eitaa logo
کوچه دکتر کوثری
146 دنبال‌کننده
300 عکس
134 ویدیو
0 فایل
خاطرات دوران کودکی .نوجوانی و جوانی من
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 👈کاش می شد قفل دلتنگی ، شکست 👈کاش می شد درب تاریکی، گسست 👈کاش می شد بین مردم، بود و زیست 👈کاش می شد مثل باران ها ، گریست 👈کاش می شد با محبت ،جان سپرد 👈کاش می شد بی توقع ،بود و مُرد «الهی به امیدتو» سلااااام وقت به خیر 🙏🧡👌 https://eitaa.com/koochecosari
شعبان شد و پیک عشق از راه آمد عــطر نفــس بقـیـة الله آمــــد با جلوه ی سجاد، ابوالفضل و حسین(ع) یک ماه و سه خورشید در این ماه آمد حلول ماه شعبان و فرخنده ایام اعیاد شعبانیه مبارک . 🍃 🌹💖🌹🍃 https://eitaa.com/koochecosari
🌸خاطرات کوچه دکتر کوثری🌸 🪴یاد ایام دهه چهل شمسی در تربت جام ❄️شبهای چله❄️(13) «دستمالِ شاه» 🌱بعد از 50 سال اگر یادم نرفته باشد، در بازی«تَل تَل اسباب» هنگامی که همه بازیکنان دستانشان را مقابل هم روی زمین می گذاشتند یک نفر که از طریق قرعه شاه شده بود بازی را با اشعارش اینگونه شروع می کرد و بعدِ هر کلمه دستش را روی دست نفر بعدی می گذاشت و می خواند و رد می شد: تل تل اسباب . پنجِ قلم دِستمال دِستمال شاه بافتَه شده از گلابتون بافته شده . چی میچینی ؟ آلوچه . آلوچه های غنچه بری کی ؟ بری بچه‌های توکوچه ! خانه ت کُجیه؟ تو باغچه. روغن مِخی یا مور ... چه.؟ این "چه" مورچه را با تاکید و به عنوان متمم این مَتَل گفته می شد و دست پادشاه روی دست هرکی بود ! آن شخص باید بین روغن و مورچه یکی را انتخاب و به شاه اعلام می کرد. 🌱 اگر روغن طلب می کرد. شاه دستش را به دهان برده و انگشت اشاره اش را خیس می کرد و بر روی دست آخرین نفر که شعر بر روی دست او به آخر رسیده بود، می مالید و اگر مورچه طلب می کرد،شاه از دست او یک نیشگون "چوچِلَنگ " یا "چوچنگ" می گرفت. 🌱در هر دو صورت نفر مقابل باید آن دستش را از دُور خارج و زیر بغلش جمع می کرد و نگه می داشت تا حسابی گرم شود. 😊 این بازی آنقدر تکرار می شد تا همه بازی کنان دستانشان را زیر بغلشان جمع کرده و نگه می داشتند. در انتها آخرین نفر رو به شاه می گفت: نَنه نَنه نونِ داغی مخام. و شاه می گفت : ننه رفته زمین شخم بزنه. باز ادامه می داد: ننه ننه نون داغی مخام. و باز شاه می گفت : ننه رفته گِندم بکاره. 🌱این سیکل تکرار می شد و هر بار شاه یکی از مراحل کاشت و داشت و برداشت بذر گندم را توضیح می داد تا به مرحله آسیاب کردن و خمیر کردن و نان پختن می رسید. 🌱هنگامی که نان خیالی به مرحله در آمدن از تنور می رسید؛ بازی کنان دستانشان را از زیر بغلهایشان در آورده و انگار که نان از تنور در آورده باشند، دستانشان را به صورت شاه می کشیدند. 🌱هر کس دستش سرد تر بود باید طبق حکم شاه با او برخورد می شد. والی آخر. 🌱در این بازی اهداف زیر نهفته بود: آشنایی با سبک زندگی. آشنایی با کار وتلاش وکوشش. آشنایی با مقوله انسجام ویکپارچگی. ترویج حس نوع دوستی ومهربانی بادست کشیدن به صورت یکدیگر ووحدت رویه در زندگی و... این بازی را بیشتر پسر بچه ها انجام می دادند هرچند که نقش دختران هم کم رنگ نبود. دختران بیشتر ترجیح می دادند یک قل ودوقل بازی کنند که مراحل بازی آن را اغلب دوستان می دانند. هر چند که پسر بچه های قهاری بودند که این بازی را از دختران بهتر به پایان می رساندند. هدف اینگونه بازیها در فصل سرما این بود که کودکان از رکود در خانه ماندن به خاطر سرما بیرون آمده وبه تحرک و تفکر وادار شوند. /ع.ذ ، ادامه دارد. زمستان 99 https://eitaa.com/koochecosari