eitaa logo
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
5.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
82 فایل
﴾﷽﴿ • - اینجا خونه شُهداست شهدا دستتو گرفتنا ، نکنھ خودت دستتو بڪشی .. • . پاسخ‌بھ‌ناشناس‌ها؛ 〖 @komeil_212 〗 • اندکـےشࢪط! 〖 @Komeil32 〗 . هیئت‌کانالمون!(: 〖 @Komeil_78
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستت‌دارم‌عزیز! بہ‌دنیا‌ڪہ‌آمدم،تومرامے‌شناختے. من‌اما‌نمے‌شناختمت. هیچ‌ڪس‌ر‌انمے‌شناختم.نہ‌پدر، نہ‌مادر‌ونہ‌تورا! اگر‌درآغوش‌مادروڪنارپدرآرام‌ ‌مے‌شدم،چون‌نیازم‌را،گرسنگے وتشنگے‌ام‌رابرطرف‌مے‌ڪردند. همین‌بود‌ڪہ‌هیچ‌ڪس‌را نمے‌شناختم،جزخودم‌وخواستہ‌هایم را...خوراڪ‌وخواب‌وبازۍ...! حالاهم‌ڪہ‌دردنیا‌دارم‌زندگے میڪنم،تومرامے‌شناسے،من هم‌خیلے‌هارامے‌شناسم؛امّا تو را نہ! نہ‌مے‌بینمت،نہ‌صدایت‌رامیشنوم، نہ‌هم‌ڪلامت‌مے‌شوم‌ونہ‌هم‌راهت ‌هستم. توڪہ‌هستے‌ڪہ‌هم‌همہ‌ۍ‌دلم‌سمت توست‌وهم‌ندیده‌امت. هم‌همہ‌ۍ‌خوش‌حالے‌هایم‌بدون‌تورنگ مے‌بازدوهم‌نامت‌اشتیاق‌وحسرت مے‌شود‌روۍ‌دلم. ڪنار‌همہ‌ام‌وهیچم.تشنہ‌ام‌ولب دریاۍ‌شورم... همہ‌هستندومن‌یڪ‌نیستِ‌بزرگ درزندگے‌ام‌دارم.‌همہ‌چیز‌دارم‌و فقیر‌وبے‌چاره‌ام! برایم‌یڪ‌چشمہ‌اۍ،یڪ‌دریاۍ‌آب شیرینے،یڪ‌زندگے‌هستے،یڪ هست‌ناتمامے! ڪسے‌بایدباشد‌ڪہ‌همہ‌چیز‌انسان باشد‌وهیچ‌وقت‌نباشد‌ڪہ‌نباشد! بایدهمیشہ‌وهرجاڪہ‌دل‌میگیردو یانمیگیردوفقط‌مے‌خواهد،آن‌ڪس باشد،بایدباشد،همہ‌جاوهمہ‌وقت... بایدیڪ‌نفرباشد‌ڪہ‌همہ‌ڪس‌من‌باشد وتو،همہ‌ڪس‌منے! من‌همہ‌ۍ‌غیرتوراهیچ‌مے‌بینم،تورا همہ‌ڪس‌ِهمہ‌چیز! من‌محبت‌هاۍ‌غیر‌توراناقص‌مے‌بینم. تمام‌شدنے،خودخواهانہ،ڪنار‌توست ڪہ‌ڪامل‌مے‌شود‌تمام‌ناقصے‌هاو پاڪ‌مے‌شود‌خودخواهے‌ها! من‌توراڪوبہ‌ڪو‌جستجو‌مے‌ڪنم، تویے‌ڪہ‌نمے‌شناسمت‌و‌تویے‌ڪہ همہ‌ۍ‌زندگے‌منے! تویے‌ڪہ‌مرامے‌شناسے،مے‌خوانے، مے‌دانےومے‌نامے! تویے‌ڪہ‌دوستم‌دارۍ وعزیز! براۍ‌من‌سخت‌است‌ڪہ‌همہ‌راببینم وتورانبینم! حجت_بن_الحسن... 🚫
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
دوستت‌دارم‌عزیز! بہ‌دنیا‌ڪہ‌آمدم،تومرامے‌شناختے. من‌اما‌نمے‌شناختمت. هیچ‌ڪس‌ر‌انمے‌شناختم.نہ‌پدر، نہ
سـعـیـد... همہ‌پرونده‌هاۍ‌بیمارۍ‌سعید‌هست؛از عڪس‌ها‌وآزمایش‌ها.دڪترۍڪہ‌عملش‌ ڪرده‌وپرستارهایےڪہ‌توۍبیمارستان‌ زاهدان‌پسرۍدوازده‌سالہ‌دیدند‌مومشڪے،لاغرو سربہ‌زیرڪہ‌باپاۍخودش‌آمدبراۍدرمان‌دردش؛ امّاوقتےبرمیگشت،همہ‌مطمئن‌بودندچندروز دیگر،دم‌درخانہ‌شان‌بایدحجلہ‌بزنند...بیچاره‌ مادرش‌ڪہ‌همین‌الان‌حالِ‌زارۍداشت؛ چہ‌برسد بخواهدبشیندبالاۍسرقبربچہ‌اش... □ همسایہ‌ها‌وفامیل‌خوب‌یادشان‌است.سال۱۳۷۲ بودڪہ‌سعیدمریضےسختےگرفت.آن‌قدرڪہ شب‌هاوقت‌خواب‌باخودشان‌فڪرمیڪردندیعنے سعیدچندروزدیگرزنده‌مے‌ماند؟ دردلشان‌هم‌مے‌گفتند: _چہ‌حیف‌پسربہ‌این‌خوبے!چہ‌قدر‌ڪم‌زندگے‌ڪرد.ازشب‌تولد‌عیسۍ‌مسیح؏ڪہ‌بہ‌دنیاآمد،تاهمین روزهایےڪہ‌دیگرداردنفس‌آخرش‌را‌ مے‌ڪشد،فقط دوازده‌سال‌گذشتہ‌است. خیلے‌حیف‌است،آن‌هم‌سعیدڪہ‌بین‌برادرو خواهرهایش‌خواستنۍ‌تراست. □ سعید،پسرمؤدب‌ومهربانۍ‌بود؛ ازآن‌بچہ‌هایے‌ڪہ‌هیچ‌ڪس‌از‌بودنش اذیت‌نمۍ‌شدووقتے‌هم‌ڪہ‌نبود،جاۍ خالے‌اش‌احساس‌مے‌شد.بے‌سروصدا درسش‌رامے‌خواند‌والبتہ‌حواسش‌بہ بقیہ‌هم‌بود؛مخصوصاپدرومادرش. ڪارهاۍ‌خانہ‌شان‌زیادبودوسعید آدمے‌نبود‌ڪہ‌بیخیال‌باشد. میرفت‌ڪناردست‌مادرومۍشدڪمڪش. براۍ‌پول‌توجیبے‌رویش‌نمیشد‌بہ‌پدرش‌ حرفے‌بزند،براۍ‌همین‌دنبال‌ڪار‌ مۍ‌گشت‌وتوۍ‌خیال‌قبل‌ازخوابش، دست‌مزدش‌راخرج‌خانہ‌مے‌ڪردو هرچہ‌میماند‌مے‌شد‌براۍ‌خودش‌و آرزوهایش! ادامہ‌دارد. . . 🚫
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
سـعـیـد... همہ‌پرونده‌هاۍ‌بیمارۍ‌سعید‌هست؛از عڪس‌ها‌وآزمایش‌ها.دڪترۍڪہ‌عملش‌ ڪرده‌وپرستارهایےڪہ‌تو
چندروزگشت‌وبالاخره‌یڪ‌ڪارواش پیداڪردڪہ‌ڪارگرمۍ‌خواست. قول‌وقرارشان‌راگذاشتند،چندساعتے ازروزراوسط‌ماشین‌هاۍ‌مدل‌بہ‌مدل، بالا‌وپایین‌مے‌شد. ڪف‌وآب‌همیشہ‌روۍ‌زمین‌بود.همین هم‌سطح‌رالیزڪرده‌بود.بایدبااحتیاط راه‌مے‌رفت؛وگرنہ‌بارهاشده‌بود‌خودش یابقیہ‌لیزخورده‌بودند. یڪے‌ازاین‌روزهانفهمیدچہ‌شد‌ڪہ‌لغزید نتوانست‌خودش‌راڪنترل‌ڪند‌ودردبدۍ درپاهایش‌پیچید.اصلایڪ‌لحظہ‌نفسش نیامدوحتے‌نتوانست‌خودش‌راجمع‌وجور ڪند.دردشدیدۍ‌گرفت.ظاهراًنہ‌ استخوانےشڪست‌ونہ‌لباسش‌پاره‌شد، امّا‌خودش‌مۍ‌فهمیدڪہ‌وقتے‌میخواهد راه‌برود،دردتوۍ‌پایش‌بالاوپایین‌میشود وسعیدمجبوربودآرام‌ولنگان‌قدم‌بردارد... □ چندروز‌بعد،بهترڪہ‌نشد،دردپایش‌ شروع‌مے‌شدومے‌ڪشیدتاشڪمش وسعیدرابے‌طاقت‌‌میڪرد.فقط‌درد هم‌ڪہ‌نبود،ڪم‌ڪم‌شڪمش‌ورم هم‌ڪرد. دیگرنمیشدبگوید‌یڪ‌زمین‌خوردن‌ ساده‌است‌وپمادبزنے‌وداروۍ دستے‌درست‌ڪنے.دڪترڪہ رفتند،معاینہ‌ڪردوگفت: _سعیدبادفتق‌گرفتہ،بایدعمل بشہ! □ چاره‌اۍ‌نبود.چندروزڪشیدتاڪارها راانجام‌بدهندوسعیدبسترۍ‌شدبراۍ یڪ‌عمل‌معمولے. هنگام‌عمل‌امّادڪترهم‌متحیرماند، وقتے‌باچاقوۍ‌جراحے‌شڪم‌راباز ڪرد.ڪادراتاق‌عمل‌هم‌ازچیزۍ ڪہ‌داشتندمے‌دیدند،متحیرشده بودند؛یڪ‌غده‌ۍبزرگ‌سرطانۍِ یڪ‌ڪیلوونیمے‌ڪہ‌ازلگن‌خاصره تاشڪم‌سعیدراپرڪرده‌بود... ادامہ‌دارد. . . 🚫
【علمداࢪکُمیل🇵🇸】
چندروزگشت‌وبالاخره‌یڪ‌ڪارواش پیداڪردڪہ‌ڪارگرمۍ‌خواست. قول‌وقرارشان‌راگذاشتند،چندساعتے ازروزراوسط‌ماش
وسعت‌غده‌وریشہ‌اۍ‌ڪہ‌دوانده‌بود،بدخیمے ‌واقدام‌دیر،حرفے‌براۍ‌گفتن‌نگذاشتہ‌بود. دڪترناامید،پرستارهاناامیدوسعیدڪہ‌حال‌ وروزخودش‌رانمے‌دانست.فقط‌ ‌مے‌فهمید ڪہ‌رفتہ‌بوداین‌دردلعنتے‌راتمام‌ڪند،امّا حالِ‌بعدازعملش‌چنان‌وحشتناڪ‌شده‌بود ڪہ‌فقط‌دلش‌مےخواست‌درعالم‌بیهوشۍ باشدتاحجم‌درد‌رانفهمد. □ مادروقتے‌اززبان‌‌دڪترشنیدچہ‌شده، متعجب‌بودوباورنمیڪرد.پیش‌خودش حساب‌ڪرده‌بود‌ڪہ‌دوسہ‌روزه‌شاید هم‌یڪ‌هفتہ‌بعدازعمل،سعیدازدردخلاص مے‌شودوموق‌راه‌رفتن‌دیگرلب‌نمیگزدیا نهایتاًدست‌بہ‌دیواروعصابشود. امّاحالادڪترهاحرف‌دیگرۍ‌داشتند. راستش‌مادر‌حرف‌هایے‌ڪہ‌شنیده‌بود، قبول‌نمے‌ڪرد؛ زنده‌نمۍماند... چندروزآخراست... خداصبربدهد... ازدست‌ماڪارۍ‌ساختہ‌نیست... دل‌مادرگواه‌دیگرۍ‌میدادوهزار دریچہ‌ۍدیگربازنگہ‌داشتہ‌بودڪہ همہ‌اش‌هم‌نورانۍ‌بود. دڪتر‌باچهره‌اۍ‌درهم،آخرین‌حرفش رادرجوال‌التماس‌هاۍ‌مادرگفت: _تافرودگاه‌مهرآباد‌هم‌تضمین‌نمیدهم زنده‌بماند. ادامہ‌دارد. . . 🚫