💙بسم الله الرحمن الرحیم
فرعون در سرزمین مصر برتریجویی کرد و بین مردم آنجا تفرقه مینداخت و بنیاسرائیل را در فقر و فشار شدید قرار داد: پسرانشان را به بدترین وضع سر میبرید و بانوانشان را برای بهرهکشی نگه میداشت!
بعد از بهدنیاآمدن موسی، به دل مادرش انداختیم: «کودکت را فعلاً شیر بده. وقتی برای جانش احساس خطر کردی، او را در صندوقی بگذار و به رود نیل بینداز. غموغصه هم نخور که دوباره او را به آغوشت برمیگردانیم و پیامبرش میکنیم.»
مادر موسی همین کار را کرد. فرعونیان موسی را از آب گرفتند تا برخلاف انتظارشان دشمنِ جانشان شود و اسباب اندوهشان! بله، فرعون و هامان و لشکریانشان در ازبینبردن دشمنِ آیندۀ خود، تیرشان به سنگ خورد!
آسیه، همسر فرعون، گفت: «این بچه مایۀ چشمروشنیِ من و توست:). نکشیدش! امیدوارم برایمان سودمند باشد یا اینکه او را به فرزندی بگیریم.» آنها نمیدانستند فرداها چه پیش میآید!
هنگام بهآبانداختن موسی، مادرش به خواهر او گفت: «دنبالش برو.» او هم، بىآنکه فرعونیها بویی ببرند، دورادور برادرش را میپایید.
قبل از رسیدن خواهر موسی، کاری کردیم که او سینۀ بانوان شیرده را قبول نکند. خواهرش گفت: «خانوادهای را به شما معرفی بکنم که با دلسوزیِ تمام برایتان نگهش دارند؟»
(بعد مادر حضرت موسی وارد دربار شد تا فرزندش را شیر دهد:)
موسی را اینطور به مادرش برگرداندیم تا برق شادی در چشمهایش بدرخشد ✨و دیگر غصه نخورد و به چشم خودش ببیند که وعدههای خدا حق است؛ هرچند، بیشترِ مردم تحقق وعدههای الهی را باور ندارند!
May 11