از آن شبی که به زلفِ تو کرد شانهکشی
نمیرود دل و دستم به هیچ کار هنوز...
#حزین_لاهیجی
گفتم به بلبلی که : علاج فراق چیست؟
از شاخ گل به خاک فتاد و تَپید و مُرد...
#حزین_لاهیجی
اگر به دامنِ وصلِ تو دست ما نرسد
کشیدهایم در آغوش آرزوی ترا ...
#حزین_لاهیجی
گاهى كِشم سَرى به گريبانِ خويشتن
از بس دلم ز تنگىِ دنيا گرفته است
#حزين_لاهيجى
نِیَم به هجر تو تنها؛ دو همنشین دارم
دلِشكسته یكی، جانِ بیقرار یکی...
#حزین_لاهیجی
ما لذتی ز خلوت و کثرت نمیبریم
از خود گذشته را ز کنار و میان چه حظ؟
#حزین_لاهیجی
گاهی کشم سری به گریبان خویشتن
از بس دلم ز تنگی دنیا گرفته است..
#حزین_لاهیجی
من ز خود گم میشدم چون میشنیدم نام تـو
خویش را گم کردهتر میخواستم، دیدم تـو را
#حزین_لاهیجی
همچون صَدف به سینه هر نکته را بپرور
گوهر نگشته حیف است حرف از دهن برآید!
#حزین_لاهیجی