منم اینجوری جوابشون رو دادم 👇😉🤷🏻♂:
در صورتی که با چنین وضعی روبه رو شوم، چون قادر نیستم، مانع رواج منکرات شوم و چون امر به معروف از طرف من موثر نیست، ابتدا سعی می کنم خودم را از مسیر او دور کنم و به او نگاه نکنم. و بعد از خداوند درخواست می کنم مرا یاری دهد که برنفس اماره ام مسلط شوم. و طلب توفیق می کنم که حتی در عالم تصور و رویا هم به او نیاندیشم.
دیگه بریم 🚙 سراغ آبادان🌴😎🇧🇷 برزیل ایران
من رسیدم آبادان و توی دانشکده نفت اسممو توی رشته مهندسی نفت ثبت نام کردن
اینجا من خیلی فعالیت میکردم و عضو انجمن اسلامی دانشجویان دانشکده نفت آبادان شدم
سال ۴۹ هم یه انتخابات برگزار کردیم و من شدم معاون انجمن اسلامی
خیلی کارا میکردیم، اعلامیه های حضرت امام رو توی نشریه انجمن چاپ میکردیم
از دکتر شریعتی بار ها دعوت کردم که بیاد توی دانشکده نفت صحبت کنه
حتی شبا برای اقامت و اسکان هم میاوردمش توی خوابگاه خودم
‹ هیئتخادمانِولـےعصر ›
خیلی کارا میکردیم، اعلامیه های حضرت امام رو توی نشریه انجمن چاپ میکردیم از دکتر شریعتی بار ها دعوت ک
ایناهاش این عکس همون جلسات سخنرانی دکتر شریعتی هست که براتون گفتم
😁اگه تونستی منو پیدا کنی!!
‹ هیئتخادمانِولـےعصر ›
راستی بزا ببینم عکسای بچگیامو یادم رفت بهتون نشون بدم؟
🤗🌺 این عکس مال دوران ابتداییمه😁
خب بریم بقیه ماجرا
کجا بودیم؟ 🧐
آها دانشکده نفت آبادان
جونم براتون بگه که بعله دیگه، یه پا آچار فرانسه بودم اونجا و اصن یه وضی، بیا و تماشا کن
یه دانشکده نفت بود و یه محمدجواد تندگویان
‹ هیئتخادمانِولـےعصر ›
سال ۱۳۵۱ بود که مدرکمو گرفتم و شدم یه پا آقا مهندس
ایناهاش اینم مدرکش، کپی برابر اصل😌
همینکه دانشگاهم تموم شد منو فرستادند به خدمت شیرین و مقدس سربازی👀👮🏻♂