eitaa logo
کوچه شهدا✔️
82.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.2هزار ویدیو
6 فایل
🔷 شهید آوینی: «آیا‌ می‌ارزد که در‌ برابر‌ِ متاع‌ِ زودگذر‌ِ دنیا به عذابِ‌ همیشگیِ‌ آخرت مبتلا‌ شوید؟» ♦️واقعا آیا می ارزد؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خادم الشهدا 👇 @mahmode110 تبلیغات،تبادل👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
خاک های نرم کوشک زندگینامه شهیدعبدالحسین برونسی خاک های نرم کوشک و یادگار برونسی 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ اصلاً هیچی نمی گفت بار آخر که آمدم پهلوش، یکدفعه سرش را بلند کرد به چهره اش زیاد دقت نکردم یعنی دقت نکردم؛ فقط دلم تند و تند می زد که زودتر از آن وضع خلاص شویم دشمن بیکار ننشسته بود گاه گاهی منور می زد و گاه گاهی هم خمپاره یا گلوله ی دیگری شلیک می کرد. بالاخره عبدالحسین به حرف آمد صداش با چند دقیقه پیش فرق می کرد گرفته بود درست مثل کسی که شدید گریه کرده باشد گفت:« سید کاظم خوب گوش کن ببین چی می گم.» به قول معروف دو تا گوش داشتم دو تا هم قرض کردم یقین داشتم می خواهد تکلیف مان را یکسره کند. شش دانگ حواسم رفت به صحبت او. «خودت برو جلو.» با چشم های گرد شده ام گفتم:« برم جلو چکار کنم؟» «هرچی که می گم دقیقاً همون کارو بکن؛ خودت می ری سر ستون، یعنی نفر اول.» به سمت راستش اشاره کرد و ادامه داد:«سر ستون که رسیدی اون جا درست بر می گردی سمت راستت،بیست و پنج قدم می شماری» مکث کرد. با تأکید گفت: «دقیق بشماری ها.» مات و مبهوت فقط نگاهش می کردم «بیست و پنج قدم که شمردی و تموم شد همون جا یک علامت بگذار،بعدش بر گرد و بچه ها رو پشت سر خودت بیر اون جا.» یک آن فکر کردم شاید شوخی اش گرفته! ولی خیلی محکم حرف می زد؛ هم محکم هم با اطمینان کامل. باز پی صحبتش را گرفت وقتی به اون علامت که سر بیست و پنج قدم گذاشته بودی، رسیدی؛ این دفعه رو به عمق دشمن چهل متر میری جلو،اون جا دیگه خودم می گم به بچه ها چکار کنن.» 🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯