🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری 🌸
🪴یاد ایام دهه چهل شمسی در تربت جام🪴
❄️شبهای چله(4)❄️
«عشق کودکی»
🌱یکی از دلایل رشد این درخت نزدیکی به حوضچه و راه آبی بود که از خانه همسایه جنوبی وارد منزل ما میشد. برخی شاخه هایش از دیوار عبور کرده و وارد حریم همسایه شده بود. به نحوی که ما می توانستیم از روی شاخه ها به روی دیوار قدم گذاشته و از آنجا به بالای پشت بام انباری و سپس پشت بام سایر همسایه ها برویم .
🌱این درخت تنومند و مرتفع با برگهای انبوه می توانست دو سه تا بچه را در دل شاخ و برگ خود پنهان کند.
🌱 هنگام بازی گرگم به هوا ظرف چند ثانیه از درخت زردآلو بالا رفته و میان شاخ و برگش گم می شدم؛ در حالی که همه به دنبالم می گشتند من اما از آن بالا آنها را می پاییدم. زرد آلو می خوردم و هسته هایش را به سمت آنها نشانه می رفتم.
🌱آن بالا بیکار نمی نشستم.گهگاهی با شیطان دست به یکی کرده و دزدکی دختران همسایه جنوبی را که روی ایوان خانه شان به عروسک بازی و خانه بازی مشغول بودند را از سر اخلاص و صدق و صفا در عالم خواهر برادری دید می زدم.
🌱این را شیطان به من یاد داده بود که هر چیز اگر از روی اخلاص باشد به نتیجه منتج می شود. 😉
🌱یکی از آنها که هم سن خودم بود نظرم را به خودش جلب کرده بود و در خیالم بنا داشتم با او تشکیل زندگی مشترک بدهم. 🙈
🌱یکی دوبار که تنها توی حیاط قدم می زد با پرتاب هسته زرد آلو به او اظهار عشق کرده بودم و او هم وقتی مرا روی درخت دید! یک دل نه صد دل در حالی که به من پشت می کرد، با خلوص نیت و از روی صدق و صفا مرا خطاب قرار داد و گفت: آهای میمون از بالای درخت بیا پایین به مامانم میگم به مامانت بگه ها. ☺️
🌱جالب بود!
مادر آنها دختر زا با یک پسر و مادر ما پسر زا با یک دختر و تقریبا هم سن هم بودیم.
ع.ذ ــ زمستان ۹۹
ادامه دارد.
https://eitaa.com/koochecosari
🍃
🔶کاش همه می دانستیم
که زندگی...
آنقدر ابدی نیست ...
که خوب بودن را
برای فردا بگذاريم...!!!
🔸ولادت باسعادت حضرت امام جواد(ع)راتبریک می گویم
سلاااااام صبح به خیر
🙏🧡👌
این خانه گربه است. هوا سرد است.😳
وقتی این نوع نگاه نسبت به حیوانات خانگی باشد،باید وول خوردن موشهای درشت توی جوی ها و خیابانها را شاهد بود. و نعوذ باا...عدالت خلقت خداوندی را زیر سئوال برُد!
چرا چرخه حیات را با دوستی های خاله خرسه ای مان مختل می کنیم؟
این آقا گربه روزی۲۰۰ گرم گوشت چرخ کرده خالص و صد گرم غذای گربه نوش جان می کنند و از زور پرخوری نای راه رفتن ندارندو با موشها پیمان صلح امضاءکرده اند.
( آدرس منزل این بزرگوار مشهد.دانش آموز ۱۷ است )
https://eitaa.com/koochecosari
🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری 🌸
🪴یاد ایام دهه چهل شمسی در تربت جام
❄️شبهای چله❄️(5)
«دَلو(دوول)»
🌱انبوه زردآلو بر روی این درخت و ناتوانی من و برادر بزرگتر از خودم در چیدن آنها باعث شده بود که روی زمین بریزند و لِه شوند.
🌱مادر می گفت: اییی هَمَه نعمت اگه استفاده نَکُنِن خدا قهِرش میَِه. بنابراین مادر فکری به خاطرش رسید ...
یک روز صبح مادرمان 4 نفر از شیر پسرانش را یک راست از رختخواب به سمت درخت زرد آلو بسیج کرد به هرکدام از ما یک سطل جیری یا همان دَلو که ما تربت جامی ها به آن دوول می گوییم داد تا بالای درخت رفته و زرد آلوی سالم بچینیم.(البته مستاجر مشهدی ما نظر دیگری در باره واژه دوول داشت! نمی دانم چرا هروقت ما این واژه را به کار می بردیم،، بنده خدا لبش را گاز می گرفت و پشت به ما می کرد و ما فقط لرزش شانه هایش را می دیدیم😉.)
🌱ناگفته نماند از برکت خداوندی، با اینکه خانواده ما پرجمعیت بود؛ اما میوه هایمان مستاجران و همسایه هایمان را هم بی نصیب نمی گذاشت و مادر برای همسایه ها ظرف میوه می فرستاد و من تلاش می کردم حامل ظرفی باشم که برای همسایه جنوبی در نظر گرفته شده بود؛به ویژه در فصل توت تکانی که مادرمان هنرمندانه دیسها و سینی هایی را ابتدا با برگ سبز رنگ درخت توت می پوشانید و سپس با کفگیر بره توت های سفید توی چادر را داخل آنها می ریخت و مثل قاب پلو پر از توت می کرد و در آخر بر روی هرکدام از دیسها و سینی ها چند تا گل سرخ و صورتی محمدی می گذاشت که پرچم سه رنگ کشورمان را به یادمان می آورد.
🌱ما هم با اشتیاق تمام آنها را به خانه همسایه ها می بردیم و البته بهترینش را من به همسایه جنوبی مان می دادم.
🌱آنچه برای تشریفات شب یلدا از درخت زرد آلو حائز اهمیت بود، هسته های زرد آلو بود نه گوشت آن؛ زیرا برای کِشته کردن مناسب نبود. اما مغز شیرینِ آن مطلوب ترین آجیل شب یلدایمان بود وگل سر سبد آجیلها به حساب می آمد.
🌱از این رو مادرم خیلی مراقب بود تا هسته های این درخت از سوی پسرانش به یغما نرود.
🌱مادرم به اندازه یک پیت هفده کیلویی( که در و زلفی داشت و قابلیت قفل شدن هم داشت ) را از هسته (خِستَه)زرد آلو که ما به آن "دانَه" می گفتیم پر می کرد.
🌱مازاد آن را به ما می داد که بشکنیم و تحویلش دهیم و به ازای 10 مشت مغز یک مشت مغز رایگان دریافت کنیم.
🌱معامله خوبی بود اما گاهی شیطنت به سراغمان می آمد؛ ما هم زیر آبی می رفتیم و دور از چشم مادر مغزهای زرد آلوی هسته تلخ را قاطی می کردیم و به تعداد آنها از مغز های شیرین نوش جان می کردیم.
🌱هسته های مغز شده را که تحویل می دادیم مادرمان دستمزدمان را پرداخت می کرد و ما خوشحال به گوشه ای می رفتیم و شروع به خوردن می کردیم.
اما نمی دانم چرا مغز ها همه تلخ از آب در می آمد. 😳😃 به نظر شما مادرمان دستمان را خوانده بود. ؟
ع.ذ ــ زمستان ۹۹
ادامه دارد.
https://eitaa.com/koochecosari
🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری🌸
🪴یاد ایام دهه چهل شمسی در تربت جام
❄️شبهای چله❄️(6)
«خِربِزِه شَختَه »
🌱در مقابل درخت هسته شیرین اما درخت زرد آلوی هسته تلخ که در باغچه روبرویی با فاصله چند متر کنار حوض غرص شده و زرد آلویش دیر تر می رسید، میوه هایی خوش رنگ و سفت داشت که باب کِشته کردن بود و به خوبی از هسته جدا و برگ می شد.
🌱مادر برگه های آماده شده زرد آلو را پس از خشک شدن داخل کیسه های سفید دست دوز می کرد و با نخ محکمی درِ آن را می بست واز دیوار مطبخ خانه آویزان می کرد؛ برای مصرف شب چله و عید.
🌱فصل میوه های جالیزی که می رسید پدرم هفته ای یکبار سفارش یک خر بار جالیزی دیم می داد و ما همیشه خربزه هندوانه کافی برای مصرف داشتیم.
🌱 خربزه هایی که پدر برایمان شتر شتر می کرد خیلی خوشمزه بود.
آن موقع از خربزه های خاتونی خبری نبود و به خربزه های دوکی شکل می گفتیم خربزه شَخته.
🌱 خربزه شخته به طریقه آبی کشت می شدند و سفارشی بودند و کمیاب. زیرا بار فروشان و بارچین ها بیشتر؛ این نوع خربزه را به مشهد و تهران صادر می کردند و مردم تربت جام بهره کمتری از آنها می بردند.
🌱پدرم تنها یک قاچ از خربزه شخته را برایمان شتر شتر می کرد. اما بزرگی و درازی قاچها و شیرینی بیش از حد آنها به ما کودکان اجازه نمی داد بیشتر از یک قاچ مطالبه کنیم؛ چون هم لبهایمان تَرَک بر می داشت و هم دستانمان شِکَری می شد و انگشتان مان به هم می چسبید و برای آنکه آب خربزه روی فرش نریزد ما را می فرستاد توی حیاط تا کنار باغچه خربزه را نوش جان کنیم.
🌱مادرم هیچ چیز از میوه های جالیزی را دور نمی ریخت. تخم های خربزه را داخل یک پیت حلبی وتخمهای هندوانه را در ظرفی دیگر قرار می داد و هر زمان که این ظرفها پر می شد تخم ها را توی تشت کنار تلمبه حوض انبار با آب می شست و تخم های خربزه را از جوف آن خارج و توی آفتاب می گذاشت تا خشک شود. /
ادامه دارد.
ع.ذ ــ اسفند ۹۹
https://eitaa.com/koochecosari
🍃
🔸با مردم
به همان بدی که با شما رفتار کردند
رفتار نکنید...!
به اندازه خوبی خودتان،
با آنها برخورد کنید...!
هميشه خودت را "نقد"بدان
تا ديگران تو را به "نسيه" نفروشند.
سعی كن استاد"تغيير"باشی
نه قربانی"تقدير"
در زندگی به کسی اعتماد كن كه به او "ايمان"داری نه"احساس"
هرگز به خاطر مردم "تغيیر"نكن...
سلااااام وقت به خیر
🙏🧡👌
🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری 🌸
🪴خاطرات دهه پنجاه خورشیدی 🪴
«همای رحمت»
🌱به گمان حقیر انتساب روز میلاد حضرت علی علیه السلام به عنوان« روز مرد » جفایی است در حق این بزرگ مرد عالم امکان.
🌱بنده معتقدم باید روزی را به نام « انسانیت » نامگذاری می کردند و آن را مصادف با میلاد مولود کعبه حضرت امیرالمومنین قرار می دادند.
🌱شاید بشود گفت یکی از بهترین القابی که به ایشان نسبت داده شده است همین « همای رحمت» باشد که در شعر بسیار زیبای استاد شهریار به آن اشاره شده است.
🌱لازم نمی دانم در باره چگونگی سرودن این شعر آسمانی از جانب استاد شهریار توضیحی ارائه بدهم؛ چون همگان با آن آشنا هستند.
🌱قصد دارم همراه شما عزیزان به نیم قرن قبل یعنی مرداد سال ۱۳۵۳ شب میلاد حضرت علی علیه السلام و سیزده رجب به مهدیه و سپس هیئت علوی تربت جام سفری داشته باشم .
🌱غیر از جلسات روشنگرانه قرآن، یکی از ابتکارات شهید دهقان و مرحوم حاج محمد رضا مجددی تشکیل گروه سرود ازمیان دانش آموزان دوره راهنمایی بود.
🌱گروه سرود صاحب الزمان مهدیه تربت جام که اولین اجرای خود را در اول شهریور ۱۳۵۲ مصادف با شب میلاد حضرت صاحب الزمان (عج) با شعر
« یا مهدی ادرکنی » انجام داد که بسیار مورد توجه شرکت کنندگان قرار گرفت .
🌱در مرداد سال بعد یعنی سال ۱۳۵۳
تشویق شد تا سرود « علی ای همای رحمت» را اجرا کند.
🌱مرحوم مجددی با گذاشتن یک آهنگ مفرح و سنگین ظرف یک هفته گروه را آماده اجرا کرد.
ساعت ۸ شب مسجد مهدیه شب سیزده رجب 👇
🌱گروه سرود از ته مسجد در یک ستون صفوف جمعیت را شکافته به سمت محراب و میکروفون حرکت می کند.
ادامه دارد.
ع. ذ -- سیزده رجب ۴۰۳
-https://eitaa.com/koochecosari
🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری 🌸
🪴خاطرات دهه پنجاه خورشیدی 🪴
«همای رحمت» ۲
اعضای گروه سرود به ترتیب قد منظم شدند
-- حمید علیزاده. (اکنون پزشک)
- علیرضا جهانخواه( اکنون پزشک)
ـ مجید نجفی ( اکنون شهید)
ـ حمید نجفی ( اکنون شهید)
- عبدالرضا بذری( اکنون پزشک)
- مهدی سادات حسینی(اکنون دبیر)
- حمید رزم آرا( اکنون کارمند)
- مهدی هروی( اکنون ؟ )
- عباس مجددی( اکنون .بازنشسته مخابرات
ـ هادی رضاییان(اکنون شهید)
- رضا رضاییان( اکنون مقیم کانادا)
- محمد حسن رضاییان( اکنون بازنشسته قند فریمان)
- عباس شجاعی ( اکنون پزشک)
- صدیقی( اکنون؟)
- علیرضا اباذری( اکنون. مفقودالاثر)
- جعفر پربها( اکنون مهندس بازنشسته جهاد کشاورزی)
- مقدم( اکنون دکترای داروساز)
- علی ذکایی( اکنون- بازنشسته)
🌱رضا رضاییان رفت پشت میکروفون و اینگونه اعلام کرد:
🌱گروه سرود صاحب الزمان تقدیم می کند . « علی ای همای رحمت»
تک خوان گروه رضا بود
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را / که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
بقیه گروه همین بند را همخوانی می کردند و رضا بقیه شعر را با صدای زیبایش می خواند :
دل اگر خدا شناسی، همه در رخ علی بین / به علی شناختم من بخدا قسم، خدا را
و....
🌱هنوزم که هنوز است هر وقت شعر زیبای علی ای همای رحمت را می شنوم یا می خوانم.
یاد رضا رضاییان پسر حاج حسین نو فروش می افتم. هر جا هست خداوند پشت و پناهش باشد.
🌱حاج حسین رضاییان نو فروش مغازه اش جنب مغازه خواروبار فروشی حاج تمیز طوسی در ابتدای خیابان تایباد بود.
ع.ذ - سیزده رجب ۴۰۳
https://eitaa.com/koochecosari
7.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین بار که آیتالله خامنهای شعر «علی ای همای رحمت» را شنیدند
🔹️«علی ای همای رحمت» مطلع شعری بهیادماندنی از استاد شهریار در فضیلت مولای متقیان حضرت علی علیهالسلام است که رهبر انقلاب اسلامی، آن را از جمله برترین اشعار در مدح امیرالمؤمنین علیهالسلام دانستهاند.
🎉🌺🎊🌹
🌺🎊🌹
🎊🌹
🌹
سلام علیکم
امام علی (ع) فرمودند : «ای مالک ! بدان مردم اغلب بی انصاف و بی منطق و خود محورند ، آنان را ببخش
اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ، ولی تو مهربان باش
اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند ، ولی تو شریف و درستکار باش بهترینهای خودت را به دیگران ببخش، حتی اگر اندک باشد
درانتها خواهی دید آنچه می ماند میان تو و خدای توست ، نه میان تو و مردم»
ولادت باسعادت مولای متقیان ؛ امیر مومنان ، حضرت علی علیه السلام ، روز مرد و روز پدر مبارک باد
🌹
🎊🌹
🌺🎊🌹
🎉🌺🎊🌹
https://eitaa.com/koochecosari
جناب سرهنگ زیرک از همشهری ها و از همراهان در کوچه دکتر کوثری
که از قلم زیبایی نیز برخوردارند؛ مطلبی پیرامون مقام و ارزش پدر در خصوصی برای حقیر ارسال فرموده اند.
زیبایی مطلب ایشان باعث شد تا در انحصار نگه ندارم و برای شما عزیزان نیز به اشتراک بگذارم.
این شما و این هم مطلب جناب سرهنگ جانباز آقای محسن سعید زیرک 👇👇💐