eitaa logo
قرارگاه انقلاب قم .......................................... کمیته های سعادت وصیانت منطقه ۴
121 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
39 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️دستکاری ذهنی بچه ها ‼️ پنج‌شنبه صبح بود. با بچه‌ها رفته بودیم سرزمین بازیِ فلان! جایی که حرکت کردن رکن اصلی بازی‌ها بود ... با دو پسر هشت ساله و چهار ساله‌ام رفتیم. حسابی شلوغ بود و سر و صدا از هر گوشه می‌آمد. باباها کنار بچه‌ها بازی می‌کردند، شاید هم بچه‌ها کنار باباها!! من چند دقیقه‌ای در حال نوشتن پست و استوری برای دعوت به هیئت روز جمعه بودم و بچه‌ها مشغول بازی بودند. کارم که تمام شد، رفتم سراغ پسرها. خودم را به بچه‌ها سپردم و آن‌ها تعیین می‌کردند که سمت کدام بازی برویم. من هم مطیع بودم. کمتر حرف می‌زدم و سعی می‌کردم صرفاً همراه باشم. وسط یک بازیِ خیلی ساده بودیم که پسر بچه‌ای حدودا ۶، ۷ ساله به سمت ما آمد. میخواست وارد بازی ما شود. خیلی ساده پذیرفتیم. مادرش جلو آمد، گفت سینا جان (اسمش سینا نبود و برای رد گم‌کنی نوشتم سینا 😊) بگذار بازی آن‌ها تمام شود بعد وارد شو. گفتم ایرادی ندارد بگذارید بیاید ... بچه وارد بازی شد، اما مادر مدام راهنمایی‌اش می‌کرد! مدام می‌گفت: مامان از این طرف برو! دست به توپ آبی نزن! آرام‌تر بزن! روی زمین قِل بده! مراقب باش گل نخوری! و ... آن بازی را رها کردیم و رفتیم سراغ یک بخش دیگر! چند دقیقه بعد سینا! با مادرش آنجا بود. مادر مدام راهنمایی می‌کرد. فکر می‌کرد در حال لطف کردن به فرزندش است. تقریبا پسرک را دیوانه کرده بود. می‌خواستم از مادر خواهش کنم پسر را چند دقیقه‌ای به حال خودش رها کند، بگذارد خودش وسایل را امتحان کند! نمی‌خواهد مدام خطاهایش را بگیری! نمی‌خواهد اینقدر همه چیز را آموزش بدهی! فرصتی هم برای کشف به کودک بده!! اما من که بودم؟! محلی از اعراب نداشتم این حرف‌ها را بزنم ... محیط آنجا فوق‌العاده امن بود و امکان آسیب از سمت وسایل وجود نداشت اما پسرک هر جا می‌رفت، مادر هم دنبالش بود! و شاید هر دقیقه بیش از ۵، ۶ بار اسمش را صدا می‌زد! اِرشاد یا اِنذاری می‌کرد و بعد ادامه ماجرا ... برای پسر بچه واقعا ناراحت بودم. اینقدر که دلم میخواست با عتاب به مادر بگویم به خاطر بچه‌ات و خودت! دقایقی او را به حال خودش بگذار. اما مادر کنترل‌گر ثانیه‌ای او را رها نمی‌کرد. شاید سینا هم به همین کنترل‌گری عادت کرده بود. اگر لحظه‌ای مادر دور می‌شد، او هم با چشم دنبالش می‌گشت!! آن روز گذشت و هنوز ذهنم درگیر است. درگیر مادرهایی که دلسوزانه و سختگیرانه در حال آسیب به بچه‌ها هستند! به مادرها می‌گویم یک کاغذ روی درب یخچال بچسبانید و هر بار که نام کودک را صدا کردید یک خط روی آن کاغذ بکشید. ببینید در طول روز چقدر با او کار دارید! چقدر در حال دستکاری هستید! چقدر فرصت کشف و آزمون و خطا را از فرزندتان می‌گیرید! ... 👈 لطفاً از سر راه رشد بچه‌ها کنار بروید و بگذارید مسیر خودشان را طی کنند. لطفاً بچه‌ها را دستکاری نکنید!
این کانال آذری جهرمی در تلگرام است. قائم مقام ستاد پزشکیان و احتمالا معاون اول دولت او!! دیروز توصیه کرده که از سامانه ۲۰کال مربوط به دکتر جلیلی با مردم تماس بگیرند و بگویند دکتر جلیلی به پزشکیان رأی می‌دهد! به همین سادگی دروغ می‌گویند، هیچ ابایی هم ندارند. بلافاصله بعد از آن پستی گذاشته که ۲۲ میلیون صلوات برای موفقیت دکتر پزشکیان بفرستید!! واقعا انسان از این حجم از نفاق حیرت می‌کند. بلاتشیبه مثل صحنه جنگ صفین است! راحت راحت دروغ می‌گویند ... خدا نکند کم‌کاری ما باعث روی آمدن دولت نفاق شود. این دردش از هر چیزی بیشتر است ... 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2151219200Cf6cb8914a4
🔴 باخت در انتخابات! 🔴 آیا را می‌بینیم؟! (۲) 1️⃣ ۸ آذر ۱۴۰۱ است؛ بازی آخر مرحله گروهی در جام جهانی است و تیم ملی ایران در یک وضعیت بسیار امیدبخش به بازی با آمریکا رسیده است. تیم کاملاً امیدوار است برای اولین بار صعودش از مرحله گروهی را جشن بگیرد. در استادیوم جو عجیبی است. آمریکا نزدیک به ۵۰۰۰ تفنگدار از پایگاه‌های اطراف خلیج فارس به استادیوم آورده. عده‌ای ایرانی و غیرایرانی با پرچم شیر و خورشید و بعضاً با لباس آمریکا برای فشار به تیم ملی در استادیوم حضور دارند! زیر همه لباس‌ها هم نوشته شده زن، زندگی، آزادی ... ایرانی‌های زیادی نیز مشتاقانه و نگران، بازی تیم ملی را دنبال می‌کنند. هم در استادیوم و هم در ایران. اوضاع آن‌ها که در ایران هستند بسیار پیچیده‌تر است. منتظر برد ایران هستند تا به خیابان‌ها بیایند و فشار روانی دو ماه گذشته را کف خیابان تخلیه کنند! آماده‌اند تا با خانواده‌هایشان پرچم ایران را بوق‌زنان در خیابان‌های شهر بچرخانند. در نقطه مقابل نیز عده‌ای که تعدادشان هم کم نیست، منتظرند تا ایران ببازد و همین مسیر را آن‌ها بروند. عده‌ای شهروند ایران که آماده‌اند با تیم ملی ایران به بپردازند. وضعیت دراماتیک، متناقض و تلخی برای آن‌هاست! تیم ملی می‌بازد و می‌شود آنچه نباید بشود. شب بسیار سختی برای طرفداران نظام است و شاید شب سخت‌تر برای آنان که منتظر باخت بودند، هر چند که خودشان نفهمند و آن شب را به شادی بپردازند! مدتی است جامعه دوشقه شده و با باخت این موضوع تشدید خواهد شد! خرید از بقالی سر کوچه هم برای‌مان سخت شده، او به ما چپ‌چپ نگاه می‌کند و ما هم میلی به خرید از او نداریم!! نسبت هر دوی ما هم با جمهوری اسلامی مشخص است، آن‌ها قهرند و مخالف و ما دلباخته نظام و منتقد به بعضی از سیاست‌ها. 2️⃣ ۱۶ تیر ۱۴۰۳ است (دو سال بعد)؛ انتخابات با مشارکت ۵۰ درصدی برگزار شده. مسعود پزشکیان به عنوان نماینده بخشی از منتقدین به روند موجود پیروز شده. بخش زیادی از آن‌ها که رأی دادند و بخش زیادی از آن‌ها که رأی نداده‌اند خوشحال‌اند و در حال آشتی با نظام. این از کامنت‌هایشان در فضاهای مختلف عیان است. کامنت‌های مجازی و واقعی! دیده‌اند که نظام به خواست آن‌ها در یک بستر دموکراتیک و نه رادیکال و خشن تمکین می‌کند. به بخش بزرگی از جامعه بازگشته و نظام در حال بازسازی است. بخشی که انتخابات را باخته‌اند، عموما از حامیان سرسخت نظام هستند. حال‌شان گرفته است اما به واسطه ساختار اعتقادی‌شان به آینده امیدوارند و می‌دانند که بخشی از اصلاح امور از مسیر خواست و فعالیت آن‌ها می‌گذرد. این وسط اتفاق مهمی افتاده. آن‌ها که تا هفته قبل ناامید بودند، برقی از امید در دل‌شان روشن شده. (درست و غلطش محل بحث نیست، اصل این اتفاق مهم است) و آن‌ها که امیدوار، راه و روش جدیدی برای کنش‌گری آموخته‌اند. ماحصلش این شده که نظام در حال بازسازی سرمایه اجتماعی خویش است و فرصت برای اصلاحات جدی در ساختار اقتصادی - اجتماعی‌اش ایجاد شده. حالا باید سایه به سایه تحولات کشور را دنبال کرد و فعالیت‌ها را اصلاح و تأیید و تکمیل نمود! همه این‌ها به برکت افزایش سرمایه اجتماعی در لایه‌های مختلف است ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ را ببینید ... نویسنده اسرائیلی کتاب کودکان که خاک لبنان را برای اسرائیلی‌ها معرفی می‌کند. اینجا می‌شود یک سوال طرح کرد: ما چقدر برای بچه‌های‌مان رویای جمعی با افق تمدنی ایجاد می‌کنیم؟! اصلا خودمان رویایی نسبت به آینده داریم؟!