eitaa logo
151 دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از چهارصد ستاره فروزان
فرازی از : شهید روح الله یارقلی فرزند مرحوم حاج ابراهیم یارقلی، بیستم خرداد سال ۱۳۴۱ در هیدج به دنیا آمد...دوران کودکی را سپری کرد و وارد عرصه علم ودانش شد ، تا مقطع راهنمایی درس خواند ... با کار و درآمدی که از کار در شرکت مینوی خرمدره داشت بیش از پیش به نیاز جوانی و شور دوران هیجانی خود پاسخ مثبت داد... با هر طیف از افراد جامعه دوستی و رابطه گرم و صمیمی داشت ، از هرگونه ظاهرسازی و عوام‌فریبی دور بود . مردم دار بود و به رفت و آمد با دوستان و اقوام علاقه وافر داشت ، به همین دلیل و صدها دلیل دیگر همواره محبوب همه مردم بود... ۱۸ سال بیشتر نداشت که دشمن بعثی کشورش را مورد هجمه و غارت قرار داد ...او که برادران و ناموسش را مورد تعرض و ضربه دشمن دید ، غیرت و شور جوانی و شور انقلابی اش به غلیان درآمد و آوارگی هموطنانش را نتوانست تحمل کند تمام متعلقات دنیایی و آرزو هایش را زیر اشک های غیرتش پنهان کرد. با همان چشمان گریان از پدر و مادرش اذن جهاد گرفت و برای مقابله با دشمن به جبهه اعزام شد . ۲۲ روز جانانه جنگید تا این که در تاریخ ششم آذر ۱۳۵۹ به عنوان اولین رزمنده از منطقه ابهررود به درجه رفیع شهادت نائل آمد... با شهادتش در اوج سرافرازی و محبوب تر از همیشه به وطن و شهر خودش برگردانده شد ، با حضور انبوه جمعیت از نقاط مختلف کشور پیکر شریفش تشییع و در مزار شهدا به خاک سپرده شد... 🔹 خاطره ای از خواهر بزرگوار شهید : برادرم فردی بسیار فعال و کوشا بود... از دوره نوجوانی ضمن تحصیل وارد عرصه کار و کسب در آمد شد .در پی تشکیل زندگی و ازدواج بود واز درآمدی که داشت ضمن این که مشغول ساخت خانه شده بود و قسمت هایی از آن را ساخته بود ، لوازم منزل متعددی نیز مانند فرش برای خانه خودش خریداری کرده بود... روزی عروسی پسر عمویش شهید حسن یارقلی بود... آن دوره بیشتر عروسی ها در منازل برگزار می‌شد . روح الله دیده بود خانواده عمو در حال آماده سازی حیاط و باغچه خانه هستند تا برای پذیرایی از مهمان ها استفاده شود... بلافاصله به خانه برگشته و به مادرم گفته بود ، این فرش ها را که خریدم برای عروسی خود می خواهم به خانه عمو ببرم تا در فرش کردن حیاط خانه شان استفاده کنند... فرش هایی را که جدید خریداری کرده و هنوز به صورت لوله در گوشه اتاق خانه بود خودش به کول انداخته و به منزل عمو برد... 👈 بر گرفته از کتاب در دست چاپ" از شکن زلف یار "نوشته عارف یارقلی 🌹نثار ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 ۴۰۰شهید_شهرستان_ابهر ۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان 🆔 @abhar_400_shahid