🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان_لبخند_بهشتی
نویسنده: میم بانو
قسمت_صد_بیست_هشتم
#بخش_دوم
آرام وارد اتاق میشوم ، پدرم و عمو محمود کنار در ایستاده اند ، با ورود من پدرم سریع سر بلنر میکند و بهت زده نگاهم میکند .
انگار انتظار حضور من را نداشته ، سریع میگوید
_اینجا چیکار میکنی ؟
میزنم زیر گریه و با دلخوری میگویم
+نمیخواستید به من بگین ؟ به من که اصل کاری ام .
_نه نورا جان
با برگرداندن سرم گریه ام متوقف میشود .
بهت زده میشوم و چشم هایم را مدام میبندم و باز میکنم ،
احساس میکنم چشم من دارد اشتباه میبیند .
میزنم زیر خنده ، بلند قهقهه میزنم
+دیوونه شدم ، بدبختیام کم بود دیوونگی هم بهش اضافه شد
میخندم ، تلخ میخندم ، به بدختی هایم میخندم .
دیوانه شده ام سجاد را میبینم .
با لباس سپاهی خاکی و خونی به دیوار تکیه داده .
موهایش پریشان و چشم هایش کاسه ی خون است .
سرش لَق میخورد ، انگار توانایی نگه داری سرش را ندارد .
با عشق نگاهم میکند ، دلتنگی در چشم هایش موج میزند ، اما انگار توان تکان خوردن از کنار دیوار را ندارد .
با تکان خوردن شانه ام به خودم می آیم اما نگاه از سجاد نمیگیرم .
صدای مادرم در گوشم میپیچد
_نورا جان مگه نگفتم نزدیک خونه شده به من زنگ بزن
و ریز ریز گریه میکند
سر بر میگردانم و بی توجه به مادرم به سمت تابوت وسط اتاق قدم بر میدارم ، نکند دارم روح سجاد را میبینم ؟
سرم را خم میکنم و با دقت داخل تابوت را نگاه میکنم .
با دیدن جسد داخل تابوت روی زمین می افتم .
مادرم و خاله شیرین سریع به سمتم می آیند و کنارم مینشینند .
حرف میزنند اما نمیدانم چه میگویند ، صدا ها برایم مبهم است .
حالم خوش نیست . گوش هایم سوت میکشند ، روحم برای خروج از بدنم تقلا میکند .
حالاها
مدام منتظرم از خواب بپرم ، همیشه در جاهای بد خوابم ، از خواب میپرم اما حالا چرا بیدار نمیشوم ؟
چرا هیچکس نیست من را از این خواب بد بیدار کند .
دوباره خم میشوم و به جسد نگاه میکنم ، بعد سر بلند میکنم و به سجاد نگاه میکنم .
جسد داخل تابوت شهریار است !!!!!
احساس میکنم چشم هایم سجاد و شهریار را جا به جا میبیند .
آنقدر مبهوتم که نمیتوانم گریه کنم ، اصلا نمیدانم ماجرا چیست که بخواهم برایش گریه کنم .
🌸🌸🌸🌸🌸
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8
01_Mostanade_Soti_Shonood_Part2_Aminikhaah.ir.mp3
7.09M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣فصل جدید #بخش_دوم
(جلسه #بیست_هفتم)
🔹آخرین قسمت مستند صوتی
* گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق»
🔸ادامه داستان ...
🔹 حتما این فایل صوتی رو امروز گوش کنید و برای عزیزان تون هم ارسال کنید .
🔸حتی اگر قبلاً گوش کردید، پیشنهاد میکنم که دوباره گوش کنید.🌹
🔴 ارسال این فایل صدقه جاریه است.
#روابطعمومی_اموررسانه
#کانون_بانوان_ایران_مقتدر
https://eitaa.com/joinchat/652738793C8ca71a82d8