eitaa logo
"کانال کمیته بانوان ج. رزما
319 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
39 فایل
اهداف ۱- رعایت بهداشت اخلاق اجتماعی و ادبیات وحدت آفرین حماسی. ۲- همدلی ویکپارچگی ملی در برابر دشمنان بیگانه . ۳- بالابردن آستانه تحمل ملی ، در شرایط متشنج. ۴- توجه اکید به حفظ امنیت ملی وحفظ آرامش اجتماعی در برابر دشمنان.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضور رهبر معظم انقلاب در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) بر سر مزار شهید وحید زمانی نیا، جوانترین محافظ حاج قاسم سلیمانی، و بیانات ایشان در دیدار با خانواده شهید ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
شوخ طبعي علي صادقي، اكبر نوجوان ابراهيم در موارد جدّيت كار بســيار جدّي بود. اما در موارد شوخي و مزاح بسيار انسان خوش مشرب و شوخ طبعي بود. اصلاً يكي از دلائلي كه خيلي ها جذب ابراهيم مي شدند همين موضوع بود. ابراهيم در مورد غذا خوردن اخلاق خاصي داشت! وقتي غذا به اندازه كافي بــود خوب غذا مي خورد و مي گفت: بدن ما به جهت ورزش و فعاليت زياد، احتياج بيشتري به غذا دارد. 🌻🌻🌻🌻 با يكي از بچه هاي محلي گيلان غرب به يك كله پزي در كرمانشــاه رفتند. آن ها دو نفري سه دست كامل كله پاچه خوردند! يــا وقتي يكي از بچه ها، ابراهيم را براي ناهار دعوت كرد. براي ســه نفر سه عدد مرغ را سرخ كرد و مقدار زيادي برنج و...آماده كرد، که البته چيزي هم اضافه نيامد! ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
»»» آیه ی روز : ********** هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىَ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ توبه-33 او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‌ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند! ********** نکته ها: این آیه به همین صورت، علاوه بر این سوره در دو سوره ى دیگر نیز آمده است: سوره ى فتح، آیه ى 28 و سوره ى صفّ، آیه ى 9. گرچه اسلام از نظر منطق و استدلال همیشه پیروز بوده است، امّا این آیه، غلبه ى ظاهرى و وعده ى حاكمیّت اسلام بر جهان را بیان مى كند. چنانكه در آیات دیگرى نیز «ظَهَر» به معناى استیلا یافتن آمده است، مثل: «اِن یظهروا علیكم یرجموكم» [49] اگر بر شما غالب شوند، سنگسارتان مى كنند. ودرباره ى كفّار آمده است: «اِن یظهروا علیكم لایرقبوا فیكم اِلاًّ و لاذمّةً» [50] اگر بر شما غالب شوند، هیچ عهد و پیمانى را مراعات نمى كنند. از یك سو این آیه تاكنون تحقّق نیافته است و از سویى دیگر خداوند وعده ى حاكمیّت كلّى اسلام را داده و وعده اش دروغ نیست، در نتیجه همان گونه كه در روایات بسیارى آمده است، این آیه به ظهور حضرت مهدى علیه السلام اشاره دارد. مسأله ى حضرت مهدى علیه السلام و قیام جهانى او، در روایات بسیارى از طریق شیعه و اهل سنّت آمده و در اغلب كتب حدیثى عامّه نیز مطرح شده و از مسلّمات اعتقادى مسلمانان است. هرچند برخى از جمله وهابیّت به دروغ این عقیده را مخصوص شیعه دانسته اند. [51] امام باقرعلیه السلام فرمودند: زمانى خواهد آمد كه هیچ كس باقى نخواهد ماند، مگر اینكه به رسالت حضرت محمّدصلى الله علیه وآله اقرار خواهد كرد. [52] در مورد حاكمیّت دین در سراسر گیتى، احادیث بسیارى است؛ از جمله از حضرت على علیه السلام روایت شده است كه در زمان ظهور امام زمان علیه السلام، هیچ خانه اى و هیچ قریه اى نخواهد بود، مگر آنكه اسلام وارد آن خواهد شد، چه بخواهند، چه نخواهند. و صداى اذان هر صبح و شام در هر قریه اى شنیده خواهد شد. [53] ----- 49) كهف، 20. 50) توبه، 8. 51) منتخب الأثر. 52) تفسیر نورالثقلین. 53) تفسیر صافى. ********** پیام ها: - محور وپایه ى دین اسلام، حقّ است. «دین الحقّ» (همه ى ادیان آسمانى حقّند، ولى به خاطر پیدایش تحریف در آنها، حقّانیت آنها مخدوش شده است) - حقّ بر باطل پیروز است. «لیظهره» - اراده و حركت خود را با اراده ى الهى هماهنگ سازیم، وگرنه محو و نابود خواهیم شد. «لیظهره، ولو كره المشركون» ********** ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیره تربیتی شهدا 📝 راوی: همسر شهید نیلچیان 🔶 شب عقد کلی سنت شکنی کردیم. سفره نینداختیم، یک سجاده پهن کردیم رو به قبله، و یک جلد قرآن هم مقابلش. 🔹 مهریه را هم بر خلاف آن زمان سنگین نگرفتیم؛ اما مراسم‌مان شلوغ بود. همه را دعوت کرده بودیم؛ ♦️ البته نه برای ریخت و پاش، برای اینکه سادگی ازدواج‌مان را ببینند؛ این که می‌شود ساده ازدواج کرد، و خوشبخت بود. ⚜ عروسی‌مان هم از این ساده تر بود. اصلا مراسمی نبود. شب نیمه شعبان، خانواده علی آمدند خانه ما، دورهم شام خوردیم، بعد هم من و علی رفتیم خانه‌ی بخت. 📚 کتاب قرمز رنگ خون بابا ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
14.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بانوی خانه‌داری که در جلسه دیروز با رهبری سخنرانی کرد؛ این حد از آزادی بیان برایم جالب و باعث تعجب بود 👤 پریچهر جنتی: 🔹همیشه فکر می‌کردم افرادی که در بیت جلوی رهبری صحبت می‌کنند، خیلی تحت‌فشار هستند، اما حتی کسی حرف‌هایی را که می‌خواستیم بزنیم هم چک نکرد. ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️ مادر است دیگر؛ گاهــــی دلــــش بــــرای پســرش تــنـگ می‌شــود 🌹 تکریم مادران شهدا ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_شصت_نهم از روز اول که نازنین را دیدم تا آخرین باری که دیدمش را مو به مو برای شهریار تعریف میکنم . در میان حرف هایم به خوبی متوجه میشوم که گاهی شهریار عصبی میشود ، گاهی قرمز میشود و گاهی هم به فکر فرو میرود . بعد از پایان حرف هایم سکوت بدی حکم فرما میشود . سعی میکنم سکوت را بشکنم +راستی چرا زودتر از ۲ ساعت اومدی ؟ ابرو بالا می اندازد _زودتر اومدم ؟ تازه من یه ربع هم دیر رسیدم با تعجب میپرسم +ولی قبل از اینکه نازنین بره ازش ساعت رو پرسیدم گفت شیش و نیمه . فکر کنم حدودا یه ربع بعدش تو رسیدی . ابرو هایش را در هم گره میزند _مثل اینکه فهمیده کسی قراره دنبالت ساعت رو الکی بهت گفته که عکس العملت رو ببینه دندان هایم را روی هم فشار میدهم +لعنتی نفس عمیقی میکشم +راستی باید به پلیس خبر بدیم جدی میگوید _فعلا نه ! تا ۲ ، ۳ روز دیگه صبر میکنیم . اگه نتونستم کاری بکنم به پلیس خبر میدیم . فقط تمام اطلاعاتی که ازش داری رو برام رو یه یه کاغذ بنویس . اگه میتونی بازم ازش اطلاعات پیدا کن بیار بهم بده . سری به نشانه ی تایید تکان میدهم . تازه سوال های دیشبم در ذهنم تداعی میشود +یه سوال ! مگه من بهت نگفتم تنها بیا برای چی سجاد رو با خودت آورده بودی ؟ _اون موقع که پیام رو بهم دادی پیش سجاد بودم . وقتی پیام روی گوشیم اومد سجاد خونده بود . اصرار کرد که باهام بیاد منم دیدم بهتره یه مرد دیگه همراهم باشه قبول کردم . ابرو بالا میاندازم . یعنی برای چه سجاد و شهریار پیش هم بودند؟ میدانم که شهریار ممکن است جوابم را ندهد پس فعلا بیخیال این سوال میشوم و سوال دیگری میپرسم +چرا وقتی پشت در بودی هیچی نمیگفتی ؟ چرا حتی وقتی پرسیدم کسی اونجاست جواب ندادی ؟ _انقدر اعصابم خورد بود که هیچی حالیم نبود . فقط میخواستم بیام تو اونی که این کار رو کرده رو پیدا کنم بزنم . میخندد و ادامه میدهد _نه که فکر کنی آدم عصبی هستما ولی وقتی اعصابم خط خطی بشه کلا عوض میشم . من هم میخندم . صدای موبایل شهریار بلند میشود اما سریع رد تماس میزند . با شیطنت نگاهش میکنم +کی بود ؟ 🌿🌸🌿 《از بس که گرفتار غمت شد همه دل ها آفاق بگردند و دلی شاد نیابند》 امیر خسرو دهلوی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_هفتادم صدای موبایل شهریار بلند میشود اما سریع رد تماس میزند . با شیطنت نگاهش میکنم +کی بود ؟ خنده ی شیرینی به صورتم میپاشد _اونی که فکر میکنی نیست . سجاده کمی محبت چاشمی لبخندم میکنم +خوب باهم رفیق شدینا _آره خیلی پسر ....... موشکافانه نگاهش میکنم +خب بقیش _مهم نیست میخواهم اصرارش کنم تا بقیه ی حرفش بزند اما میدانم تا خودش نخواهد چیزی نمیگوید ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ از دور هستی را میبینم که کنار در کافی شاپ منتظر ایستاده است . رو به شهریار میگویم +همینجاست رسیدیم نگاهش را به چشمانم میدوزد و لبخند کوچکی گوشه ی لبش جا میدهد _چقدر دیگه بیام دنبالت ؟ +یک ساعت دیگه از ماشین پیاده میشود و از پنجره ماشین به شهریار میگویم +دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی لبخندش عمیق تر میشود _وظیفس ! فعلا خدافظ متقابلا لبخند میزنم +خدافظ دستش را به نشانه خداحافظی بالا می اورد و تکان میدهد بعد حرکت میکند . از وقتی نازنین اذیتم کرد شهریار هر جایی که میخواهم بروم من میبرد و می آورد ؛ میترسد دوباره سر و کله ی نازنین پیدا شود . بخاطر داشتن همچین برادر دلسوزی خدا را شکر میکنم . به سمت هستی میروم و با مهربانی میگویم +سلام خانم وقت شناس . چقدر همیشه به موقع میای ! بر عکس تو ، من هر دفعه دیر میکنم . هستی که انگار در فکر بود تازه بی خودش می آید و دلبرانه لبخند میزند _سلام انگار چیزی ذهنش را درگیر کرده . بی مقدمه میپرسد _آدم فضولی نیستم ولی این پسره که باهاش اومدی کی بود ؟ تازه میفهمم علت درگیری ذهنیش چه بود با خنده میگویم +داداشم بود با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند _جدی میگی یا داری مسخرم میکنی ؟ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 مادر ادب قویا معتقدم، که زنان تاثیر گذار کربلا ظرفیت های بی بدیلی از استعدادهای منحصر به فرد زنانگی و عاطفه و آگاهی هستند.شما به این الگوی بی بدیل زنانگی توجه فرمایید. ♦️در بدو ورود به خانه علی علیه السلام تیمار داری فرزندان فاطمه سلام الله علیها را می‌کند، در عین اینکه مادر فرزندان فاطمه بود، اما فرزندان خود را بر مدار اطاعت از ولی زمان تربیت می‌کند. ♦️حب ومحبت این بانو براهل بیت به قدری بود که، بزرگواران در اعیاد به دیدار مادرشان می‌رفتند. ♦️بانو در عین موفقیت در همسرداری، و مدیریت خانه ای که از وجود مادر محروم شده بود، توانست فرزندانی را در اوج ادب علم و فضایل اخلاقی تربیت کند. ♦️اگر بخواهم به یک جمله از فاطمه ام البنین اشاره کنم که اورا در تاریخ ماندگار کرده است محبت بی بدیل اش به دودمان ولایت است. ♦️او بانویی ولایت مدار وهم آگاه به مسائل سیاسی روز بودند، امام صادق در وصف این بانو میفرمایند: بُکی الحُسَینُ علیه السلام خَمسَ حِجَجٍ، و کانَت امُّ جَعفَرٍ الکلابِیةُ تَندُبُ الحُسَینَ علیه السلام و تَبکیهِ و قَد کفَّ بَصَرُها. بر حسین علیه السلام پنج سال گریسته شد. امّ جعفر کلابی (امّ البنین)، برای حسین علیه السلام مرثیه می سرایید و می گریست تا این که چشمانش نابینا شد. الأمالی للشجری: ج ۱، ص ۱۷۵ ✍عالیه سادات ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢من یقین دارم که آن ها نمرده اند فقط با حریر نازڪی از جنس نور✨ از ما جدا شدھ اند.... پر بازڪرده اند تا بھشت...🕊🌷 ❂بـرادر شـــهــیــدم دســـت مـــارو هـم بــگـــیـر...🤲 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـلام آرزوے دلـم...❤️ هر ‌بار ڪہ مـژه‌ام مے‌افتـد روےِ گونـہ‌ام بےاختیـار آمـدن تـو را آرزو مےڪنـم ‌ فَأدرِڪنا ما أمَّلنا پس ما را هم بہ آرزوهایمان برسان.. السلام علیڪ یا بقیہ اللہ✋❤️ ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
»»» آیه ی روز : ********** خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ اعراف-199 (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکی‌ها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)! ********** نکته ها: با آنكه براى كلمه ى «عفو»، چند معنا بیان شده است: حدّ وسط و میانه، قبول عذر خطاكار و بخشودن او، آسان گرفتن كارها، ولى ظاهراً در این آیه، معناى اوّل مراد است. «خُذ العفو»، به معناى عفو را تحت اختیار و كنترل خود داشتن و به جا استفاده نمودن است، لذا در بعضى موارد باید قاطعانه برخورد كرد، «و لاتأخذكم بهما رأفة فى دین اللّه» (393) چنانكه «اعرض عن الجاهلین» به معناى آزاد و رها نمودن جاهلان و دشمنان نیست، بلكه مراد با آنان نبودن و میل به آنان نداشتن است، امّا گاهى موعظه، تذكّر و یا برخورد با آنان لازم است. «فاعرض عنهم و عظهم» (394) این آیه با تمام سادگى و فشردگى، همه ى اصول اخلاقى را در بر دارد. هم اخلاق فردى «عفو»، هم اخلاق اجتماعى «وأمر بالعُرف»، هم با دوست «عفو»، هم با دشمن «أعرض»، هم زبانى «وأمر»، هم عملى «أعرض»، هم مثبت «خُذ»، هم منفى «أعرض»، هم براى رهبر، هم براى امّت، هم براى آن زمان و هم براى این زمان. چنانكه امام صادق علیه السلام فرمودند: در قرآن آیه اى جامع تر از این آیه در مكارم الاخلاق نیست. (395) البتّه شكّى نیست كه عفو، در مسائل شخصى است، نه در حقّ النّاس و بیت المال. وقتى این آیه نازل شد، پیامبر صلى الله علیه وآله از جبرئیل توضیح و شیوه ى عمل به این آیه را درخواست كرد. جبرئیل پیام آورد كه «تَعفُو عمّن ظلمك، تُعطى مَن حَرمك، تَصِل مَن قطعك»، (396) از كسى كه به تو ظلم كرده در گذر، به كسى كه تو را محروم كرده عطا كن و با كسى كه با تو قطع رابطه كرده است، ارتباط برقرار كن. سراسر این سوره، دعوت به اعتدال است، با تعبیرهاى گوناگون. اعتدال در حقوق (آیه 29)، در مصرف (آیه 31)، در زینت (آیه 32)، در عبادت (آیه 56)، در خانه سازى (آیه 74)، در اقتصاد (آیه 85) و نسبت به شیوه ى اجراى حقّ وعدالت در امّت حضرت موسى علیه السلام و امّت حضرت محمّد صلى الله علیه وآله در آیات 157 و181 نكات ارزشمندى آمده است. ----- 393) نور، 2 394) نساء، 63 395) تفسیر فرقان 396) تفسیر مجمع البیان ؛ بحار، ج 75، ص 114 ********** پیام ها: - همواره باید راه میانه واعتدال را پیشه كرد. «خذ العفو» - تكلیف باید به اندازه ى طاقت باشد، نه بیشتر. «خذ العفو» (اگر «عفو» به معناى حدّ وسط باشد) - تنها خوب بودن كافى نیست، باید در جامعه خوبى ها را ترویج كرد و سفارش نمود. «وأمر بالعرف» - مخاطب آیه تنها پیامبر نیست، هر مسلمان و هر مبلّغ ومصلح اجتماعى باید با لجوجان و جاهلان یاوه گو، برخوردى اعراض آمیز داشته و در برابر توهین و تهمت ها چشم پوشى و صبر كند، نه آنكه درگیر و گلاویز شود. «و اعرض...» - هم باید به معروف امر كرد و هم شیوه ى امر كردن، باید معروف و پسندیده باشد. «و أمر بالعُرف» - مراد از جاهلان، نابخردان است، نه بى سوادان. «واعرض عن الجاهلین» در فرهنگ قرآن و و روایات، معمولاً جهل در برابر عقل است، چنانكه در روایات عنوان «العقل و الجهل» داریم. - در شیوه ى اعراض و عفو و گذشت، نباید به خواسته و گفته ى جاهلان كه بر خلاف مصلحت است توجّه كنیم، بلكه باید محكم و استوار ایستاد. «اعرض عن الجاهلین» ********** ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🔴 تشکر از عربستان بابت تنها کار درستش 🔶 بالاخره یکی پیدا شد و به زنی که تن به ازدواج سفید می‌دهد، واقعیت را گفت بر خلاف های وهوی رسانه های آزاد غربی، عربستان به زنان دنیا فهماند که هنوز کنیز داری وجود دارد ولی رسانه های غربی به آن می‌گویند آزادی و ازدواج سفید عربستان نشان داد هنوز مرد سالاری و نگاه جنسیتی به زن بیداد می‌کند اما غرب به آن می‌گوید حق زن . ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_هفتاد_یکم +داداشم بود با چشم هایی که از تعجب گشاد شده نگاهم میکند _جدی میگی یا داری مسخرم میکنی ؟ +جدی میگم نگاه پرسشگرش را به چشم هایم میدوزد _ولی اصلا شبه هم نیستید . راستشو بخای اولش فکر کردم باهم دوستید ولی میدونم تو اهل این کارا نیستی . آخه یه مقدار هم سر و شکلش به تو نمی خوره یه حالت جنتلمنی داره و بعد ریز ریز میخندد +این که چرا سر و شکلش به من نمیخوره هم داستان داره سوت کوتاهی میزند و میگوید _چه شاسی بلند خوشگلی هم داشت چشمکی میزند و با خنده ادامه میدهد _نگفته بودی پولدارید شیطون دوباره میخندم +ماشین که مال ما نیست مال خود داداشمه با چهره ای در هم رفته و پکر نگاهم میکند _مسخرم میکنی ؟ سرم را به نشانه ی نفی به چپ و راست تکان میدهم +نه مسخرت نمیکنم برادر ناتنیمه ابرو بالا می اندازد _چه جالب تاحالا بهم نگفته بودی +راستشو بخای خودمم خیلی وقت نیست که فهمیدم هستی گیج و منگ نگاهم میکند . معلوم است که از حرف هایم سر در نمی آورد . به سمت در کافی شاپ میروم +بیا بریم تو تا برات تعریف کنم هستی پشت سرم وارد میشود . به سمت همان میزی که دفعه ی قبل انتخاب کردیم میرویم و روی صندلی ها مینشینیم . نگاهم را دور تا دور کافی شاپ میچرخانم . تمام دیوار ها پر از تابلو های نقاشی کلاسیک است . دیوار ها را رنگ قهوه ایه سوخته پوشانده و گف زمین پارکت شکلاتی رنگی جذابیت خاصی به فضا بخشیده . بر عکس دفعه ی قبل این بار کافی شاپ خلوت است . نگاهم را از زمین میگیرم و به هستی میدوزم . وقتی سنگینی نگاهم را احساس میکند سر بلند میکند و با اشتیاق میگوید _خب تعریف کن ببینم ماجرای خان داداشت چیه لبخند گرمی نثارش میکنم 🌿🌸🌿 《چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد صحرگاهم در بی سر و سامانی》 رهی معیری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_هفتاد_دوم با اشتیاق میگوید _خب تعریف کن ببینم ماجرای خان داداشت چیه ؟ لبخند گرمی نثارش میکنم +راستش شهریار ۲ ماه شیر مادرمو خورده بخاطر همین به من محرمه . در اصل پسر عمومه . من خودم تازه ۳ ماهه فهمیدم . اینکه چرا تازه فهمیدم خودش یه داستان طولانیه که نمیتونم برات تعریف کنم سر تکان میدهد _چه جالب ! اولشم که گفتی برادرمه واقعا تعجب کردم . +آره خب . شهریار خیلی خوشگل تر از منه هستی که انگار هول کرده میگوید _نه منظورم این نبود . تو هم خیلی خوشگلی . کلی گفتم میخندم +دیگه نمیتونی ماست مالی کنی او هم متقابلا میخندد . با نزدیک شدن مرد پیشخدمت بحثمان نیمه کاره میماند . بعد از ثبت سفارش از ما دور میشود . هستی دوباره نگاهش را به من میدوزد _خب نگفتی چیکارم داری ؟ بعد از کمی مکث میگویم +میخوام هرچی راجب نازنین میدونی رو بهم بگی . نمیدانم کار درستی میکنم که این سوال را از هستی میپرسم ، چون ممکن است کار خود هستی باشد . اگرچه به او اعتماد دارم اما به قول شهریار فعلا همه در مَضَنِ اتهام هستند . اگر شهریار میفهمید که با چه کسی قرار گذاشتم و میخواهم چه سوالی بپرسم مطمئنا نمیگذاشت به کافی شاپ بیایم برای همین چیزی به او نگفتم . هستی انگار از سوالم جا خورده است _چه طور مگه ؟ سعی میکنم خودم را بیخیال نشان بدهم . شانه بالا می اندازم +همینجوری . به نظرم آدم جالبی اومد میخوام راجبش بیشتر بدونم ! بی تفاوت میگوید _من چیز زیادی ازش نمیدونم هرچی که میدونستم روز اولی که دیدمت بهت گفتم . حرف هایش کمی برایم شک برانگیز است اما به روی خودم نمی آورم ؛ اگر بیشتر از این سوال پیچش کنم مشکوک میشود . سعی میکنم بحث را منحرف کنم +راستی از پسرداییت سبحان چه خبر ؟ لبخند محزونی میزند و سعی میکند ظاهرش را حفظ کند _۱۰ روز پیش رفت محضر عقد کرد 🌿🌸🌿 《هر کجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود》 مولانا 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
یه بزرگی میگفت: اگه به یه شهید فکر کردی! شک نکن چند لحظه قبلش همون شهید داشته به تو فکر میکرده!! شھـادت‌رابـہ‌اهـل‌دردمیدهنـد؛ نـہ‌بـھ‌بۍخیـآل‌هـا . .'! ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8