eitaa logo
کوچه های آشنا
446 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
155 ویدیو
23 فایل
📌روزبه‌روز، باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی #شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. امام خامنه‌ای ارتباط باادمین @Aboojavad
مشاهده در ایتا
دانلود
هم خودشان خاکی بودند هم لباس هایشان! کافی بود باران🌧 ببارد تا عطرشان در سنگرها بپیچد ... از دریچه رزمنده دلاور جمشید انصاری 💠 https://eitaa.com/khatemogaddam
هر دری بسته شود جز در پُر فیض خدا این در خانه عشق است که باز است هنوز .... https://eitaa.com/khatemogaddam امروز سردار سرتیپ پاسدار هستیم. شما هم در سالروز این مرد بزرگ و همرزمانش در خور و در شأن ۲۳۰۰۰۰ هزار شهید ایران زمین خصوصا ۳۵۳۵ شهید خاصه حاج قاسم عزیز و تمام نیروهای اهدا بفرمایید.
میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی شهید والامقام ابوالفضل دیزجیان دو فرشته بنام اکبر و ایران خانم به مورخ یازدهم آبان ماه ۱۳۵۱ در صاحب فرزندی آسمانی بنام ابوالفضل شدند. که در لباس مقدس سبز جان برکف و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر گفت. سرانجام مورخ بیستم مهر ماه ۱۳۷۰ از مریوان به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت. روابط عمومی و پایگاه مقاومت مقاومت حمزه سیدالشهداء ع اداره کل میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان زنجان @miraszanjan_ir
میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی شهید والامقام حمید تاران دو فرشته بنام کاظم و صغری خانم به مورخ یکم خرداد ماه ۱۳۴۶ در روستای محسن آباد صاحب فرزندی آسمانی بنام حمید شدند. که در لباس مقدس خاکی همیشه در صحنه و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر لبیک گفت. سرانجام مورخ نوزدهم شهریور ماه ۱۳۶۳ از منطقه تاژان بانه به دست شقی ترین تروریست ها به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای پایین زنجان آرام گرفت. خاطره: حمید از همان کودکی اخلاق خوبی داشت، دوست نداشت کارهایش را در جمع انجام دهد، می خواند و با سن کمی که داشت از ده الی دوازده سالگی هم می گرفت.هنگام شهادت بیشتر نداشت که شد. راوی: صغری صالحی ( ) روابط عمومی و پایگاه مقاومت مقاومت حمزه سیدالشهداء ع اداره کل میراث فرهنگی گردشگری و صنایع دستی استان زنجان @miraszanjan_ir
شهیدی که با نواب پر کشید یکی از شهدای فداییان اسلام در سال 1334 از شهر محسوب می‌شود. مظفرعلی ذوالقدر روستازاده‌ای بود از استان ؛ مقدمات مذهبی را در روستای زادگاهش از روحانی دِه آموخت، به علت بیکاری و هجوم نیرو‌های متجاسر به آذربایجان، مجبور به مهاجرت شد و به آبادان رفت. در آنجا با برادران فدائیان اسلام آشنا شد. شرایط نابسامان آبادان و وجود کار در کویت او را وادار کرد برای کار به کویت مسافرت کند. در آنجا مشغول کار‌های ساختمانی شد، همچنین ارتباطش را با فدائیان اسلام حفظ کرد https://eitaa.com/koochehhayehashena پس از مدتی پول اندوخته خود را برای شهید نواب صفوی فرستاد. در نامه‌ای که برای نواب نوشت آرزوی شهادت کرد. پس از چندی بی‌صبرانه به دیدار نواب شتافت. نفس گرم شهید نواب او را منقلب کرد. به این جهت تصمیم گرفت در خدمت نواب بماند، تا این که قرار شد علاء - نخست‌وزیر - به بغداد برود و با انعقاد پیمان نظامی بغداد، قرارداد اسارت ملت ما را به امضاء برساند. در این موقع شهید نواب مظفر را احضار کرد و از وی خواست برای فداکاری آماده شود. مظفر با دل و جان پذیرفت. در جلسه‌ای که برای اعدام علاء تشکیل شده بود، چنان صحبت کرد که همه برادران انتخاب او را تحسین کردند. سخنرانی مظفر : مظفر پس از دستگیری در برابر علی امینی، اسدالله علم، آزموده و سپهبد بختیار گفت:شما جنایتکاران کشور را تحویل اجانب داده‌اید و می‌خواهید با انعقاد قرارداد ننگین مملکت را به باد فنا دهید. در کشوری که مغازه عرق فروشی آن از نانوایی بیش‌تر باشد، چگونه پادشاهش ادعا می‌کند که مروج مذهب جعفری است.