eitaa logo
کنجِ‌خلوت...!
393 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
849 ویدیو
7 فایل
«من پر از شعر غمم ؛ میلِ دلت نیست؟ نخوان!...» . صرفا دلی.. یه دفترچه شخصی برای اینکه شعرهایی که در طولِ روز می‌خونم، رو ذخیره کنم.. اگر خواستین استفاده کنین.. + ثبتِ خاطرات! . کپی؟! دعا کنید برامون(:
مشاهده در ایتا
دانلود
فتاده‌ام به بلایی که شرح نتوان کرد...!
کنجِ‌خلوت...!
من.. چگونه میتوانم به هر عنوانی که تو می‌خواهی قدم در جزیره مجنونت بگذارم در حالی که دوست نداری کسی
جزیره جنون فقط تکه هایی کاغذ است با سیاهه های رویش ... همین! تنها ویژگی اش این است که من بجز حقیقت وجودم؛چیزی درونش ننوشتم ! کلماتش فاقد مبالغه ؛ بزرگ نمایی یاترحم برانگیزیست ، چون خلوت خودم است! من در آن جز صداقت ، حقیقت ، واضحات را حک نمی کنم زمانی که حس کنم موردی برایم شفاف نیست درباره اش چیزی در آن نمی نویسم شاید یکی از دلایل اینکه " جزیره جنون " خلوت است و ساکنانش به انگشتان یک دست نمی رسند ؛ این باشد که : انسان ها معمولا بخاطر پیچیدگی شخصیتی شان برای آدم مبهم اند ؛ شفاف نیستند ! و من نمیتوانم انسان هایی که واقعیتشان را ندیدم در آن راه دهم.. و خیلی کم پیش آمده روح کسی را بی پرده ببینم .. حتی الان هم نمیگویم با واقعیت "او" آشنا شده ام که شانه هایش را پذیرفتم ، نه .. جزیره جنون برای حرف های است که حس کردم کسی نمیفهمدشان و آن لحظه هم حس کردم او فهمیده .. بدون قضاوت مرا فهمیده ..
کنجِ‌خلوت...!
جزیره جنون فقط تکه هایی کاغذ است با سیاهه های رویش ... همین! تنها ویژگی اش این است که من بجز حقیقت
دیروز می‌گفتی ردپای من در جزیره جنونت پیدا می‌شود.. حرفم را یادت هست؟ گفتم این رد قدم‌های من نیست این همچون نامه‌ای میماند که کبوتران از طرف من برایت آورده باشند.. در این دنیای پست و ظالم فقط افرادی خاص وجود دارند که روحشان را بی‌پرده به من و تو نشان دهند و من یقینا جزو این افراد نیستم.... آنگونه که تو میخواهی.. اما من واقعیت او را یافتم.. او جزو آن افراد خاص است. بی‌سبب نیست که شیفته او شدم و اعتمادم را برایش خرج کردم.. قضاوت نمی‌کند چون روحش زلال و شفاف است.. چون مهربانی لبخند و محبت چشم‌هایش به وضوح درک می‌شود. دیروزم را با "او" گذراندم.. ساعت‌هایی را که شنوای حرف‌های بی‌سرو ته و درهم‌ریخته‌ام بود از یاد نمیبرم.. او مثل تک همدمِ زندگی‌ام بلد است مرهم باشد نه درد و زخم.. او از آنهایی‌ست که محبتش را بی‌دریغ ابراز می‌کند..
خدایا؛ عشق ، درمانی به غیر از مرگ می‌خواهد که من می‌میرم از این درد و درمانی نمی‌بینم ..
هدایت شده از تمایل به خاموشی .
بغض اگر خواست کسی هست به اندازه‌ی کوه ؛ زخم اگر خواست بگویید فراوان دارم ..
باده ‌ناب ‌می‌شوم، شعر و کتاب‌ می‌شوم یکسره‌ خواب‌ می‌شوم‌.. باز مقابلم‌ تویی
کنجِ‌خلوت...!
دیروز می‌گفتی ردپای من در جزیره جنونت پیدا می‌شود.. حرفم را یادت هست؟ گفتم این رد قدم‌های من نیست ای
خیـلی بیشتر از آنچه که نشانت دادم و فکرش را میکنی رد پایت درون جزیره هست ! چون تو هم شفافی ! تو هم آیینه یی ! فقط کمی غبار گرفته ! ... در باره " او " هم .. نمیشناسمش ؛ فقط حس میکنم ؛ آشناست ...
هدایت شده از - احتمال -
شعر گفتن بعد بغض و گریه میچسبد ولی حالمان را عطر یار ِرفته بهتر میکند !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دل آزردگانت را به کام آتش افکندی.. به خاکستر نشاندی؛ سوختی تا ساختی ما را:)
[خرم آن روز که جان می‌رود اندر طلبت]