قایقها به گل نشسته بود و دشمن یک نفس روی آن ها آتش می ریخت...رحمان رفت توی آب...
قایق اول را که آزاد کرد،عقب عقب توی آب شروع کرد به سمت قایق دوم راه رفتن...
گفتم چرا این جوری؟
گفت:نمیخوام قیامت اسمم جزء کسایی باشه که به دشمن پشت کردن!
#شهید_عبدالرحمن_رحمانیان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️:
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷
سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ
از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ
و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀
#سلامبـــَرشُهَـدآ... ✋💔
یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️
به نیابت از #شهید_سید_مجتبی_هاشمی
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن
#صبحتون_شهدایی📿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
24.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم ؛ بیدار شو
🔺ماه رجب
پیشنهاد میشود در خلوت نگاه کنید!
ببینید چه خدایی داریم
الهی خیر کثیر به این طلبه جوان بده که روایت خاستگاری خدا از بنده شو اینطور ، با زبان ساده بیان میکنه که اگر دل انسان از سنگ باشه ، میترکه
خواهشا چندین و چند بار ببنید.
التماس دعا
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت چـهــاردهــم (پـایـہ هــا
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت پـانـزدهـم
(مـهـمــانــے شـیـطـان)
چند لحظه طول ڪشید تا به خودم بیام …
– متین جان … مگه مهمونے زنانه است؟ …
– نه … چطور؟ …
– این ڪت و شلوارے بود ڪه عروسے خواهرت پوشیدم … ڪتش تنگ و ڪوتاهه …
با حالت بے حوصله اے اومد سمتم …
– یعنے چے تنگ و ڪوتاهه؟ … زن خارجے نگرفتم ڪه این حرف هاے مسخره رو بشنوم … و بیاد با چادر بشینه یه گوشه مجلس … اونجا آدم هاش با ڪلاسن … امل بازے در نیارے ها …
– امل بازے؟ … امل چے هست؟ …
خندید و رفت توے اتاق ڪارش … با صداے بلند گفت …
– یعنے همین اداهاے تو … راستے رفتیم اونجا، باز وقت اذان شد پا نشے برے وایسے به نماز …
سرش رو آورد بیرون …
– محض رضاے خدا … یه امشب، ما رو مسخره و مضحڪه مردم نڪن …
تڪیه دادم به دیوار … نفسم در نمے اومد … نمے تونستم چیزهایے رو ڪه مے شنیدیم درک ڪنم … مغزم از ڪار افتاده بود … اومد سمتم ...
– چت شد تو؟ …
– از روز اول دیدے من چطور آدمے هستم … اگر من اینقدر مسخره ام؛ چرا باهام ازدواج ڪردے؟ …
با خنده اومد طرفم …
– زن بور اروپایے نگرفتم ڪه بره لاے چادر … زن گرفتم به همه پز بدم تا چشم هاشون در بیاد ڪه زن هاے خودشون به زور هزار قلم آرایش، شبیه تو هم نمیشن …
دوباره رفت توے اتاق … این بار قدرت حرڪت ڪردن نداشتم ڪه دنبالش برم …
– راستے یه دستم توے صورتت ببر … اینطورے بے هیچے هم زیاد جالب نیست … همچین ڪه چشم هاشون بزنه بیرون …
ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
"هوایِ بقیه رو داشت"
یه اخلاقی که داشت و برای ما خیلی ارزشمند بود این بود که، بین آدما تفاوتی قائل نبود.
براش فرقی نمیکرد خانواده دوستش پولدار باشه یا از قشر ضعیف باشه یا به چه مذهبی (اعتقاد) داشته باشه.
وقتی بهش میگفتیم مثلا فلانی اینجوریه میگفت از کجا معلوم شاید اون از ما بهتر باشه!
با بعضی از همکلاسی هاش که شاید راه درستی رو نمیرفتن طرح رفاقت میریخت باهاشون دوست میشد میبردشون توی بسیج...
-روای : خواهرِ شهید
#شهید_محمدامین_مودت 🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 آرامشی این چنین آرزوی ماست
| یک فیلم فوق العاده که بعد از سالها منتشر شد |
🔹️ در وسط معرکه جنگ که منطقه مورد حمله راکتی دشمن قرار گرفته ، نوجوانی مجروح بدون هیچ ترس و تکانی سر برآستان جانان میگذارد و چه زیبا پروردگار خویش را صدا می کند.
◇ وقتی بادقت نگاه می کنیم انگار در وسط آغوش خداوند است.
🔹️ خدا از آرامشی که به این جوانان دادی به ما هم عطا کن
#شهدا
#دفاع_مقدس
#نماز
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
#چندخاطره
🔸بُرشهایی زیبا از زندگی سردار شهید حسین غنیمتپور
🌼 #خوابِعجیب|قبل از انقلاب يه شب خواب ديدم امامخمينی به منزل ما اومد و گفت: بچهها رو جمع كن تا نصيحتی به شما بكنم. وقتی همه جمع شدیم، امام در حالیکه نگاهش به حسین بود، گفت: شما از اول راهِ راست رفتی، از حالا به بعد هم همين راه رو ادامه بده!
حسين هم محو صورت نورانی امام بود. از امام پرسيدم: چرا شما اينقدر به حسين توجه دارید؟ امام فرمود: او در آينده سرباز امام زمان ميشه... بعد امام در حالیکه به سمت در میرفتند، فرمودند: مراقب حسينت باش كه سرباز امامه...
قبل از بیرون رفتن برا سومين بار، باز هم سفارش حسين رو کردند و رفتند...
🌼 #مطالعه|خیلی اهل مطالعه بود. حتی كتابهای اديان ديگه رو هم میخوند. بهش گفتم: تو از خوندن كتاب سير نميشى؟ گفت: انسان بايد از همهى لحظههایِ عمرش استفاده كنه؛ بايد اونقدر اطلاعاتم رو بالا ببرم كه اگه يه كمونيست ازم سؤال كرد، بتونم قانعش کنم.
🌼 #امامرضا|توی بچگی مریض شد و امامرضا (ع) شفاش داد... هر وقت هم از جبهه ميومد، اول میرفت مشهد پابوسیِ امامرضا (ع)... بعد از شهادتش پانزده روز دنبال جنازهاش توی تهران گشتيم، اما پيدا نشد. از طرف بنياد شهيد تماس گرفتند و گفتند: پیکرِ حسين اشتباهی رفته مشهد. حتي حسین رو دور حرم م هم طواف داده بودند...
پيكر مطهر حسين بعد از تشييع، در گلزار شهدای شهرستان شاهرود به خاك سپرده شد.
📚منبع: نوید شاهد"بنیاد شهید"
#شهــــــدآ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
✍ خدا هم مشڪی پوش حسیـنه
دو تایے بار اولمان بود مے رفتیم مڪہ؛ برای برآورده شدن سہ حاجت شرعے مان در اولین نگاه بہ ڪعبہ سجده ڪردیم....
او زودتر از من سرش رو آورد بالا....
بہ من گفت: "توی سجده باش! بگو خدایا! من و ڪل زندگی و همه چیزم رو خرج خودت ڪن، خرج امام حسین(ع) ڪن!"
وقتی نگاهم بہ خانہ ڪعبہ افتاد، گفت: "ببین خدا هم مشڪے پوش حسینه!"
خیلی منقلب شدم حرفهاش آدم رو بہ هم مے ریخت...
✍ راوی: همسرشهید
شهید محمدحسین محمدخانی 🌷
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
16.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جبلالصبریازینب
مقتلنوشتهاستکهامالمصائباست
رحـــلتنکردهعمـهیما،اوشهــیدشد
#شهادت_حضرت_زینب سلاماللهعلیها
محضر حضرت بقیه الله الاعظم (عج)تسلیت
اللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج بحق الزینب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت پـانـزدهـم (مـهـمــانــے
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت شــانــزدهـم
(مـعـنــاے اُمل)
دیگه نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم … یه سال تموم خون دل خورده بودم اما حالا کارش به جایی رسیده بود که می خواست من رو جلوی بقیه، نما نما کنه …
همون طور که به دیوار تکیه داده بودم، چند لحظه چشم هام رو بستم … پشت سر هم حرف می زد اما دیگه گوش نمی کردم …
– خدایا! خودت گفتی اطاعت از همسر تا جایی درسته که گناه نباشه … اما از اینجا دیگه گناهه … دیگه قدرت صبر کردن و لبخند زدن ندارم … من قدرت اصلاح شوهرم رو ندارم
چشم هام رو باز کردم و رفتم توی اتاق … بدون اینکه حرفی بزنم و خیلی جدی … کت و شلوار رو برداشتم و زدم به چوب لباسی و روش کاور کشیدم … برگشت سمتم …
– چکار می کنی آنیتا؟ … مگه بهت نگفتم این رو بپوش؟ …
– چرا گفتی … منم شنیدم … تو همون روز اول دیدی من چطور آدمی بودم … من همینم … نمی دونم امل یعنی چی … خوبه یا بد … اما می دونم، هرگز حاضر نمیشم این طوری لباس بپوشم … آرایش کنم و بیام بین دوست های تو … و با اون زن ها که مثل … فاحشه های اروپایی آرایش می کنن؛ رفت و آمد کنم …
حسابی جا خورده بود … باورش نمی شد … داشتم برای اولین بار باهاش مخالفت می کردم …
گریه ام گرفته بود …
– همه چیز رو تحمل کردم … همه چیز رو … اما دیگه این یکی رو نمی تونم …
دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم …
ادامه دارد...
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
کوچه شهدا✔️
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن ✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے 🌹قــسـمـت شــانــزدهـم (مـعـنــاے اُ
✨#تـمـــام_زنــدگــــے_مــن
✍شـهـید ســیــدطـاهـا ایـمـانــــے
🌹قــسـمـت هــفـدهــم
(از مـنـبـر بـیـا پـایـیـن)
چند لحظه با تعجب بهم نگاه ڪرد … هنوز توے شوک بود …
– اوه اوه … خانم رو نگاه ڪن … خوبه عڪس هاے ڪنار دریات رو خودم دیدم … یه تازه مسلمون از پاپ ڪاتولیک تر شده … بزار یه چند سال از ایمان آوردنت بگذره بعد اداے مرجع تقلید از خودت در بیار … چند بدم از بالاے منبر بیاے پایین؟ …
– مے فهمے چے دارے میگے؟ … شاید من تازه مسلمونم اما حداقل به همون چیزے ڪه بلدم عمل مے ڪنم …
با عصبانیت اومد سمتم …
– پیاده شو با هم بریم … فڪر ڪردے دو بار نماز خوندے آدم شدے؟ … دهنت رو باز مے ڪنے به هر ڪسے هر چے بخواے میگے؟ … خودت قبل از من با چند نفر بودے؟ …
– من قبل از آشنایے با تو مسلمان شدم … همون موقع هم…
محڪم خوابوند توے گوشم …
– همون موقع چے مریم مقدس؟ …
صورتم گر گرفته بود … نفسم به شماره افتاده بود … صدام بریده بریده در مے اومد …
– به من اهانت مے ڪنے، بڪن … فحش میدے، میزنے … اشڪالے نداره … اما این اسم مقدس تر از اونه ڪه بهش اهانت ڪنے …
هنوز نفسم بالا نیومده بود و دل دل مے زدم …
– من به همسر دوست هات اهانت نڪردم … تو خودت اروپا بودے … من فقط گفتم آرایش اونها …
این بار محڪم تر زد توے گوشم … پرت شدم روے زمین …
– این زر زر ها مال توے اروپایے نیست … من اگه مے خواستم این چرت ها رو بشنوم مے رفتم از قم زن مے گرفتم …
این رو گفت از خونه زد بیرون …
ادامه دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
یک روز به خانه آمد. دیدم موهای سرش را تراشیده! چون رابطهای صمیمی با بهمن داشتم و اکثر مواقع با یکدیگر شوخی میکردیم به او گفتم این چه قیافهای است که برای خودت درست کردی؟! بهمن چقدر زشت شدی. در جوابم گفت: موهایم داشت باعث غرورم میشد من هم مرخصشان کردم. راستش هنوز از جوابش مبهوتم...
#شهید_بهمن_دُرولی
راوی: خواهر گرامی شهید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯