🌺 دعای روز بیست و نهم ماه مبارک رمضان
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ غَشّنی بالرّحْمَةِ وارْزُقْنی فیهِ التّوفیقِ والعِصْمَةِ وطَهّرْ قلْبی من غَیاهِبِ التُّهْمَةِ یا رحیماً بِعبادِهِ المؤمِنین.
خدایا بپوشان در آن با مهر و رحمت و روزى كن مرا در آن توفیق و خوددارى و پاك كن دلم را از تیرگیها و گرفتگىهاى تهمت اى مهربان به بندگان با ایمان خود.
@komail31
#شعر 💌 💌
💗 چشمم به انتظار تو تر شد نيامدي
اشكم شبيه خون جگر شد نيامدي
گفتم غروب جمعه تو از راه مي رسي
عمرم در اين قرار به سر شد نيامدي
تا خواستم به جاده ي وصل تو رو كنم
غفلت مرا رفيق سفر شد نيامدي
در مسجديم وطاعت اين ماه شغل ماست
بي قبله هر نماز به سر شد نيامدي
اين نفس بد مرام مرا خوار و زار كرد
روز و شبم به لغو سپر شد نيامدي
رسوايي گداي تو از حد گذشته است
عمرم به هر گناه هدر شد نيامدي
از ما گناه سر زد و تو شاهدش شدي
ديدي دلم به راه دگر شد نيامدي
خسران زده كسي است كه از يار غافل است
بي تو دعا بدون اثر شد نيامدي
از ما كه منفعت نرسيده براي تو
هر چه ز ما رسيده ضرر شد نيامدي
گفتيم لا اقل سر افطار مي رسي
ديده به راه ماند و سحر شد نيامدي
✍احسان محسني فر
@komail31
📲سحر:
اقا جون...جانم به قربانتون خوش اومدین جان دلم بفرمایید و یاری گر ما باشید اقاجان بفرماییدوببخشید ما رو بابت خطاهامون😔اقای خوبم شمابفرمایید جونم به فداتون...اقای خوبم بفرماییدولحظه اذان مارودعاکنید ادمای خوبی بشیم،بنده های خوبی بشیم برای خدا،یارویاورخوبی برای شما
اقاجان التماس دعا❤️
@komail31 🍃 🌸 🍃 🌸
علمدارکمیل
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سیدعلی حسینی نويسنده: #شهید_مدافع_حرم سيد طاها ايماني قسمت چهل و دوم: بیا ز
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید
سید علی حسینی 🌺
قسمت چهل و سوم: زینب علی
برگشتم بیمارستان ... وارد بخش که شدم، حالت نگاه همه عوض شده بود ... چشم های سرخ و صورت های پف کرده...
مثل مرده ها همه وجودم یخ کرد ... شقیقه هام شروع کرد به گز گز کردن ... با هر قدم، ضربانم کندتر می شد ...
- بردی علی جان؟ ... دخترت رو بردی؟ ...
هر قدم که به اتاق زینب نزدیک تر می شدم ... التهاب همه بیشتر می شد ... حس می کردم روی یه پل معلق راه میرم... زمین زیر پام، بالا و پایین می شد ... می رفت و برمی گشت ... مثل گهواره بچگی های زینب ...
به در اتاق که رسیدم بغض ها ترکید ... مثل مادری رو به موت ... ثانیه ها برای من متوقف شد ... رفتم توی اتاق ...
زینب نشسته بود ... داشت با خوشحالی با نغمه حرف می زد ... تا چشمش بهم افتاد از جا بلند شد و از روی تخت، پرید توی بغلم ... بی حس تر از اون بودم که بتونم واکنشی نشون بدم ... هنوز باورم نمی شد ... فقط محکم بغلش کردم ... اونقدر محکم که ضربان قلب و نفس کشیدنش رو حس کنم ... دیگه چشم هام رو باور نمی کردم ...
نغمه به سختی بغضش رو کنترل می کرد ...
- حدود دو ساعت بعد از رفتنت ... یهو پاشد نشست ... حالش خوب شده بود ...
دیگه قدرت نگه داشتنش رو نداشتم ... نشوندمش روی تخت...
- مامان ... هر چی میگم امروز بابا اومد اینجا ... هیچ کی باور نمی کنه ... بابا با یه لباس خیلی قشنگ که همه اش نور بود ... اومد بالای سرم ... من رو بوسید و روی سرم دست کشید ... بعد هم بهم گفت ...
به مادرت بگو ... چشم هانیه جان ... اینکه شکایت نمی خواد ... ما رو شرمنده فاطمه زهرا نکن ... مسئولیتش تا آخر با من ... اما زینب فقط چهره اش شبیه منه ... اون مثل تو می مونه ... محکم و صبور ... برای همینم من همیشه، اینقدر دوستش داشتم ...
بابا ازم قول گرفت اگر دختر خوبی باشم و هر چی شما میگی گوش کنم ... وقتش که بشه خودش میاد دنبالم ...
زینب با ذوق و خوشحالی از اومدن پدرش تعریف می کرد ... دکتر و پرستارها توی در ایستاده بودن و گریه می کردن ... اما من، دیگه صدایی رو نمی شنیدم ... حرف های علی توی سرم می پیچید ... وجود خسته ام، کاملا سرد و بی حس شده بود ... دیگه هیچی نفهمیدم ... افتادم روی زمین ...
@komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
#بدون_تو_هرگز
علمدارکمیل
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سید علی حسینی 🌺 قسمت چهل و سوم: زینب علی برگشتم بیمارستان ... وارد بخش ک
🌺 📝 #خاطرات #طلبه_ی_شهید سید علی حسینی 🌺
قسمت چهل و چهارم: کودک بی پدر
مادرم مدام بهم اصرار می کرد که خونه رو پس بدیم و بریم پیش اونها ... می گفت خونه شما برای شیش تا آدم کوچیکه ... پسرها هم که بزرگ بشن، دست و پاتون تنگ تر میشه ... اونجا که بریم، منم به شما میرسم و توی نگهداری بچه ها کمک می کنم ...
مهمتر از همه دیگه لازم نبود اجاره بدیم ...
همه دوره ام کرده بودن ... اصلا حوصله و توان حرف زدن نداشتم ...
- چند ماه دیگه یازده سال میشه ... از اولین روزی که من، پام رو توی این خونه گذاشتم ... بغضم ترکید ... این خونه رو علی کرایه کرد ... علی دست من رو گرفت آورد توی این خونه ... هنوز دو ماه از شهادت علی نمی گذره ... گوشه گوشه اینجا بوی علی رو میده ... دیگه اشک، امان حرف زدن بهم نداد ...
من موندم و پنج تا یادگاری علی ... اول فکر می کردن، یه مدت که بگذره از اون خونه دل می کنم اما اشتباه می کردن... حتی بعد از گذشت یک سال هم، حضور علی رو توی اون خونه می شد حس کرد ...
کار می کردم و از بچه ها مراقبت می کردم ... همه خیلی حواسشون به ما بود ... حتی صابخونه خیلی مراعات حال مون رو می کرد ... آقا اسماعیل، خودش پدر شده بود اما بیشتر از همه برای بچه های من پدری می کرد ... حتی گاهی حس می کردم ... توی خونه خودشون کمتر خرج می کردن تا برای بچه ها چیزی بخرن ...
تمام این لطف ها، حتی یه ثانیه از جای خالی علی رو پر نمی کرد ... روزگارم مثل زهر، تلخ تلخ بود ... تنها دل خوشیم شده بود زینب ... حرف های علی چنان توی روح این بچه 10 ساله نشسته بود که بی اذن من، آب هم نمی خورد ... درس می خوند ... پا به پای من از بچه ها مراقبت می کرد... وقتی از سر کار برمی گشتم ... خیلی اوقات، تمام کارهای خونه رو هم کرده بود ...
هر روز بیشتر شبیه علی می شد ... نگاهش که می کردیم انگار خود علی بود ... دلم که تنگ می شد، فقط به زینب نگاه می کردم ... اونقدر علی شده بود که گاهی آقا اسماعیل، با صلوات، پیشونی زینب رو می بوسید ...
عین علی ... هرگز از چیزی شکایت نمی کرد ... حتی از دلتنگی ها و غصه هاش ... به جز اون روز ...
از مدرسه که اومد، رفتم جلوی در استقبالش ... چهره اش گرفته بود ... تا چشمش به من افتاد، بغضش شکست ... گریه کنان دوید توی اتاق و در رو بست ...
@komail31 🍃 🌸 🍃
#بدون_تو_هرگز
🇮🇷 آزادسازی خرمشهر (۱۳۶۱ش)
✍ آزادسازی #خرمشهر یکی از مهمترین اهداف عملیات بیت المقدس در دوره جنگ تحمیلی بود که پس از ۵۷۸ روز اشغال در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱صورت گرفت. این عملیات توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای بسیج مردمی انجام گرفت.
✅ فتح خرمشهر بازتاب جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر از نظر سیاسی تکیهگاهش را برای مذاکره از دست داد. این واقعه از لحاظ نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته میشود. به همین دلیل از آن روز به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد میشود.
✅ با آزادی خرمشهر، ایران توانست بیشتر اراضی اشغال شده از سوی عراق در ابتدای جنگ را بازپس بگیرد و دست برتر را در موقعیت نظامی و تبلیغاتی داشته باشد.
🌷 امام خميني(ره) در اين باره فرمودند: "خرمشهر را خدا آزاد كرد".
✅ شورای عالی انقلاب فرهنگی، سوم خرداد را به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی در تقویم رسمی ایران نامگذاری کردهاست.
🌷یاد و خاطره شهدای گرانقدر گرامی باد
#سوم_خرداد
@komail31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده آزادی #خرمشهر!
با چشمانی گریان و دلی لرزان، همچنان امیدواریم به بازگشت شما که #قدس منتظرتان است.
#احمد_متوسلیان
سالروز آزاد سازی خرمشهر گرامی باد🌸
@komail31
*قدر بشناسید مستان آخرین پیمانه را*
*ساقی امشب می کند تعطیل این میخانه را*
*گو به مهمانان که مهمانی به پایانش رسید*
*خورده یا ناخورده باید ترک کرد این خانه را*
💧💧💧💧💧💧
*سلام*
*با آرزوی قبولی نماز و روزه ها* *،*
*راز و نیازهای با پروردگار بخشنده و مهربان گوارای وجود نازنین تان*
*عید فطر مبارک*
*اللهم عجل لولیک الفرج*
#خدایا لایق عیدی ات نیستم اما به حق بنده گان خوبت، عیدی خوبان را ظهور مولایمان قرار ده
@komail31