امام(ره) فرمودند: «احمد! شما را میگویند منافق هستی؟!» گفتم: «بله، همین حرفها رامی زنند!...» دیگر نتوانستم چیزی بگویم. امام (ره) ادامه دادند: «برگرد، همان جا که بودی، محکم بایست!...» وقتی احمد به اینجای حکایت رسید، با ذوق و شوق گفت: حالا دیگر غمی ندارم، تأیید از حضرت امام(ره) گرفتم!
#ترور_سردار
#احمد_متوسلیان
#انتقام_سخت
@komail31
❇️شب نشینی به سبک حاج احمد متوسلیان در سوریه
🔰 #دورهمی حاج احمدمتوسلیان و #شهید ابراهیم همت در کنار دیگر رزمندگان در سوریه:
#متوسلیان حتی نمیگذاشت که شبها هم بیکار بمانیم. معلوماتش بالا بود و با ما زیاد بحث می کرد. شبها بچه ها را در اتاق جمع میکرد و برای اینکه بتواند بُعد عقیدتی- فکری ما را هم تقویت کند، بحث های مختلف را وسط میکشید.مثلا یک بار گفت:
«من کمونیست هستم و شما مسلمان .باید برای من اسلام را ثابت کنید.» آقا طوری بحث می شد که کار به دعوا می کشید! خدا بیامرز شهید دستواره آخر سر کم میآورد و می گفت:
«حرفِ من درست است اما تو چون فرماندهای نمیخواهی قبول کنی.»
حاج احمد میگفت: «نه برادر، من با منطق دارم این حرف را میزنم».
یک شب هم گفت: «هر کسی هر چه دلش میخواهد بگوید.»
یکی از بچه ها که جعفر نام داشت و اهل کاشان بود، خیلی خجالتی بود. نوبت به جعفر که رسید او گفت: «برادر ما رویمان نمیشود چیزی بگوییم.»
حاجی گفت: «خب یک حمد بخوان». جعفر گفت: «رویم نمیشود.» حاجی گفت: «یک قل هوالله بخوان.» جعفر گفت: «رویم نمیشود.» احمد گفت: «خوب یه بسم الله الرحمن الرحیم بگو...». #حاجی آخر سر شاکی شد و گفت: «این قدر که تو میگویی رویم نمیشود تا به حال یک #بقره را خوانده بودی»!
راوی : سردار «مجتبی عسگری»
شامگاه ۱۲ تیر ۱۳۶۱، سنگر فرماندهی قوای ایرانی در پادگان زبدانی سوریه
@komail31 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#احمد_متوسلیان
سالروز تولد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرمانده آزادی #خرمشهر!
با چشمانی گریان و دلی لرزان، همچنان امیدواریم به بازگشت شما که #قدس منتظرتان است.
#احمد_متوسلیان
سالروز آزاد سازی خرمشهر گرامی باد🌸
@komail31
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷امروز سالروز ربوده شدن حاج احمد متوسلیان و دیپلماتهای ایرانی بود...
حدود چہل سالِ پیش،
مردے از جنس ایمان و باور در اعماق تاریخ گم شد...
و تاریخ همچنان انتظار چون اویی را مےڪشد...
گفت: استراحت برای ما معنی ندارد تا پرچم لاالهالاالله را در انتهای افق به اهتزاز درآوریم...
۱۴ تیر، سالگشت روزی است که در عمل به شعارش، در افقی غبارآلود، به دست بدترین های روی زمین محو شد، اما ما خواندیم و آموختیم که:
یکی می افته، صد تا مَرد، برمیخیزن از خونش
یکی میره، میمونن، هم تبارا، پای پیمونش...
👈 این طولانیترین گروگانگیری تاریخ معاصر است که به دست رژیم غاصب صهیونیستی صورت گرفته است
#احمد_متوسلیان💚😭
@komail31
#خاطره
حاج_احمد_گمشدهای_در_افق
🌷مثل روزهای قبل، با لباسهای کردی، کنار جاده ایستاده بودیم. حاج احمد مراقب اوضاع جاده بود که یکباره با اشاره انتهای جاده را نشان داد و گفت: «آماده باش.» ماشین که نزدیک شد با دست اشارهای کردیم و جلو رفتیم. نزدیک که شدیم دیدم دو نفر از افراد کومله درون ماشین نشستهاند. از قیافهشان معلوم بود که از فرماندهان رده بالا نیستند. آن دو نفر هم به خیال اینکه ما از نیروهای خودشان هستیم نگه داشتند تا سوار شویم. سوار که شدیم با زبان کردی سلام و علیک کردیم و ماشین راه افتاد.
🌷در تمام طول راه، حاج احمد ساکت و آرام به جاده چشم دوخته بود. از آنجایی که زبان کردی بلد بودم، شروع به صحبت کردم. پرسیدم: «چه خبر از نیروهایی که تازه از سپاه تهران آمدهاند؟ کاری هستند یا نه؟ میشود به آنها ضربه زد؟» حرفهایم تمام نشده بود که یکی از آنها با ناله گفت: «چه بگویم؟ میان اینها؛ تازه از تهران آمده این آدم پدر ما را در آورده. از موقعی که آمده اینجا تمام کار و کاسبی ما کساد شده. این آدم به تمام کمینهای ما ضد کمین میزند عملیاتهایش هم خانمان سوزه»
🌷حرفهای مرد کُرد که تمام شد، نگاهی به حاج احمد انداختم. ساکت نشسته بود و هیچ نمیگفت. انگار اصلاً آنجا نبود. وقتی دیدم حواسشان به کار خودشان است به سرعت اسلحه را بیرون کشیدم و پشت سر یکیشان گرفتم. ترسیده بودند با کمک حاج احمد دست و پایشان را بستیم. رو به یکی از کُردها گفتم: «حاج احمد را ببینی میشناسی؟» مرد گفت: «قیافهاش را ندیدم. ولی میدانم که خیلی جدی است.»
🌷با خنده نگاهی به حاج احمد انداختم. هنوز بی تفاوت بود به سرعت رو به مرد کردم و گفتم: «آن مردی که کنارت نشسته احمد متوسلیان است.» مرد کُرد نگاهی به حاج احمد انداخت. حاج احمد هم برای لحظهای سر برگرداند و در چشمان مرد خیره شد. هنوز حاج احمد نگاهش را بر نداشته بود که متوجه شدم رفیق کُردمان شلوارش را خیس کرده است خندهام گرفته بود. به سرعت ماشین را کنار جاده نگه داشتیم و او را پیاده کردیم….
🌹خاطره ای به یاد فرمانده جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#احمد_متوسلیان
#حاج_احمد_متوسلیان
#جاویدالاثر_حاج_احمد_متوسلیان
@komail31
┄┅═❁🌹🍀🌹❁═┅┄
۱۴تیر سال ۱۳۶۱، خودرو هیات نمایندگی دیپلماتیک ایران حامل سردار #احمد_متوسلیان وابسته نظامی سفارت ایران در بیروت، سید محسن موسوی کاردار سفارت، تقی رستگار مقدم کارمند سفارت و کاظم اخوان عکاس و خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، حین ورود به پایتخت لبنان و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی توسط مزدوران حزب فالانژ لبنان متوقف شده و چهار سرنشین خودرو مزبور به رغم مصونیت دیپلماتیک توسط آدمربایان دستنشانده رژیم صهیونیستی ربوده شدند.
۴۰سال از ربوده شدن چهار دیپلمات جمهوری اسلامی ایران توسط رژیم صهیونیستی می گذرد و در حالی یاد و خاطره این عزیزان را گرامی می داریم که رژیم صهیونیستی همچنان به جنایات و اقدامات غیرانسانی و خلاف قوانین بین المللی خود ادامه می دهد.
شواهد و قرائن نشان می دهد این اقدام در تیرماه سال ۱۳۶۱ توسط عوامل رژیم غاصب صهیونیستی صورت گرفته و با توجه به اشغال خاک لبنان توسط این رژیم در آن زمان، مستندات کافی از انتقال آنها به داخل سرزمین های اشغالی وجود دارد.
بر مبنای قواعد حقوق بین الملل، مسئول این آدم ربایی رژیم اسرائیل است
@komail31
ان شاالله به زودی شاهد نابودی این رژیم جنایتکار باشیم.
نشر بدین تا اسم #حاج_احمد_متوسلیان ترند بشه و شاید عدهای یاد کوتاهی های خودشون در پیگیری سرنوشت این عزیزان بیوفتن.
#سلام_فرمانده
۱۳ روز تا #عید_غدیر