eitaa logo
علمدارکمیل
342 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.5هزار ویدیو
43 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
salam_030517062206.mp3
4.85M
🌺 پیشنهاد ویژه لحظات غروب 🎧 علی فانی 💚سلامی با عشق و با دلهای شکسته 💚سلامی به پیشگاه آقا عج @komail31
غفّار: ❤️از علامه حسن زاده پرسیدند: 🌷آدرس ارواحنافداه کجاست؟ کجا می شود حضرت را پیدا کرد؟ 🌹ایشان فرمودند: آدرس حضرت در قرآن کریم آیه ۵۵ سوره قمر است... که می‌فرماید: "فی ‌مَقْعَدِ صِدْقٍ عَنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر" 🔥هر جا که صدق و درستی باشد، هر جا که دغل کاری و فریب کاری نباشد، هرجا که یاد و ذکر پروردگار متعال باشد، حضرت آنجا تشریف دارند...! ❣الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪ❣ الفــَرَج @komail31
علمدارکمیل
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سید علی حسینی 🌺 قسمت سی و ششم: اشباح سیاه حالم خراب بود ... می رفتم توی
سید علی حسینی نويسنده: سيد طاها ايماني قسمت سی و هفتم: بیت المال احدی حریف من نبود ... گفتم یا مرگ یا علی ... به هر قیمتی باید برم جلو ... دیگه عقلم کار نمی کرد ... با مجوز بیمارستان صحرایی خودم رو رسوندم اونجا ... اما اجازه ندادن جلوتر برم ... دو هفته از رسیدنم می گذشت ... هنوز موفق نشده بودم علی رو ببینم که آماده باش دادن ... آتیش روی خط سنگین شده بود ... جاده هم زیر آتیش ... به حدی فشار سنگین بود که هیچ نیرویی برای پشتیبانی نمی تونست به خط برسه ... توپخونه خودی هم حریف نمی شد... حدس زده بودن کار یه دیدبانه و داره گرا میده ... چند نفر رو فرستادن شکارش اما هیچ کدوم برنگشتن ... علی و بقیه زیر آتیش سنگین دشمن ... بدون پشتیبانی گیر کرده بودن... ارتباط بی سیم هم قطع شده بود ... دو روز تحمل کردم ... دیگه نمی تونستم ... اگر زنده پرتم می کردن وسط آتیش، تحملش برام راحت تر بود ... ذکرم شده بود ... علی علی ... خواب و خوراک نداشتم ... طاقتم طاق شد ... رفتم کلید آمبولانس رو برداشتم ... یکی از بچه های سپاه فهمید ... دوید دنبالم ... - خواهر ... خواهر ... جواب ندادم ... - پرستار ... با توئم پرستار ... دوید جلوی آمبولانس و کوبید روی شیشه ... با عصبانیت داد زد ... - کجا همین طوری سرت رو انداختی پایین؟ ... فکر کردی اون جلو دارن حلوا پخش می کنن؟ ... رسما قاطی کردم ... - آره ... دارن حلوا پخش می کنن ... حلوای شهدا رو ... به اون که نرسیدم ... می خوام برم حلوا خورون مجروح ها ... - فکر کردی کسی اونجا زنده مونده؟ ... توی جاده جز لاشه سوخته ماشین ها و ... جنازه سوخته بچه ها هیچی نیست... بغض گلوش رو گرفت ... به جاده نرسیده می زننت ... این ماشین هم بیت الماله ... زیر این آتیش نمیشه رفت ... ملائک هم برن اون طرف، توی این آتیش سالم نمیرسن ... - بیت المال ... اون بچه های تکه تکه شده ان ... من هم ملک نیستم ... من کسیم که ملائک جلوش زانو زدن ... و پام رو گذاشتم روی گاز ... دیگه هیچی برام مهم نبود ... حتی جون خودم ... @komail31
علمدارکمیل
#خاطرات #طلبه_ی_شهید سید علی حسینی نويسنده: #شهید_مدافع_حرم سيد طاها ايماني قسمت سی و هفتم: بیت
.: 🌺 📝 سید علی حسینی 🌺 قسمت سی و هشتم: و جعلنا و جعلنا خوندم ... پام تا ته روی پدال گاز بود ... ویراژ میدادم و می رفتم ... حق با اون بود ... جاده پر بود از لاشه ماشین های سوخته... بدن های سوخته و تکه تکه شده ... آتیش دشمن وحشتناک بود ... چنان اونجا رو شخم زده بودن که دیگه اثری از جاده نمونده بود ... تازه منظورش رو می فهمیدم ... وقتی گفت ... دیگه ملائک هم جرات نزدیک شدن به خط رو ندارن ... واضح گرا می دادن... آتیش خیلی دقیق بود ... باورم نمی شد ... توی اون شرایط وحشتناک رسیدم جلو ... تا چشم کار می کرد ... شهید بود و شهید ... بعضی ها روی همدیگه افتاده بودن ... با چشم های پر اشک فقط نگاه می کردم ... دیگه هیچی نمی فهمیدم ... صدای سوت خمپاره ها رو نمی شنیدم ... دیگه کسی زنده نمونده که هنوز می زدن ... چند دقیقه طول کشید تا به خودم اومدم ... بین جنازه شهدا دنبال علی خودم می گشتم ... غرق در خون ... تکه تکه و پاره پاره ... بعضی ها بی دست... بی پا ... بی سر ... بعضی ها با بدن های سوراخ و پهلوهای دریده ... هر تیکه از بدن یکی شون یه طرف افتاده بود ... تعبیر خوابم رو به چشم می دیدم ... بالاخره پیداش کردم ... به سینه افتاده بود روی خاک ... چرخوندمش ... هنوز زنده بود ... به زحمت و بی رمق، پلک هاش حرکت می کرد ... سینه اش سوراخ سوراخ و غرق خون ... از بینی و دهنش، خون می جوشید ... با هر نفسش حباب خون می ترکید و سینه اش می پرید ... چشمش که بهم افتاد ... لبخند ملیحی صورتش رو پر کرد ... با اون شرایط ... هنوز می خندید ... زمان برای من متوقف شده بود ... سرش رو چرخوند ... چشم هاش پر از اشک شد ... محو تصویری که من نمی دیدم ... لبخند عمیق و آرامی، پهنای صورتش رو پر کرد ... آرامشی که هرگز، توی اون چهره آرام ندیده بودم ... پرش های سینه اش آرام تر می شد ... آرام آرام ... آرام تر از کودکی که در آغوش پر مهر مادرش ... خوابیده بود ... پ.ن: برای شادی ارواح مطهر شهدا ... علی الخصوص شهدای گمنام ... و شادی ارواح مادرها و پدرهای دریا دلی که در انتظار بازگشت پاره های وجودشان ... سوختند و چشم از دنیا بستند ... صلوات ... ان شاء الله به حرمت صلوات ... ادامه دهنده راه شهدا باشیم ... نه سربار اسلام ... @komail31 🍃 🌸 🍃
‍ خلاصه ای از زندگی علی سیفی 🌸🍃🥀🍃🍃🌸🍃🍃🥀🍃🌸 طلبه جوانِ شوخ طبع و زود جذبِ اهل مراغه، بیش از آنکه تحت تربیت مادر باشد، با دوستانی در نقش استاد مراوده داشته،بوده است. از همان نوجوانی تحت جذبه (عج) قرار می گیرد و در دفعات مختلف به ملاقات امام زمان(عج) نائل می شود. این ملاقات ها به حدی زیاد بوده که گاهی ایشان واسطه ارسال پیام هایی به آیت الله شهید اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه نیز بوده است. ارتباط با شهید اشرفی اصفهانی به حدی شد که ایشان چند بار سخنران پیش از خطبه های کرمانشاه شد. شاید به خاطر همین ارتباط ها بوده که نوعی اطلاع از امور مخفی برایش ایجاد می شده است. به حدی که بارها قبل از عملیات اسامی رزمنده های شهید، مجروح و سالم را بیان می کرده است. شیخ حسین انصاریان ایشان را سوار بر قطار عرفان و دیگران را پیاده معرفی می کند. ایشان بعد از عملیات فتح المبین در بهار ۶۱ عازم جبهه آبادان می شود و به علت مجروحیت مجبور به برگشت می شود. پزشکان چاره کار را در قطع پا می بینند. اما امام زمان (عج) در عالم رویا، ایشان را دعوت به مشهد و مژده به شفای پا به شرط برگشت به جبهه می کند. بعد از شفای پا وارد حوزه می شود و جمعا جسته و گریخته سه سال در حوزه درس می خواند. شاید به همین علت بوده که چند مدرسه را عوض می کند. چون مدیران مدارس چنین طلبه ای را که مدام به جبهه اعزام می شود و دیگران را هم با خود می برد، را باعث تعطیلی حوزه می دیدند. او معتقد بود که انسان باید به آموخته هایش عمل کند. اگر در حوزه می خواند ضرب ضربا ضربوا، مرحله اول خودش باید به جبهه رفته و با دشمن بجنگد. در مرحله بعد برخی از دوستانش و در مرحله بعد گروهی از دوستانش را راهی جبهه کند تا ضربوا محقق گردد. در جبهه مدام به لشکرهای مختلف اعزام می شود تا شناخته نشود و نهایتا در عملیات والفجر ۸ در بهمن ۱۳۶۴ در اروند به شهادت می رسد. 🌸🍃🥀🍃🍃🌸🍃🍃🥀🍃🌸 @komail31
فدایی حضرت زهرا (س) بود. از آنها که وجودشان با محبت مادر سادات گره خورده. حجت الاسلام علی سیفی برای رزمنده ها مداحی می کرد و از مادر سادت می‌ گفت. او شفا یافته امام رضا (ع) در مشهد بود. از کراماتش همین بس که قبل از هر عملیات ، به دوستانش دقیق می ‌گفت که چه کسانی شهید و چه کسانی... شهادت خودش را دقیق پیش بینی کرد. او روحانی و غواصی بود که خط شکن عملیات والفجر8 شد. خوابش را دیدند ، گفتند در برزخ کجایی و چه می‌کنی ؟! گفت ، نمی‌دانم ، هرجا حضرت زهرا (س) باشد ، همانجا هستم..... 📕 : بیا مشهد « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » @komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
💐 ۱۶ خرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" علی سیفی اولین حفاظت هواپیمایی کشور اعزامی از یگان حفاظت هواپیمایی استان اردبیل @komail31
فرمول دعا ▫️استاد عزيزمان مرحوم آيت‌الله حاج‌آقا مجتبی تهرانی که آیات و روایات اخلاقی را هم مثل آیات و روایات فقهی با همان نظر دقیق اجتهادی‌شان بررسی می‌فرمودند، در باب دعا یک جمع‌بندی بسیار مهم و کاربردی داشتند و همیشه و خصوصاً شب‌های قدر توصیه می‌فرمودند که از این شیوه برای تضمین استجابت دعاهایتان استفاده کنید. ▪️می‌فرمودند «صلوات» خودش یک دعاست؛ اما دعایی است که همواره و در همه حال و از هرکسی صادر شود، قطعاً مستجاب است. در صلوات از خدا می‌خواهیم که به محمد و آل او درود بفرستد و درجات معنوی ایشان را ارتقا دهد. حتی اگر گناهکارترین انسان هم صلوات بفرستد، خدا این دعا را اجابت می‌فرماید؛ چون به تعبیر ایشان، سودش به جیب پیامبر و اهل‌بیت ایشان می‌رود! ▫️مسأله بعدی، مانع استجابت دعاست؛ گناهان ما مانع اساسی بالا رفتن دعاهایمان است. راه کنار زدن این مانع هم «استغفار» است. استغفار یعنی عذرخواهی از خدا به خاطر خطاها و گناهانی که مرتکب شده‌ایم؛ یعنی کنار زدن سد مستحکمی که بر سر راه اجابت دعایمان ساخته‌ایم. ▪️اما مشکل اینجاست که استغفار هم خودش یک دعاست! از کجا معلوم که خود این دعا مستجاب شود تا مانع کنار رود تا بعد آن حاجتی که داریم را با خیال راحت از خدا طلب کنیم؟! ▫️اینجا ایشان می‌فرمودند «استغفار» خود را بین دو «صلوات» قرار دهید تا استجابت آن تضمین شود! می‌فرمودند خدا کریم‌تر از آن است که بنده‌اش سه دعای پشت سر هم بکند و او فقط اولی و آخری (صلوات) را مستجاب کند و دعای وسطی (استغفار) را مستجاب نکند! پس حتماً استغفارتان هم مستجاب می‌شود. ▪️وقتی مانع اجابت دعا را با استغفار کنار زدی، حالا وقت آن است که آن حاجت اصلی و خواسته‌ی قلبی‌ات را از خدا درخواست کنی. (حالا هر حاجتی که داری؛ سلامتی، عاقبت بخیری، تعجیل فرج، شهادت، یا هر دعای دیگری که برای خودت یا دیگران می‌خواهی بکنی). ▫️بعد از اینکه حاجتت را خواستی، دوباره صلوات بفرست تا همین درخواست حاجت و دعایی که کردی هم بین دو صلوات قرار بگیرد تا استجابتش تضمین شود! 🔸پس فرمول دعا این شد: صلوات، استغفار، صلوات، درخواست حاجت، صلوات! 🔹لازم نیست که تأکید کنم دعاگوی همه‌تون هستم و خیلی محتاج دعام... این شب‌ها برای همه دعا کنید. حاج‌آقا مجتبی رو هم که فرمول دعا رو به ما یاد داد از دعای خیرتون فراموش نکنید. @komail31
💥 اگر در شب قدر، به *امام* گره بخوری، هر چه پيش آيد خوش آيد. «کل فرصت دنيا فرصت کوتاهي است. در کل اين فرصت، ما بايد اهل سرعت و سبقت باشيم. لااقل در *شب‌هاي قدر* بايد اهل سبقت و سرعت باشيم. نترسيم. پا روي خواسته‌هايمان بگذاريم، به *امام* گره بخوريم. هر چه پيش آيد خوش آيد. مثل *زهير* و *حر* شويم. وقتي به امام گره خوردی هر چه پيش آيد خوش آيد؛ ديگر غصه چيزی را نخوريم». *استاد میرباقری* *🔴امام خامنه‌ای:* ♦️ از هنگام غروب آفتاب شب بیست وسوم، سلام الهی شروع میشود، تا اذان صبح. این چند ساعت، سلام و امن الهی و خیمه رحمت خداست. شب عجیبی است؛ هزارماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات بوجود آورد؛ این شب، بهتر از هزارماه است. این، را قدر بدانید... ♦️عزیزان من! لحظه جان دادن، ما وارد عالم دیگری میشویم. برای آنروز، خود را آماده کنیم. @komail31
دعای روز بیست و چهارم ماه مبارک رمضان بسم الله الرحمن الرحیم اللهمّ إنّی أسْألُکَ فیه ما یُرْضیکَ وأعوذُ بِکَ ممّا یؤذیک وأسألُکَ التّوفیقَ فیهِ لأنْ أطیعَکَ ولا أعْصیکَ یا جَوادَ السّائلین. خدایا من از تو میخواهم در آن آنچه تو را خوشنود کند و پناه مى برم بتو از آنچه تو را بیازارد واز تو خواهم توفیق در آن براى اینکه فرمانت برم ونافرمانى تو ننمایم اى بخشنده سائلان @komail31 🍃 🌸 🍃