☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا
شهید والامقام سیروس تیموری دوست
دو فرشته بنام محمدعلی و مرضیه خانم به مورخ یکم تیر ماه ۱۳۴۶ شهر #تهران صاحب فرزندی آسمانی بنام سیروس شدند.
که در لباس مقدس سبز #پاسداران جان برکف و در رکاب ولی زمانش به ندای هل من ناصر #لبیک گفت. سرانجام مورخ پنجم بهمن ماه ۱۳۶۵ از شلمچه به مقصد بهشت پر کشید و پیکر پاکش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
خاطره:
وقت رفتن عزیز دردانه #مادر به #سربازی شده بود لباس سربازی را به تن کرد،چقدر با قامت زیبایش سازگار بود بند پوتینش را بست عزمش را محکم کرد و ایستاده آسمان چشمانش بارانی بود، چقدر دلم برای آن لحظه تنگ شده است، کمی به این طرف و آن طرف رفت، #مادر جان ، #پدر جان #خواهر و #برادر عزیزم من دیگر میرم به هر حال اگر خوبی، بدی دیده اید حلالم کنید،شما دیگر گریه نکنید من که جای بدی نمیروم،برای #نبرد با کوفیان میروم ، اکنون بر همه #جوانان واجب است که در #جبهه های حق حضور پیدا کنند تا دست تجاوزگران و زورگویان از کشور قطع شود. حرف که میزد دلمان آرام میگرفت، حرفهایش به پایان رسید از تک تک اعضای خانواده خداحافظی کرد و برای آنچه میگفت رفت، روزها و ماهها از پی هم سپری شد همه دلتنگ و نگرانش بودیم در یکی از روزها خبر #شهادتش را آوردند #مادرم #سجده شکر به جا آورد ( #خواهر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
https://eitaa.com/koochehhayehashena
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات
#شهید_سیروس_تیموری_دوست
کوچه های آشنا
☫ ﷽ ☫ بِــــــــســـــــم رَبـ الشُهـ🌺ــدا شهید والامقام حمید کاظمی دو فرشته بنام تیمور و فا
وصیتنامه:
و اينك ما در یکی از فرازهايى حساس تاريخ بشرى قرار گرفتيم ما اكنون #وارث يك نبرد طول تاريخ و به وسعت #زندگى بشر هستيم كه بين نيروهايى كه آرزو و هدفى جز فريب #انسان و منحرف ساختن آنها از راه خير ندارند و نيروهايى كه معبودشان #خداست و پيروى از #انبياء و #كتاب آسمانى مى كنند و #سجده بر #خداوند_متعال مى كنند و در پى اين هستند كه زنجيرهاى وابستگى و جهل را از پاى #بشريت باز كنند #ملت عزيز #ايران كه اينك سلاح بر دوش هر سختى را بر جان خريده ايد و گوش به فرمان #امام خويش داريد بايد هر چه بيشتر بر #سلاح_علم و #تقوى مسلح شويد و دشمنان خويش را بهتر بشناسيد كه دشمنان ايشان دشمنان اسلامند چرا كه تنها ملتى كه از #اسلام دفاع مى كند #ملت_ايران است.
خاطره : آخرین باری که به مرخصی آمده بود هوا کم کم سرد می شد، داشتم برایش بلوز می بافتم، به #شهید حمید گفتم بمان تا #بافتن بلوزت تمام شود، ولی انگار داشت #پرواز می کرد، گویی که چیزی را در #جبهه جا گذاشته باشد یا متعلق به این دنیا نباشد. گفت اگر تمام کردی و من بودم، می پوشم اگر نبودم به #جبهه بفرست تا #رزمنده های دیگر از آن استفاده کنند.
راوی: جمیله طوماری ( #همسر_برادر_شهید )
✨ڪـوݼـــــــــہهـاےآشنــــــــــا 💫
─────────┅╮
https://eitaa.com/koochehhayehashena
╰┅─────
#شــــــــادیارواحطيبــــــــہشهداصـَـــــلوات