|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
. 🕊🌷 .
بارها می دیدم که ابراهیم
با بچه هایی که نه ظاهر مذهبی داشتند
و نه به دنبال مسائل دینی بودند
رفیق می شد
آنها را جذب ورزش می کرد
و به مرور به مسجد و هیئت می کشاند
و به قول خودش
می انداخت در دامان
امام حسین (علیهالسلام) ..
#شهید_ابراهیم_هادی
#برشیازکتابسلامبرابراهیم
🕊 •. @komeil_312 .• 🕊
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
. 🌷🕊.
با ابراهیم به سمت سمت باشگاه میرفتیم
برگشتم دیدم ابراهیم عقب تر ایستاده
گفتم : عجله داریم چرا نمیایی؟
گفت : اینجا پر از مورچه است
می خواهم ببینم پایم را کجا بگذارم
که هیچ مورچه ای نباشد...!
گفتم دیر شد وایسادی بخاطر مورچه ها؟
گفت : این ها هم مخلوقات خدا هستند اگر وقت داشتم یه مشت گندم
براشون می ریختم
ابراهیم با آن بدن قوی آزارش حتی
به مورچه هم نمی رسید.
#شهید_ابراهیم_هادی
#برشیازکتابسلامبرابراهیم
🕊 •. @komeil_312 .• 🕊
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
.🕊🌷.
ابراهیم همه چیز را در وجود خودش
از بین برد مگر آدمیت را ... !
او یک انسان واقعی بود
یک انسانی که بندگی خدا را
فقط در عبادت نمی دید ...
بلکه فرمان خدا را اطاعت می کرد
او مطیع فرمان خدا بود و در این راه
از هیچ سختی و مشکلی نمی ترسید
خیلی از رفقایم را دیده ام که به خاطر دوستانشان از مسیر خدا دور شدند
یعنی تحت تأثیر دوستان
دستورات خدا را زیر پا گذاشته و ...
این موضوع حتی در قرآن اشاره شده آنجا که اهل جهنم می گویند
ای کاش با فلانی رفیق نمی شدیم ...
یعنی برخی رفاقت ها انسان را به جهنم می کشاند.
اما رفاقت با ابراهیم برای تمام دوستان زمینهٔ هدایت را فراهم میکرد.
#شهید_ابراهیم_هادی
#برشیازکتابسلامبرابراهیم۲
🕊 •. @komeil_312 .• 🕊
|کـانـال کـمـیـل|🇵🇸
-🌷🕊-
ساعت دو نیمه شب بود
من و چند جوان دیگر با ابراهیم
روی پله های مسجد نشسته بودیم.
ابراهیم یکباره از چا پرید و به سمت
ابتدای خیابان مجاور رفت نشست و
دستش را توی جوی آب کرد
و چیزی را در آورد.
با تعجب از او پرسیدم که چه شده؟
گفت یک پیت حلبی توی جوی افتاده بود
و همین طور که در جوی حرکت می کرد
سر و صدا ایجاد می کرد
ممکن بود صدایش همسایه هایی که
خواب هستند را اذیت کند.
#شـهـیـدابـراهـیـمهـادی
#برشیازکتابسلامبرابراهیم۲
🕊 •. @komeil_312 .• 🕊
-