خیلی درس میخواند. هلاک میکرد خودش را. هر بار که بهش میگفتم بسه دیگه، چرا اینقد خودت رو اذیت میکنی؟ میگفت: نه، اذیتی نیست. اولا که خیلی کیف میده،دوما وظیفمونه. باید اینقدر درس بخونیم که هیچکی نتونه بگه بچه مسلمونها بیسوادند.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هنوز انقلاب پیروز نشده بود. درس نمیخواندیم. به خیالِ خودمان فکر میکردیم مبارزه کردن واجبتر است. محمد با ما حرف میزد: این چه حرفیه افتاده توی دهن شماها؟ یعنی چی درس خوندن وقتمون رو تلف میکنه؟ باید هم درس بخونید، هم مبارزهتون رو بکنید. آدمِ بیسواد که به درد انقلاب نمیخوره.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
پرسیدم:
سنگر دکتر رهنمون کجاست؟ با دست نشانم دادند. رفتم تو. خیلی درب و داغان بود. پلیتها لق میخوردند و گرد و خاک از درزها میآمد تو. اصلا بهش نمیآمد سنگر رئیس بیمارستان باشد. گفتم: دکتر! ناسلامتی رئیس بیمارستانی گفتن. این چه وضعیه. سنگر تو که از همه داغونتره. پس این بچههای مهندسی چه کار میکنن؟ گفت: اون بندهی خداها گفتهاند اول اینجا رو درست کنیم، خودم گفتم اول بقیهی جاها رو درست کنند، بعد اینجا رو.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
بیمارستان غلغله بود. تختها که پر بود هیچ، کلی مجروح هم روی زمین خوابیده بودند. دکتر هی می دوید این ور و آن ور؛ سراغ این مریض، سراغ آن مریض. بعضی ناله می کردند. بعضی داد می زدند، حتی بد و بیراه می گفتند، ولی دکتر اصلا محل نمی گذاشت. به ترتیب اولویت به همه می رسید. نه ناراحت می شد، نه عصبی، نه حتی چیزی می گفت.
#شهید_محمد_علی_رهنمون
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯