eitaa logo
"کانال کمیته بانوان ج. رزما
320 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
37 فایل
اهداف ۱- رعایت بهداشت اخلاق اجتماعی و ادبیات وحدت آفرین حماسی. ۲- همدلی ویکپارچگی ملی در برابر دشمنان بیگانه . ۳- بالابردن آستانه تحمل ملی ، در شرایط متشنج. ۴- توجه اکید به حفظ امنیت ملی وحفظ آرامش اجتماعی در برابر دشمنان.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهنام که در تاريكي، صالح را نشناخته بود، با ناراحتي گفت: «بچه خودتي، حرف دهنت را بفهم!» صالح گفت:«منظوري نداشتم، مي گويم که هوايت را داشته باشند.» بهنام با عصبانیت گفت: «تو چكاره اي که سفارش مرا مي کني؟ اصلا ًتو کي هستي؟» صالح جلو آمد. «هــي بهنــام، چــرا اينطــوري حــرف مي زنــي. من صالــي ام، صالــي. مرا نمي شناسي؟» بهنام جلو آمد. ســربلند کرد و به صورت خندان و جوان سیدصالح موسوي نگاه کرد، خنديد و صالح را بغل کرد. «تويي کاکا، کوچیكتم کاکا، نشــناختمت. حالت خوبه؟ بیا برويم عراقي ها را نشانت بدهم. حالت چطوره کاکا؟» صالح پیشاني بهنام را بوسید. بهنام گفت: «از من دلخور نشو کاکا، نشناختمت.» «عیبي نداره، کارت درسته، خوشم آمد. خوب اينجا کار مي کني، ها؟» «راســت مي گويي کاکا، کارم درسته؟ کاکا، اينا به من اسلحه نمي دهند. بگو به من هم سلاح و نارنجك بدن.» صالح خنديد. «فعلا ًهمین جا مشغول باش. به موقعش سلاح هم بهت مي دهند.» «کي آمدي کاکا، دلم برات تنگ شده بود. کجا مي خواهي بري کاکا؟» «کار دارم. فقط آمدم سر بزنم.» «کاکا زود بیا. بیا با هم برويم با عراقي ها بجنگیم.» «سلام مرا به مادرت برسان، مي بینمت.» «خداحافظ کاکا. من فردا تو مسجد جامع هستم، بیا آنجا.» 🌹داستان شهید بهنام محمدی🌹 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸۲۶ دی؛ روزی که فراموش نمی‌شود 🔹در هر کشور روز‌هایی هستند که ماندگار می‌شوند و تاریخ آن روز برای همیشه جاودان می‌شود و در یاد‌ها باقی می‌ماند. 🔹۲۶ دی در ایران چنین روزی است. روزی که محمدرضا پهلوی شاه آن سال‌های ایران برای همیشه از کشور فرار کرد. ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
طائب۱.mp3
37.81M
سخنرانی جدید استاد مهدی تائب با محوریت نابودی اسرائیل در همین سالها با آیات قرآن اثبات می کنند فتنه ها کار خود خداوند است بسیار امید بخش و اعتقادی هست حتما گوش کنید بزودی ابرقدرت جهان خواهیم شد‌.(۱۴۰۲) این پیچ اقتصادی هم تمام خواهد... ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 . .• . اۍ کسانے کھ‌ این نوشتہ‌ را مےخوانید ، اگر من بھ‌ آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم ، بدانید کھ‌ نالایق‌ترین بنده‌ها هم مےتوانند بھ‌ خواست او ، بھ‌ بالاترین درجات دست یابند . .🌿!' - بخشےاز‌دست‌نوشتہ‌هاۍشهید - | . | ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
پروژه مخازن ذخیره گازی توسط دولت روحانی متوقف شده بود.. بخاطر همین الان کمبود داریم.. ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭💔بغض خواهر شهید سلمان امیر احمدی (شهید آشوب های اخیر در خیابان فلاح تهران)در لحظه بله گفتن سر سفره عقد در هیات دختران انقلاب ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
سلاح كمري امير منجر آقاي مداح مســئول جلسه بود. دو تا صندلي براي ما آورد و ما هم در كنار اعضاي جلسه نشستيم. بعدهم ايشان شروع به صحبت كرد: دوســتان، همه شــما من را مي شناســيد. من چه قبل از انقاب، در جنگ 9 روزه، چه در سال اول جنگ تحميلي مدال شجاعت و ترفيع گرفتم. گروه توپخانه من ســخت ترين مأموريت ها را به نحو احسن انجام داد و در همه عمليات هايش موفق بوده. 🌸🌸🌸🌸 من سخت ترين و مهم ترين دوره هاي نظامي را در داخل وخارج كشور گذرانده ام. اما كســاني بودند و هستند كه تمام آموخته هاي من را زير سؤال بردند. بعد مثالــي زد كه: قانون جنگ هاي دنيا مي گويد؛ اگر به جايي حمله مي كنيد كه دشــمن يكصد نفر نيرو دارد، شما بايد سيصد نفر داشته باشي. مهمات تو هم بايد بيشتر باشد تا بتواني موفق شوي. بعد كمي مكث كرد و گفت: اين آقاي هادي و دوستانش كارهائي مي كردند كه عجيب بود. مثاً در عملياتي با كمتر از صد نفر به دشمن حمله كردند، اما بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند و يا اسير مي آوردند. من هم پشتيباني آن ها را انجام مي دادم. 🌸🌸🌸🌸🌸 خوب به ياد دارم كه يكبار مي خواســتند به منطقه بــازي دراز حمله كنند. من وقتي شــرايط نيروهاي حمله كننده را ديدم به دوســتم گفتم: اين ها حتماً شكست مي خورند. اما در آن عمليات خودم مشــاهده كردم كه ضمن تصرف مواضع دشمن، بيش از تعداد خودشان از دشمن تلفات گرفتند! يكي از افســران جوان حاضر در جلســه گفت: خُب آقاي هادي، توضيح دهيد كه نحوه عمليات شما به چه صورت بوده، تا ما هم ياد بگيريم؟ ابراهيم كه ســر به زير نشســته بود گفت: نه اخوي، ما كاري نكرديم ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
شجاعی.mp3
2.17M
ماخیلۍراحت بدون امام زمان داریم زندگۍمیکنیم😭 اصلا غصه امام زمانو نخوردیم😔 ♥️ 🌱 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_نود_یکم +چرا قبول کردی اینا رو برای من تعریف کنی ؟ اگه شهروز بفهمه میخوای چیکار کنی ؟ _بهت گفتم تا یه جورایی بدیام رو جبران کنم . اولش ازت فرار میکردم تا بهت نگم ولی الان میبینم بهترین کار همینه ، در ضمن تو به شهروز نمیگی . اگرم بگی ..... اگرم بگی ....... با کلافگی میگوید _نمیدونم ولی امیدوارم نگی نازنین با چیزی که فکر میکردم خیلی متفاوت است . خیلی مظلوم و مهربان است درست برعکس آخرین بار که دیدمش ، الحق که او هم با زیگر خوبیست . با لحنی پر محبت همراه با لبخند میگویم +نازنین من تورو حلال کردم ولی ازت میخوام که دیگه هیچکس رو حتی اگه پای جون خودت و عزیزات در میکن بود چه جسمی و چه روحی از عمد اذیت نکنی نازنین با تکان داون سر حرفم را تایید میکند و با لبخندی متقابل از من تشکر میکند ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ روی تخت مینشینم و نگاهی به ساعت دیواری اتاقم می اندازم . عقربه ها ۱ و ۳۰ دقیقه نیمه شب را نشان میدهند . طبق قول و قرارمان تا آخر فردا باید چیز هایی که از نازنین دستگیرم شده را برای شهریار تعریف کنم . مصمم از روی تخت بلند میشوم و از اتاق بیرون میروم . پشت در اتاق شهریار می ایستم و با کشیدن نفس عمیقی خودم را به آرامش دعوت میکنم . آرام تقه ای به در میزنم . با گفتن (بفرمایید) از سوی شهریار در را باز کنم و در چهار چوب در می ایستم . با دیدن شهریار که روی سجاده ایستاده بی اختیار لبخند میزنم . لبخندم را عمیق تر میکنم و با لحنی که در آن شیطنت موج میزند میگویم +پس میخواستی نماز شب بخونی لبخند میزند و به شوخی پیگوید _تُف به ریا و بعد هر دو میخندیم . سر کج میکنم +من که هر وقت میام تو داری نماز میخونی یه جوری پیش برو ماهم بهت برسیم _۲ تا نماز دست و پا شکسته که حسرت خوردن نداره اخم تصنعی میکنم +بحث من حسادت نیست ، بحث من اینه که بهت نگفت نباید تک خوری کنی ؟ تنها تنها نماز شب میخونی ؟ نمیخوای یه مسلمون دیگرو هم شریک کنی ؟ بلند میخندد _تو اول بزار ببینم بلدم بخونم ، هر وقت درست و حسابی یاد گرفتم تو رو هم خبر میکنم . حالا برای چی اومده بودی ؟ لبخند پهنی میزنم +میرم بعدا میام شاید قرار شد یه چیزی بهت الهام بشه من مزاحم بودم . بعد چشمکی حواله اش میکنم و سریع در را میبندم . شهریار با صدای بلندی که خنده در آن موج میزند طوری که من بشنوم میگوید _باشه خانوم خانوما نوبت منم میرسه آرام میخندم و به سمت اتاقم حرکت میکنم ♡♡♡♡♡♡♡♡♡ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان_لبخند_بهشتی نویسنده: میم بانو قسمت_نود_دوم ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ فردای آن روز تا جایی که نازنین به من اجازه داده بود ماجرا را برای شهریار تعریف کردم ؛ البته با حذف شهروز و قرار دادن شخصیت خیالی به نام فرهاد به جای او . فرهادی که از ایران رفته و هیچکس از محل زندگی او خبر ندارد ! بهتر است کسی چیزی راجب کار های شهروز نداند ، حد اقل فعلا ! شهریار با کمی بد خلقی بلاخره از پیگیری ماجرای نازنین منصرف شد . من و شهریار بعد از ۲ روز حرف زدن با پدر و مادرم بلاخره آن ها را هم منصرف کردیم . راضی کردن مادرم کار سختی نبود اما پدرم خیلی سخت حاضر شد کوتاه بیاید ، البته کوتاه آمدن همراه با دلخوری ای ظاهری . پدرم در آخر گفت که اگر دوباره فرهاد خیالی یا نازنین کاری بکنند به هیچ وجه حاضر نیست کوتاه بیاید . ♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡ دیروز عمو محسن و خانواده اش از خارج برگشتند و شهریار بعد از یک هفته از پیش ما رفت . آنقدر از رفتنش ناراحت و گرفته شدم که انگار دیگر قرار نیست اورا ببینم . با صدای سوگل نا خواسته از افکارم بیرون میایم _با تو ام نورا ! نگاهش میکنم و بی حوصله میگویم +بله ؟ نفسش را با حرص بیرون میدهد _۲ ساعت دارم باهات حرف میزنم +ببخشید حواسم نبود دوباره بگو کنجکاو نگاهم میکند _میخوای برای تولد شهریار چیکار کنی ؟ چند وقت میش بهم گفتی با مامانت صحبت کردی یه فکرایی تو سرت داری . یک تای ابرویم را بالا میدهم +تولد شهریار ؟ _آره دیگه دوهفته دیگه ۱۱ مهر سریع می ایستم و محکم روی پیشانی ام میکوبم +وای کلاً یادم رفته بود . از یه ماهه پیش داشتم براش برنامه ریزی میکردم ، کلی برنامه ریخته بودم ولی روزی که رفتم براش کادو بخرم....... تازه به یاد میاورم که نازنیم از ماجرای نازنین با خبر نیست سوگل پرسشگرانه نگاهم میکند _ خب چی شد ؟ لبم را با زبان تر میکنم +کادوی خوب پیدا نکردم ، میخواستم ساعت بخرم اما مدلاشون خوشگل نبودن ، دیگه از اون روز به بعد یادم رفت . عیب نداره یه هفته مونده به تولدش کار کم کم وسایلو آماده میکنم . کمی جا به جا میشود و نگاهش را از من میگیرد _ نمیشه +چرا نمیشه ؟ _۳ روز دیگه دانشگاه ها باز میشه ، باید قبل از دانشگاه کار هارو انجام بدی بی خیال روی تخت دراز میکشم +اولاش کلاسا تَقُ لَقِ _آره راس میگی 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°••شهیــ🍃ــده••°: کشورم را بهار می بینم این نظام برقرار می بینم پیشرفت و شکوه کشور را بنده پر افتخار می بینم دشمنان نظام و کشور را سخت مغموم و خوار می بینم لیبرال ها و طیف اصلاحات عصبانی و زار می بینم حوزه علمیه خدا را شکر من بصیرت مدار می بینم بنده آخوند انگلیسی را روبه و گرگ هار می بینم من سلبریتی بدون شعور این زمان بی شمار می بینم آنکه جفتک زند به دین و وطن همچنان روی کار می بینم! نقشه دشمنان ایران را گرچه با اعتبار می بینم ولی از آن محاسبات غلط خصم را شرمسار می بینم چونکه اینجا که نامش ایران است بنده با اقتدار می بینم مردم با بصیرت ایران کاملا هوشیار می بینم عده ای با رسانه دشمن عقل شان در حصار می بینم در حصار بی بی سی و منوتو هر دو را مثل مار می بینم لشکر سایبری دشمن را همه جا رهسپار می بینم در فضای مجازی عقرب و گرگ موش و هم سوسمار می بینم در فضای حقیقی اما من خصم را خنده دار می بینم بنده جاسوس یا محارب را این زمان روی دار می بینم در حمایت ز قاتل و جاسوس چند داد و هوار می بینم عده ای جاهل اند و برخی نیز خائن و نابکار می بینم برخی از داخل همین کشور چوب چرخ قطار می بینم از قطار نظام برخی را عاقبت در فرار می بینم با سرود سلام فرمانده نسل نو را سوار می بینم خون قاسم و آه آرتین را سیل و دیگر چو نار می بینم که عدو را بسی کند رسوا خصم را تار و مار می بینم رهبرم سید خراسانی در ظهور آشکار می بینم رهبرم نوح امت است او را صالح و با وقار می بینم یاوران امام خامنه ای عاقبت رستگار می بینم پرچم عفت و حجاب و حیا در وطن ماندگار می بینم حامیان حجاب را بسیار در یمین و یسار می بینم شهدا را عزیز و محبوب و سرور و شهریار می بینم من پلیس و سپاه و ارتش را پاک و خدمتگزار می بینم در تل آویو معترض ها را بنده هشتاد هزار می بینم به فلسطین تمام اسرائیل عاقبت واگذار می بینم حمله موشکی ایران را قاطع و شاهکار می بینم عاقبت سرنوشت اسرائیل تلخ و بس ناگوار می بینم ردی از چکمه های ایرانی آن مکان یادگار می بینم حال و روز جهان عجیب است و غرب را در فشار می بینم چین و روسیه را نه عاشق ما بلکه همراه و یار می بینم نه که شرقی و نه که غربی را پس درست این شعار می بینم جنگ سختی درون آمریکا بنده در آن دیار می بینم یک زنی می شود رئیس جمهور پس سقوط دلار می بینم جنگ قرقیسیا چه نزدیک است شام را شام تار می بینم کافری را به نام سفیانی افعی و در شکار می بینم مدتی در عراق و سوریه نیز فتنه و انفجار می بینم قصد ایران کند چو سفیانی رهبرم ذوالفقار می بینم دست او پس به کشورم نرسد لطف پروردگار می بینم همچنین سید یمانی را قوی و استوار می بینم عاشقان پس ظهور نزدیک است ظالمان را خمار می بینم دولت عدل مهدی زهرا (عج) روشن و پایدار می بینم l🚩السلام علیک یا أباعبدالله 🇮🇷 ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
نفوذ واقعا یعنی این جونور(ابرجاسوس در کنار وزیر اطلاعات در صف اول نمازوپشت سر رهبری) ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدیا! بوی ظهورت بر دل و جان می رسد انتظارِ سینه سوزت کی به پایان می رسد؟ کوچه های شهر را با اشک می شویم هنوز چشم در راهم، که آن جانانِ جانان می رسد ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
💢یک مقام ارشد سابق ارتش اسقاطیل: 🔹وقتی ایرانی‌ها می‌بینند که ما دچار تفرقه شده‌ایم، اراده‌شان قویتر میشه. ایرانی ها"کور و متعصب" نیستند و وقتی می بینند ما دچار تفرقه و تفرقه شده ایم اراده‌شان محکمتر میشه. 🔹رژیم ایران در خطر نیست زیرا مردم در ایران رژیم را دوست دارند و به آن احترام می گذارند. ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بخاطر یک مُشت دلار 🔹این ویدیو تنها بخشی از اعترافات اپوزیسیون از کاسبی‌ با پروژه‌های براندازی است. 🔹در واقع به نظر می‌آید افشاگری‌های براندازان در موضوع کاسبی علیه یک‌دیگر به‌دلیل دعوا برای سهم‌خواهی بیشتر است. ─┅═ೋ❅.❅ೋ═•••---- https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا