eitaa logo
کنجِ‌خلوت...!
432 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
789 ویدیو
6 فایل
«من پر از شعر غمم ؛ میلِ دلت نیست؟ نخوان!...» . صرفا دلی.. یه دفترچه شخصی برای اینکه شعرهایی که در طولِ روز می‌خونم، رو ذخیره کنم.. اگر خواستین استفاده کنین.. + ثبتِ خاطرات! . کپی؟! دعا کنید برامون(:
مشاهده در ایتا
دانلود
و نمیخندم اگر فلسفه ای ، ماه را نصف کند. من صدای پر بلدرچین را، می شناسم، رنگ های شکم هوبره را، اثر پای بز کوهی را. خوب می دانم ریواس کجا می روید، سار کی می آید، کبک کی می خواند، باز کی می میرد، ماه در خواب بیابان چیست، مرگ در ساقه ی خواهش و تمشک لذت زیر دندان هم آغوشی. زندگی رسم خوشایندی است. زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه ی عشق. زندگی چیزی نیست، که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود. زندگی جذبه ی دستی است که میچیند. زندگی نوبر انجیر سیاه، در دهان گس تابستان است. زندگی، بعد درخت است به چشم حشره. زندگی تجربه ی شب پره در تاریکی است. زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد. زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد. زندگی دیدن یک باغچه از شیشه ی مسدود هواپیماست. خبر رفتن موشک به فضا، لمس تنهایی «ماه»، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر. زندگی شستن یک بشقاب است. زندگی یافتن سکه ی دهشاهی در جوی خیابان است. زندگی «مجذور» آینه است. زندگی گل به «توان» ابدیت، زندگی «ضرب» زمین در ضربان دل ما، زندگی «هندسه ی» ساده و یکسان نفس هاست. هر کجا هستم، باشم، آسمان مال من است. پنجره، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است. چه اهمیت دارد گاه اگر می رویند قارچ های غربت؟ من نمیدانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست. و چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست. گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. واژه ها را باید شست. واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد چترها را باید بست، زیر باران باید رفت. فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد. با همه مردم شهر، زیر باران باید رفت. دوست را، زیر باران باید دید.
از صدای گذر آب چنان فهمیدم تندتر از آب روان، عمر گران می‌گذرد !
ای کاش، کسی می آمد و غم ها را... از قلبِ اهالیِ زمین بر می داشت...
چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی پیله ات را بگشا تو به اندازه پروانه شدن زیبایی
زندگی رسم خوشایندی است. زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ، پرشی دارد اندازه‌ی عشق...
صدای آب می آید مگر در نهر تنهایی چه میشویند؟!..
زندگی درک همین اکنون است زندگی، شوق رسیدن به همان فردایی‌ست، که نخواهد آمد تو، نه در دیروزی، و نه در فردایی ظرف امروز، پر از بودن توست... شاید این خنده که امروز دریغش کردی! آخرین فرصت همراهی با اُمّید است...
مرداب اتاقم کدر شده بود من زمزمه خون را در رگ‌هایم می‌شنیدم .
چه کسی میفهمد ‏در دلم رازی هست ‏میسپارم آن را ‏به خیال شب و تنهایی خود من به آمار زمین مشکوکم اگر این سطح پر از آدم‌هاست پس چرا این همه دل‌ها تنهاست...؟!
یک نفر دلتنگ است. یک نفر می بافد. یک نفر می شمرد. یک نفر می خواند. زندگی یعنی : یک سار پرید. از چه دلتنگ شدی؟ دلخوشی ها کم نیست....
نفس آدم‌ها سر به سر افسرده است! روزگاری است در این گوشه‌ی پژمرده هوا هر نشاطی مرده است...
گوش کن ، جاده صدا میزند از دور قدم‌های تو را...
زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ زندگی رویایی است، مثل رویای یک کودک ناز زندگی زیباست، مثل زیبایی یک غنچه ی باز زندگی تیک تیک این ساعت هاست زندگی چرخش این عقربه هاست زندگی راز دل مادر من، مادر تو زندگی پینه ی دست پدر است زندگی مثل زمان در گذر است زندگی آب روانیست، روان می گذرد آنچه تقدیر من و توست همان می گذرد زندگی کن، زندگی دیدن لبخند خداست ...
‌زندگی با همه‌ی وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به جزا دادن و افسردن نیست زندگی جنبش جاری شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند.
روشنی را بچشیم شبِ یک دهکده را وزن کنیم خواب یک آهو را و نگوییم که شب، چیز بدی‌ست..
گاه باید روئید، از پسِ آن باران گاه باید خندید، بر غمی بی‌ پایان..
وسیع باش و تنها، سر به زیر و سخت...
نرسیده به درخت ، کوچه باغی‌ست که از خواب خدا سبزتر است، و در آن عشق به اندازه‌ی پَرهای صداقت آبی‌ست.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زندگی کوچه سبزی است میان دل دشت که در آن عشق مهم است و گذشت!