زیادی از آتش‌نشانان زیر آوار ماندند.😞😱😫 اما بهنام هنوز زنده بود؛ زیر آوار نمانده بود اما دچار سوختگی شدید شد و به سرعت به بیمارستان منتقل شد، تلاش‌ها و دعا‌ها برای زنده‌ماندن بهنام بی‌نتیجه ماند و به دلیل شدت سوختگی دچار مرگ مغزی شد. و به معبودش پیوست. 😞😞 قلب مهربان ، جوان شجاع و فداکار،  پس از شهادتش به یک بیمار نیازمند اهدا شد،  تا مانند زمان بودنش،با رفتن خود نیز، زندگی ببخشد. 😭😢 ایشان هنگام 25 سال بیشتر نداشت و دو ماه از زندگی مشترک او می گذشت. 😔😔 نام اولین حادثه نصیب بهنام میرزاخانی شد باورش سخت بود؛ بهنام دیگر نیست. جوانی که در چشمانش عشق کمک به مردم موج می‌زد. مردی عاشق خانواده و کمک به هم‌نوع. @komail31 ❤️🔥🌹🔥❤️ شهیدی که دوست داشت،  مدافع حرم بشود.
روایتگری شهید جستجوگر نور از عملیات فریاد الله‌ اکبر در عملیات والفجر مقدماتی عراق تعدادی از تیپ‌های کماندویی اردنی و سودانی را به منطقه آورد، بعد از محاصره شدن ما در منطقه آتشبارهای سنگین و نیمه‌سنگین عراق (گرای) کانال ما را گرفتند چند ساعت متوالی بچه‌ها زیر باران آتش خمپاره، کاتیوشا،‌ رگبار و توپ بودند، عوامل جنگی عراق نیز با بلندگو به ما فحش می‌دادند و می‌گفتند:«راه فرار ندارید». وضع خیلی بد بود، بچه‌ها توی خاک به دنبال چهار تا فشنگ می‌گشتند، یک هفته مقاومت کردیم، مختصر آب و کمپوت باقی مانده جیره‌بندی شد، گرسنگی و تشنگی بیداد می‌کرد،‌ اما با این وجود صدای بلندگوی دشمن که بلند می‌شد، بچه‌ها با تمام وجود فریاد می‌زدند:«الله‌اکبر»،من تا زنده‌ام، صدای در هم پیچیده دعوت به تسلیم بلندگوهای دشمن و تکبیرهایی را که از لب‌های قاچ‌قاچ شده نیروها بیرون می‌آمد،‌ فراموش نمی‌کنم. راوی: علی محمودوند @komail31
4_5924511822639006617-mc (1)-mc.mp3
258.2K
الهی به رقیه گفتن شهید حسین معزغلامی... حسین معزغلامی به ذکر «الهی به رقیه» خیلی اعتقاد داشت. میگفت‌ تا گره‌ای به کارتون افتاد یه تسبیح بردارید و بگید :الهی به رقیه... خدا حتما به سه‌ ساله ارباب نظر میکنه و مشکلتون‌ حل میکنه.🌱💚 ولادت حضرت_رقیه @komail31
📌اگه بنا بود آمریکا رو سجده کنیم، انقلاب نمی‌کردیم. ما بنده‌ی خدا هستیم و فقط به اون سجده می کنیم. سر حرفمون، هم ایستاده ایم. اگه همه‌ی دنیا را ما رو محاصره نظامی و تسلیحاتی کنند، باکی نیست! سلاح ما ایمان ماست ایمان بچه هاست که توی خلیج فارس با ناوهای غول پیکر می جنگن حاضریم تموم سختیا رو قبول کنیم که فقط یه لحظه قلب امام عزیزمون شاد بشه. همین... برگرفته از کتاب دلیل روایت حماسه ی نابغه ی اطلاعات عملیات سردار شهید علی چیت سازیان، ص۱۸۰ شاهدان... 🕊سردار علی چیت‌سازیان جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم📿 @komail31
📝 | محمد رضا زاهدی ، شهید القدس 😣 از شدت درد، تکه پارچه‌ای در دهانش گذاشته بود. می‌گفت آنقدر محکم دندان‌هایش را به هم فشار می‌داد که فکر می‌کرد الان است که همه آنها خرد شوند ... ♦️ رفته بود برای شناسایی؛ در مسیر برگشت، ترکشی به پایش خورده بود. ترکش از کمی پایین‌تر از زانوی پای سمت چپ وارد ماهیچه شده بود و با ایجاد یک حفره نسبتاً بزرگ به قطر چند سانتیمتر، از طرف دیگر خارج شده بود؛ به عبارتی قسمتی از ماهیچه را کنده بود. 🩺 در بهداری، چون احتمال داشت با بی‌هوشی اطلاعات جمع‌آوری شده‌اش را فراموش کند و یا اینکه اسراری که نباید همه بدانند در زمان به‌هوش آمدن، به زبان بیاورد و روند اجرای عملیات تحت تأثیر قرار بگیرد، خواست که بدون بی‌هوشی زخمش را پانسمان و بخیه کنند. 🚑 امدادگر برای تمیز کردن زخم، باند را به مواد ضدعفونی آغشته کرده بود. یک سمت باند را داخل حفره زخم کرده بود و سمت دیگر را از محل خروج ترکش خارج کرده بود. ❤️‍🩹 پدرم می‌گفت مثل وقتی که بخواهند کفشی را واکس بزنند، امدادگر دو طرف باند را در زخم حرکت می‌داد و من تحمل می‌کردم چون نباید بی‌هوش می‌شدم. احساس کردم جمجمه‌ام در اثر فشار دندان‌هایم در حال خرد شدن است. 🥀 این ماجرای یکی از مجروحیت‌هایش بود. 💐 هر سال در چنین روزهایی، روز جانباز را به پدرم تبریک می‌گفتیم. 📿 شادی روح شهدا صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم •┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
علمدارکمیل
علی‌اکبر بردال، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۴۵ در شهر اهواز، متولد شد. او دانش‌آموز رشته معماری هنرستان بود. علی‌
🕊 حاج منصور بردال برادر شهید🎤 علی‌اکبر علاقه‌ی زیادی به خواندن قرآن، با صوت و لحن عربی داشت. همیشه بچه‌ها را در زیرزمین خانه جمع می‌کرد و برایشان قرآن می‌خواند. شب‌ها برای اینکه اهل خانه را اذیت نکند با چراغ‌قوه زیر پتو قرآن می‌خواند. علاقه زیادی به پدر و مادرم داشت و احترام خاصی برایشان قائل بود. این ادب و احترام برای مادرم به مراتب بیشتر بود. اگر حس می‌کرد مادرم چیزی نیاز دارد از پول تو جیبی‌اش آن را برایش فراهم می‌کرد. به صله‌رحم اهمیت زیادی می‌داد. وقتی از جبهه بر‌می‌گشت یک به یک به فامیل سر می‌زد. با اینکه در جبهه فعال بود اما درسش را هم به خوبی می‌خواند. همیشه می‌گفت: «دلم نمی‌خواد بگن داره با جبهه رفتنش از درس خوندن فرار می‌کنه.» دوم دبیرستان بود که شهید شد. خاطرم هست قبل از شهادتش پدرم برایش لباس خریده بود اما آنها را نپوشید و گفت: «من لباس دارم؛ اسرافه! و از کجا معلوم من زنده باشم و بتونم اینا رو بپوشم؛ بگذارید برای برادرم منصور.» آن روزها پدر و برادرهایم حاج اصغر و علی‌اکبر نوبتی به جبهه می‌رفتند‌. دفعه آخر نوبت پدرم بود ولی علی‌اکبر با گریه و بی‌تابی و التماس اجازه نداد او برود. گفته بود بگذارید من بروم؛ مثل اینکه می‌دانست اینبار شهید خواهد شد. پدر و برادرم وقتی گریه‌های او را که دیدند قبول کردند که برود. قبل از آخرین اعزامش خوابی دیده و برای یکی از دوستان شهیدش به نام اصغر فروغی تعریف کرده و به او گفته بود: «تا هستم برای کسی نگو!» گویا امام زمان در خواب به او گفته بود: «تو از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار می‌گیری و شهید می‌شوی و مثل مادرم حضرت زهرا قبری نداری!» دلیل گریه‌ها و بی‌تابی‌هایش برای رفتن را بعدا از اینجا فهمیدیم . 🌷 علی_اکبر_بردال
5.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 📚زمان عروج دست پدر را بوسید. از گریه به هق‌هق افتاد و گفت: «اجازه دهید این‌بار من جای شما به جبهه‌ بروم.» آخر، قرار گذاشته بودند با پدر و برادر به نوبت به منطقه بروند اما پدر حال علی‌اکبر را که دید قبول کرد. شب که شد مانند هر شب، وضو گرفت و پتو را روی سرش کشید. چراغ‌قوه‌ی کم‌سویی زیر پتو روشن کرد و صوت قرآنش چون لالایی شیرینی، در اتاق پیچید. صبح، علی اکبر رفته بود؛ لباس نویی را که پدر برایش خریده بود تا شده کنار اتاق گذاشته بود. آن را هم با خود نبرده بود؛ او رفته بود... جوان ۱۷ ساله‌‌ی قصه‌ی ما بعد از آنکه امام زمانش را در خواب دیده بود و نوید عروجش را به او دادند، دلش چنان طوفانی شد، که حتی گرد جانش را هم باقی نگذاشت و نخواست حتی ردی از او بماند... علی_اکبر‌ بردال ✍🏻 زهرا فرح‌پور ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 🎙با صدای: عطیه مجدآرا
❄️❄️بسم الله الرحمن الرحیم ❄️❄️ خدایا اگر لبهایمان موقع دعا کردن نمیدانند چه بخواهند، توصدای قلبمان را بشنو. بشنو. آنقدر برایمان خدایی کن که بی نیاز از همه دنیایت باشیم. ❤️ 🌨🌨🌨🌨🌨 ختم بیست و پنجم هدیه به حضرت وليعصر عج ، شهدای عملیات خیبر (۱۵۰۰) شهید و شهیدان سید حسن نصرالله سید هاشم صفی الدین حاج حسن ترک لادانی مرتضی ساده میری نیروی دریایی جعفر کوهی مهران عزیزانی کامل هلالی مجد جواد فرامرزی ‌ بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که به سوی گمراهی می کشاند و از راه رشد دور می کند، و روزی را کم و برکت را از بین میبرد، میراث گذشته را نابود و نام آدمی را از خاطره ها میبرد پس بر محمد و آلش درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! ‌ 🌹خدایا در روزهای باقی مانده از ماه شعبان، ما را بیامرز @komail31